انتشار اخبار بیاساس ضدایرانی در رسانههای مختلف خارجی و بازگو کردن آنان توسط سیاستمداران آمریکایی، اروپایی، اسرائیلی و عربی امر تازهای نیست. درواقع در چالشها و تبلیغات سیاسی بین ایران و غرب، انتشار اخبار نادرست از هر دو سو امر تازهای نیست.
با این تفاوت که مطالب نادرست رسانههای غربی در مورد ایران تأثیرگذاری عمیق و گسترده داشته و در موارد بسیاری منشأ ارزیابیهای نخبگان، تصمیمگیریهای سیاستگران غربی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی بینالمللی بوده و هست. حال آنکه مطالب بعضا نادرست رسانههای ایرانی در موضوعات بینالمللی، اغلب صرفا دارای مصرف محدود داخلی بوده و نهتنها بازتاب جهانی پیدا نمیکند، بلکه در داخل کشور نیز پس از مدتی کوتاه به فراموشی سپرده میشود.
براساس مطالعات و تجربه ربع قرن اخیر خودم باید بگویم که اغلب خبرسازیهای دروغ علیه ایران، در رسانههای خارجی به دلایلی خاص و در زمانهایی مشخص و حساس غیرمتوازن صورت گرفته و میگیرد؛ هرگاه که ایران بیش از حد معمول در عرصه جهانی توفیق داشته یا تحت فشارهای بیش از حد معمول بوده است.
به یاد میآورم حدود 12سال قبل، در پاییز 1385، زمانی که تونی بلر، نخستوزیر وقت بریتانیا در سخنرانی مهمی بر ضرورت استمداد از ایران و سوریه در حل مناقشات خاورمیانه با وجود اختلافات اساسی با حکومتهای تهران و دمشق تأکید کرد، بلافاصله، کان کاکلین، دبیر سرویس امنیتی وقت روزنامه دستراستی و تأثیرگذار دیلیتلگراف برای تحتالشعاع قرار دادن نظرات بلر، در 2مطلب با تیترهای بزرگ و نامعمول،
در صفحه اول روزنامه از قول منابع موهوم مخفی امنیتی غربی مدعی شد که ایران بهزودی رهبری القاعده در جهان را در اختیار خواهد گرفت و محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران بهزودی جانشین اسامه بن لادن در رهبری القاعده خواهد شد.
این گزارش دروغ و خندهدار مانند دیگر اخبار نادرست و بیپایه ضدایرانی در رسانههای غربی منتشر شد، دیده شد و جدی گرفته شد. مقامات محلی وقت ایران در لندن نیز چند روز بعد در پاسخی معمولی و رسمی و بهعنوان یک وظیفه اداری، مطالب مذکور را تکذیب کردند. این تکذیبیه در حجمی چند کلمهای و در صفحات داخلی منتشر شد و کمتر کسی به آن اعتنا کرد.
بعدها از طریق کتابهای افشاگرانه علیه دستگاه تبلیغاتی امنیتی ضدایرانی در اروپا و آمریکا و انتشار سیستماتیک مطالب نادرست درباره ایران و خاورمیانه، از قبیل تحقیقات ران ساسکیند و همچنین اعترافات ضمنی ریچارد دیرلاو، رئیس وقت سازمان امنیت خارجی بریتانیا، مشخص شد که این نوع اخبار دروغ، ابتکار شخصی نویسندگان آنها نبوده و ریشه در برنامه سامان یافته دستگاههای جریانساز امنیتی- تبلیغاتی ضدایرانی در بریتانیا و آمریکا دارد. با وجود سابقه طولانی خبرسازی نادرست و جعلی علیه ایران با منشأ خارجی، دور جدید تولید و انتشار این نوع اخبار دارای ابعاد جدیدی است.
تا قبل از توافق هستهای ایران با 6قدرت جهانی، اخبار جعلی بیشتر و عمدتا برای تأثیرگذاری در لایههای سیاستورزان، نخبگان، رسانهها و افکار عمومی در خارج از مرزهای ایران تولید و توزیع میشد ولی اکنون این نوع اخبار جعلی، ضمن آنکه بیشتر در جنگ روانی داخل ایران و تداوم و گسترش جو بیاعتمادی و بیثباتی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد، توسط رقبای سیاسی داخلی، ظاهرا دغدغهمند، غربستیز و ضدمصالحه که متأسفانه درک واقعی و کاملی از منافع ملی ندارند، توزیع و منتقل میشود.
در نمونه اخیر داستان جعلی اعطای 2500اجازه اقامت دائمی آمریکا به مقامات ایرانی و وابستگانشان، هر کسی که کوچکترین آشنایی و تجربهای در مورد سازوکار دوایر مهاجرتی در اروپا و آمریکا داشته باشد، میداند که صدور این حجم وسیع اقامت به اتباع کشوری مانند ایران، نیازمند هماهنگی، همکاری و تأیید چندین نهاد رسمی دولتی و غیردولتی و همکاری صدها و شاید هزاران مأمور دولتی در این فرایند است. در روند ساخته شدن این خبر دروغ، ابتدا یک مرکز جعل خبر فارسیزبان در غرب، خبر را بهصورت شایعه و بعد خبر قطعی نقل میکند، ولی مسئله جایی در محافل جدی غربی پیدا نمیکند.
ولی محافل و افراد دلواپس مدعی دلسوزی برای نظام و ایران در داخل کشور، موضوع را جدی گرفته و بدون توجه به عواقب و تبعات مخرب جهانی مسئله، آن را بهصورت بولتن آشکار و پنهان و بعد گفتوگوی رسانهای با آب و تاب گسترش میدهند. در نهایت هم با یک بازیافت تبلیغاتی، خبر جعلی سر از شبکه ضدایرانی فاکسنیوز و توییتر رئیسجمهور آمریکا درمیآورد که به استناد سخنان نماینده مجلس ایران، چنین موضوع مسخرهای را به خوراک تبلیغاتی تبدیل کنند؛ خوراکی که هر عاقلی میداند که بیاساس است، ولی با وجود تکذیبهای متعدد داخلی و خارجی، تأثیر روانی و تبلیغاتی خود را گذاشته است.
بهطور کلی و بهخصوص در این شرایط خاص، نباید چندان توقع داشت که عناصر، جریانها و سازمانهای ضدایرانی در عرصه بینالمللی، با توجه به منافع ملی ایران، قواعد بازی و انصاف فرهنگی و رسانهای را رعایت کرده و از زیر بار فشار روزافزون سیاسی، تبلیغی و مالی مثلث ترامپ، محمد بنسلمان و بنیامین نتانیاهو و لابی قوی متحدان ایرانی و غیرایرانی آنان شانه خالی کنند.
مسئله این است که ایران در این معرکه خبری و تبلیغاتی در جهت شفافسازی و انتقال اخبار درست و واقعی در عرصه جهانی چه کرده است؟ سالهاست که صدا و سیما و خبرگزاری ایرنا مراکز پرهزینه خبری در سراسر جهان و بهخصوص در اروپا و آمریکا داشته و همچنان دارند. واقعیت این است که سوای تجربه سالهای نخستین فعالیت شبکه پرستیوی، تا سال 1388، ایران در هیچیک از عرصههای جهانی رسانهای، نهتنها شخصا موفق عمل نکرده، بلکه در نازلترین وجه ممکن نیز توفیق و تأثیرگذاری نداشته و به دلایل مختلف، بود و نبود نمایندگیهای این نهادها در خارج از ایران، عملا کاملا بیفایده و ناکارآمد است.
این در حالی است که در عرصه تبلیغاتی و رسانهای شاهد آن هستیم که پادشاهی سعودی، آمریکا، رژیم صهیونیستی و شماری از کشورهای اروپایی، بسیار بیش از گذشته یارگیری کرده و مدام شاهد شکلگیری اندیشکدهها و سازمانهای مختلف ظاهرا مستقل پژوهشی، رسانهای و خبری ضدایرانی در اروپا و آمریکا هستیم.
ایران سالهاست که بحق اینگونه تلاشها را محکوم و مذمت میکند. ولی سؤال مهمی که باید به آن پاسخ داده شود، این است که چرا ایران در عرصه مستقل پژوهشی و رسانهای بینالمللی، مطلقا کار جدی، بهطور متقابل، با استفاده از ظرفیتهای جهانی در جهت منافع کشور انجام نداده و اساسا این عرصه را جدی نگرفته است.
تا زمانی که این جدیت راهبردی در ایران بهوجود نیاید و از ظرفیتهای بالقوه جهانی استفاده نشود همچنان باید از موضع انفعالی و واکنشی، منتظر ظهور روزافزون و گسترش امواج تبلیغی و خبری ضدایرانی بود که یا از جانب ایران تکذیب شود یا حتی مانند مورد اخیر، جریانهای داخلی خود نشردهنده اخبار دروغ ضدایرانی شوند.
واقعیت این است که عرصه سیاسی، فکری و رسانهای در جامعه بینالمللی بهخصوص مقوله دیپلماسی عمومی در مجموع تحتتأثیرمستقیم و غیرمستقیم پول و زور و نفوذ آمریکا، اسرائیل و سعودی است، ولی متأسفانه ایران نیز در این مقوله بسیار ناکارآمد، ضعیف و ناامیدکننده رفتار کرده و تلاش جدی برای تغییر وضع موجود و مقابله واقعی و راهبردی با جریانسازی رسانهای ضدایرانی در جهان نمیکند.