درست است که این نامگذاریها تابع سیاستها و قوانین خاصی است اما نکته مهم در این بین این است که اماکن شهری اعم از کوچه و خیابان و میدان جزئی از خاطرات شهروندان محسوب میشود و آمد و شد هرروزه مردم از این معابر، آنها را به بخشی از خانه و زندگی آنها تبدیل کرده است.
نمیتوان با هر بهانه و هر مناسبتی، نام پیشین را پاک کرد و نامی تازه بر آن گذاشت و از شهروندان نیز انتظار داشت که بلافاصله پس از تصویب، نام جدید را بپذیرند و بهکار برند. استواری هویت و تاریخ هر شهری، نیازمند اتخاذ راهبردی درست در این موضوع است زیرا بسیاری از نام ها ریشه در هویتی دارند که نمیتوان به آسانی در آن دست برد،
چرا که در غیراین صورت، عناصر هویتی و حس تعلق شهروندان به شهر به راحتی دچار تزلزل شده و دیگر نمیتوانند با اماکن شهری خود ارتباطی درست و منطقی برقرار کنند؛ نتیجه عملکرد نامناسب مدیریت شهری در سالهای قبل هم این میشود که براساس پژوهش نامگذاریهای تهران، ٥٥ درصد از پاسخگویان به ندرت از اسامی جدید معابر و اماکن عمومی استفاده میکنند و ترجیح میدهند همچنان از نامهایی که با آن خاطره دارند استفاده کنند.
در گذشته، چون اغلب اسامی خیابانها و اماکن عمومی برای مردم معرفه بود و نسبت به آن شناخت قبلی داشتند، بهراحتی آنها را بهخاطر میسپردند و بهکار میبردند و چنانچه اسمی هم تغییر میکرد، مردم بنا به درک قبلیشان، همچنان از اسم قدیم استفاده میکردند. بهعنوان مثال هنوز کمتر کسی به پیچ شمیران چیز دیگری میگوید یا آریاشهر هنوز آریاشهر است، یا نام میدان اعدام، اگرچه به میدان محمدیه تغییر یافت،
هنوز همگان با عنوان میدان اعدام از آن یاد میکنند. عکس آن هم صادق است؛ برخی نامگذاریهای درست مثل بلوار کشاورز یا خیابان ولیعصر کاملا مورد استقبال مردم قرار گرفت و امروز دیگر کسی از این معابر به نام قبلی خود یاد نمیکند. نکته مهم این است که در ذیل ماده۷۱ قانون تشکیلات، وظایف و اختیارات و انتخاب شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران آمده است: تصویب نامگذاری معابر، میادین، خیابانها، کوچه و کوی در حوزه شهری و همچنین تغییر نام آنها با رعایت مقررات مربوط از وظایف شورای شهر است.
اما پرسش اصلی این است که آیا شورای شهر صرفا با اتکا به این قانون و بدون توجه به ابعاد اجتماعی و فرهنگی، میتواند خیابانها و اماکن را نامگذاری و بازنامگذاری کند؟ برخی کارکردهای این نامگذاریها و تغییر نامها به مواردی چون تسهیل مدیریت بهینه در شهر، هویتبخشی به فضاها، ایجاد احساس تعلق در بین شهروندان، مدیریت بهینه اطلاعات شهری شهروندان، تعیین جایگاه شهروندان و کسبه مستقر در آن و تشخیص نگرش به بافت خاص شهری برمیگردد.
همه این کارکردهای مثبت، بهراحتی و با نامگذاریهای غیراصولی، میتواند به ضدخودش بدل شود و کاملا کارکردی منفی بهدنبال داشته باشند. مثال و شاهد فراوان است و متأسفانه شورای نامگذاری شهرها در گذشته و در برخی موارد، براساس احساسات آنی، بدون درنظر گرفتن شرایط جامعه، سنتها، عادات اجتماعی و بهخصوص درنظر گرفتن احساسات جامعه، دست به تغییراتی در نامها زدهاند که مطابق با شرایط نیست.
نکته مهم دیگر این است که تغییر نام یا بازنامگذاری معابر و میادین تبعات بیشتری نسبت به نامگذاری اولیه آن دارد. بهطوری که با لحاظ تمام شرایط وقتی نامی انتخاب میشود، تغییر آن تبعات بیشتری میتواند داشته باشد. پیشنهاد مشخص من این است تغییر نامها، توجیه مناسب و اسناد متقنی داشته و دیدگاه نهادهای محلی، شورای محله، ساکنین و کسبه را درنظر گرفته و ادله کافی برای نامناسببودن نام قبلی داشته باشد. پیشنهاد دیگر محدود نبودن بحث نامگذاریها به خیابانها و معابر است.
در بسیاری از محلات و خیابانهای تهران، شهر عمودی شکل گرفته است؛ برجهایی سر به فلککشیده که گاه حتی جمعیت سکنه آن از کوچهای که در آن قرار گرفته هم بیشتر است. از همین رو پیشنهاد میشود حتما درباره نامگذاری برجها و مجتمعهای بزرگ هم تدابیری اندیشیده شود تا نامگذاریهای فردی و سلیقهای درصورتی که نامناسب باشند، با روح و روان مردم بازی نکنند. موضوع دیگر سیاسی ندیدن نامگذاریهاست؛
آفت نامگذاری معابر و خیابانها، حاکمیت نگاه سیاسی است زیرا در آن صورت هر گروهی که حاکم بر شورا شد، نامگذاریهای گروههای قبلی را نقض کرده و نامی مطابق با سلیقه خود انتخاب میکند. همین نامگذاریهای پی در پی هم هست که موجبات سردرگمی مردم را فراهم کرده و آنها را بیش از پیش از مدیریت شهری دور میکند و حس مقاومت را در آنها برمیانگیزد. پیشنهاد من سیاسی ندیدن موضوع و انتخاب براساس عناصر هویتی و محلی است.