همين ميشود كه حالا و پس از 14سال، دومين قسمت اين انيميشن محبوب را ساخته است.
«بِرَد بِرْد»، نويسنده، كارگردان، تهيهكننده و انيماتور 61سالهي آمريكايي است كه عمدهي شهرت و محبوبيتش را بهخاطر ساخت انيميشنهاي محبوبي مثل «شگفتانگيزان» و «باباسفنجي شلوارمكعبي» و فيلمهايي چون «مأموريت غيرممکن4: پروتکل شبح» كسب كرده است.
زماني كه او انيميشن شگفتانگيزان را ساخت، 47ساله بود و حالا پس از 14سال، فرصت كرده تا قسمت دوم اين انيميشن را روانهي پردهي سينماها كند. اگر از هواداران اين انيميشن محبوب باشيد ميدانيد كه داستان خانوادهي عجيب و بامزهي «پار» است كه همهي اعضاي خانواده، ابرقهرمان هستند و نيروها و استعدادهاي ويژهاي دارند.
اكران جهاني «شگفتانگيزان2» از 25 خردادماه 1397 آغاز شده و احتمالاً تا مدتي ديگر نسخهي دوبلهي آن به سينماها و شبكهي نمايش خانگي ما هم ميرسد. به همين مناسبت ترجمهي گفتوگويي را با اين كارگردان برايتان انتخاب كردهايم تا بيشتر با حال و هواي اين قسمت از شگفتانگيزان آشنا شويم.
- 14 سال از ساخت انيميشن شگفتانگيزان گذشته است. چهچيزي باعث شد فکر کنيد حالا زمانش رسيده که دوباره به سراغ اين خانوادهي باحال برويد؟
واقعيتش آن لحظهي «آها! الآن وقتشه!» که فکرش را ميکنيد اصلاً وجود نداشت. در اين مدت، درگير فيلمها و انيميشنهاي ديگري بودم. در قسمت اول شگفتانگيزان، ايدههايي داشتم که مجالي براي پرداختن به آنها نبود.
هم من و هم هواداران اين انيميشن، ميدانستيم که شخصيت «جکجک»، قدرتهاي خارقالعادهاي دارد که خود اعضاي خانواده هم از آن بيخبرند. براي همين ميدانستم اگر قسمت دومي وجود داشته باشد، جکجک درآن نقش محوري خواهد داشت.
اين ايده و ايدههاي ديگر در ذهنم بود، اما واقعاً طرح و زمانبندي مناسبي براي يك انيميشن ابرقهرماني با حضور تبهکاران نداشتم.
- اما بايد دليلي وجود داشته باشد که بعد از اينهمه سال قسمت دوم اين انيميشن را ساختهايد.
وقتي به گذشته نگاه ميکنم، مفرحترين دوران فيلمسازيام به شگفتانگيزان مربوط ميشود. هميشه اين اشتياق در من بود که به آن دوران برگردم اما همانطور که گفتم، درگير کارهاي ديگر بودم.
براي من برگشتن به اين پروژه مثل اين بود که در خانهام، چند بچه داشته باشم و براي نوشيدن قهوه بيرون بروم و برگردم و ببينم که بچههايم ناگهان نوجوان شدهاند! آنوقت بايد از خودم بپرسم چهطور اينقدر زمان گذشت؟
اول ميخواستم بعد از فيلم «فرداشهر» (Tomorrowland كه با نام «سرزمين فردا» هم در ايران شناخته ميشود) کار اين پروژه را شروع کنم. کار هم شروع شد اما نه آنطوري که باب ميلم بود. انگار براي شناکردن، انگشتهايم را در آب زده باشم و راه زيادي تا تنزدن به آب داشتم. بعد يک کار ديگر پيش آمد و باز هم شگفتانگيزان2 عقب افتاد تا سرانجام زمان توليدش رسيد.
- قسمت اول شگفتانگيزان بيشتر حول پدر خانواده ميگذشت. او در ميانسالي متوجه شد که خانوادهاش مهمترين دارايي او هستند. اما قسمت دوم بيشتر به شخصيت مادر تکيه دارد. حالا اوست که نقش کليدي را در خانواده ايفا ميكند. انگار ميخواهد در دنياي ابرقهرمانان مرد، توانمنديهاي خودش را ثابت کند. اين رويکرد شما با نيمنگاهي به تغيير نقش اجتماعي زنان در جوامع معاصر اتفاق افتاده؟
امممممم... بله... نه! واقعاً نه! راستش اين ايدهاي قديمي بود و اينطور نبود که بخواهم به آن نگاهي سياسياجتماعي داشته باشم.
بهنظرم در قسمت اول، اين «باب» بود که بايد خودش را جمعوجور ميکرد و هدايت تيم را برعهده ميگرفت و در قسمت دوم هم نوبت «هلن» بود. او در قسمت اول هم، قدرت خودش را نشان داده بود. در ابتداي انيميشن ديالوگي داشت که ميگفت: «چرا بايد يکجا بشينم و کار نجاتدادن دنيا را به دست مردها بسپرم؟» پس در قسمت اول هم او شخصيت مستقلي داشت و از قسمت اول به دوم، تغييري در شخصيت او نميبينيم. هرچند كه من به رشد شخصيتها اعتقاد دارم.
همانطور که هلن کشف ميکند، بخشي از وجود او با ابرقهرمانبودن پيوند خورده و او همزمان، هم يک مادر خانهدار است و هم قهرمان، در سوي ديگر داستان، باب هم در حال مکاشفهي خودش در مقام پدر خانواده است. او در بدترين موقعيت، پي به نيروهاي جکجک ميبرد و حالا در غياب همسرش بايد از عهدهي کنترلکردن اين نيروهاي تازه و البته قدرتمند برآيد.
- احساس ميکنم چندان از سؤالهاي من خوشتان نيامده و انگار کمي دلخور هستيد!
آخر شما طوري از شگفتانگيزان حرف ميزنيد که انگار با يک فيلم عظيم دربارهي پيچيدهترين مسائل بشري روبهرو هستيم. اما من فکر ميکنم که شگفتانگيزان، يک انيميشن دلچسب براي خوردن پاپکورن (ذرت بوداده) است و بس!
- بله، اما بخشي از انيميشن شما به پيشرفت تکنولوژي و نقش تأثيرگذار آن بر شيوهي زندگي خانوادگي ميپردازد. اين انيميشن به مخاطب نشان ميدهد که بشر امروز، چهطور اسير رسانهها و تلويزيون شده است. به نظر من نميشود از موضوعي به اين مهمي غافل شد و فقط به جنبهي تفريحياش پرداخت.
قطعاً با شما موافقم. من سه پسر دارم. گاهي همسرم و من براي دور نگهداشتن آنها از بازيهاي ويديويي حسابي به مشکل برميخوريم، چون آنها همهجا هستند و مثل خوره وقت و زمان مفيد انسان را ميبلعند. اين رسانههاي تصويري را سالم نميدانم، اما راه گريزي هم از آنها وجود ندارد؛ چون بخشي از زندگي ما شدهاند.
فکر ميکنم سرعت ما از سرعت رسانهها کمتر است براي همين اينقدر در زندگي ما رخنه کردهاند. شايد در ابتدا مفرح يا هيجانانگيز باشند، اما بايد اين قدرت را در خودمان داشته باشيم که آنها را هر زمان اراده کرديم، کنار بگذاريم و به جنبههاي ديگر زندگي برسيم.
- قسمت دوم، دقيقاً در نقطهاي شروع ميشود که قسمت اول به پايان رسيد. در انتهاي قسمت دوم هم اين تصور پيش ميآيد که داستان اين خانواده همچنان ادامه دارد. براي قسمت سوم شگفتانگيزان هم برنامهاي داريد؟
نه، فعلاً ندارم. در حال حاضر، من مثل مادري هستم که تازه کودکش را به دنيا آورده! روي تخت بيمارستان دراز کشيدهام و تا يک ساعت پيش داشتم سر دکترها و پرستارها داد ميزدم که براي دردم، مسکن به من بدهند! کمکم در حال بهبود هستم و پزشکان اميدوارند که بتوانم خيلي زود از بيمارستان مرخص شوم.
در اين لحظه، تنها يکچيز ميتواند مرا به بخش مراقبتهاي ويژه برگرداند؛ و آن اين است که شما از توليد شگفتانگيزان3 حرف بزنيد!