اما آشنايي او با شخصيتهاي ترسناک مشهور مثل «دراكولا»، بهواسطهي دو فيلم کمدي «ابوت و کاستلو، فرانکنشتاين را ملاقات ميکنند» و «ملاقات با موميايي» بوده است.
او ميگويد لذت ميبرده که ميتواند با آنها همزمان، هم بخندد و هم بترسد! اصلاً براي همين حس جالب و منحصربهفرد بوده که به فکر ساختن مجموعهي «هتل ترانسيلوانيا» افتاده است.
«گندي تارتاكوفسكي»، انيماتور، نويسنده، كارگردان، طراح استوريبرد و تهيهكنندهي باسابقهي دنياي انيميشن است. اين هنرمند48ساله در مسكو بهدنيا آمده، اما سالهاست در آمريكا زندگي ميكند و از سال 1991 ميلادي مشغول كار در دنياي انيميشن است.
او اولينبار شش سال پيش، تمام شخصيتهاي داستانهاي مشهور ترسناك ادبيات جهان را در يك انيميشن گرد هم آورد. شايد همه در ابتدا نسبت به اولين قسمت «هتل ترانسيلوانيا» مشكوك بودند كه چهطور ميشود با اينهمه شخصيتهاي ترسناك و هيولا، يك انيميشن كمدي ساخت؛ اما آنقدر خوب از كار در آمد كه تنها سه سال بعد قسمت دوم و حالا هم قسمت سوم هتل ترانسيلوانيا را روانهي پردههاي نقرهاي سينماهاي جهان كرده است.
اگر دو قسمت قبلي اين مجموعه را ديده باشيد، خوب ميدانيد كه اين مجموعه، ماجراى هيولاهايي را تعريف ميكند كه برخلاف تصور رايج، آنها هستند كه از انسانها مىترسند و خودشان را از دست انسانها قايم مىكنند!
حالا اينبار و در سومين قسمت اين انيميشن با عنوان «هتل ترانسيلوانيا3: تعطيلات تابستاني»، دوباره همهي هيولاها دور هم جمع شدهاند و اينبار قرار است ماجراي تعطيلات تابستاني و سفر آنها با كشتي را تماشا كنيم.
اكران جهاني اين انيميشن جذاب از 22 تير 1397، آغاز شده و احتمالاً تا مدتي ديگر، نسخهي دوبلهي آن به سينماها يا شبكهي نمايش خانگي ما هم ميرسد. به همين مناسبت گفتوگويي با گندي تارتاكوفسكي را برايتان ترجمه كردهايم تا بيشتر با حال و هواي اين قسمت تازه از مجموعهي هتل ترانسيلوانيا آشنا شويد.
- تبريک ميگويم. در نهايت قسمت سوم هتل ترانسيلوانيا هم اكران شد. اينکه انيميشنتان به سرانجام رسيده، چه احساسي دارد؟
احساس خوبي دارم. اين قسمت هم از کارهاي خوب من است و به آن افتخار ميکنم. اما هميشه بعد از اينکه فيلمي تمام ميشود، حس نگراني و ترس سراغم ميآيد. وقتي مخاطبان به تماشاي آن مينشينند، مدام از خودم ميپرسم: «صبر کن! همهچيز درست است؟»
اين حس نگراني تا زماني که بازتاب نظر مردم و رسانهها را بشنويد هم وجود دارد. بعد کمکم چيزهاي خوبي دربارهي فيلم ميشنويد و آن فشار و استرس از بين ميرود.
- شما اينبار در اين قسمت، علاوه بر کارگرداني، در تيم نويسندگي هم حضور داشتيد. اين کار چه کمکي به کارگرداني شما کرد؟
من پيش از اينکه کارگردان باشم، انيماتور هستم و همه چيز را با ديد يک انيماتور نگاه ميکنم. طبيعتاً وقتي هم مينويسم از زاويهي دنياي انيميشن داستان را نگاه ميکنم. مثلاً ممکن است در صحنهاي نويسنده بنويسد:
دراکولا: من خوشحالم!
اگر من بخواهم اين جملهي کوتاه را بنويسم، بهجاي آن برايش حداقل دو صفحه، حرکات شادمانه ميگذارم. يعني بدون ديالوگ، نشان ميدهم که او چهقدر خوشحال است.
فکر ميکنم حدود شش يا هفت سکانس در قسمت سوم هتل ترانسيلوانيا، بدون ديالوگ هستند. من اصرار داشتم که با فرم و موسيقي و تصوير، بهتر و جذابتر ميشود ابراز احساسات شخصيتها را نشان داد. در اين قسمت، چگونگي نشاندادن احساسات شخصيتها برايم خيلي مهم بود و به همين دليل همکاري در نوشتن فيلمنامه هم خيلي مفيد بود.
- ميخواستم سؤال بعدي را دربارهي گويندگان هتل ترانسيلوانيا بپرسم، اما شما مستقيم رفتيد سر سکانسهاي بيكلام! از تجربهي همکاري با گويندگان انيميشن هتل ترانسيلوانيا بگوييد.
علاوه بر ستارههاي موسيقي و بازيگرها، ما سه کمدين هم در بين گويندگان داشتيم. آنها استعداد شگفتآوري در کمدي دارند و علاوه بر اداي ديالوگها، آن را اجرا هم ميکردند. اما چيزي که برايم اهميت داشت، اين بود که تماشاگران با ديدن فيلم ياد کمدينها و ديگر گويندگانش نيفتند. مثلاً نگويند: «آها! اين آدام سندلر است.»
در واقع ميخواستم صداي آنها به خود شخصيتها تعلق داشته باشد، نه هنرمندي که ديالوگها را گفته است. خوشبختانه خيلي خوششانس بودم که با اين گروه خوب و پرانرژي کار کردم. آنها بسيار حرفهاي بودند و نهايت با چهار يا پنج برداشت، صدا ضبط ميشد.
- بهنظرتان کداميک از گويندگان هتل ترانسيلوانيا از بقيه کارتونيتر است؟ من حدس ميزنم «سلنا گومز»! درست گفتم؟!
نه، سلنا؟ هرگز! او در انتهاي ليست قرار ميگيرد. در صدر فهرست من، «اندي سَمبرگ» گويندهي نقش «جاني» و بعد «کاترين هان» گويندهي نقش «اريکا» قرار دارند. «جيم گافيگان» گويندهي نقش «ونهلسينگ» هم خيلي شخصيت کارتوني دارد، او واقعاً بامزه است.
- نگران نبوديد که داستان براي مخاطبتان تكراري شود؟
نه، اصلاً! ما اينبار قصه را به خارج از ديوارهاي هتل برديم و زاويهي ديگري از زندگي هيولاها را نشان داديم. بهنظرم ديدن هيولاها در تعطيلات تابستانيشان در يک کشتي تفريحي، خيلي هيجانانگيز است.
من خودم تجربهي چند سفر دريايي را داشتهام. خوبي اين نوع سفر اين است که تمام اعضاي خانواده، تمام مدت در کنار هم هستند. علاوه بر اين هرچيزي ممکن است در يک تعطيلات تابستاني اتفاق بيفتد؛ ماجراجويي، تفريح، خنده، هيجان و البته عشق.
- مجموعهي هتل ترانسيلوانيا، بهنوعي داستان شخصيت دراکولاست. بهغير از اين انيميشن، دراکولاي مورد علاقهي شما در تاريخ سينما کدام است؟
امممم... فکر ميکنم دراكولاي «بلا لاگوسي»، محصول 1931 ميلادي و البته نسخهي كمدي «ابوت» و «کاستلو».
در عالم كودكي و نوجواني، اصلاً فيلم ترسناک دوست نداشتم و هرگز اين نوع فيلمها را نگاه نميکردم. آشنايي من با شخصيتهاي ترسناک، بهواسطهي دو فيلم کمدي «ابوت و کاستلو، فرانکشتاين را ملاقات ميکنند» و «ملاقات با موميايي» بود.
لذت ميبردم که همزمان، هم بخندم و هم بترسم. براي همين حس منحصربهفرد بود که به فکر ساختن هتل ترانسيلوانيا افتادم. اصلاً قصدم اين نبود که کسي را بترسانم، فقط ميخواستم مردم هم مثل من حس شيرين خنديدن را با اين شخصيتهاي بهظاهر ترسناک تجربه کنند.
- از بين کارتونهايي که ساختهايد، کدام را بيشتر دوست داريد؟
«دکستر» و «سامورايي»، خيلي به روحيات من نزديک هستند و بهنوعي خود واقعي مرا نشان ميدهند. اما خوب كه فکر ميکنم، ميبينم «دکستر»، بيشترين شباهت را به من دارد. او بامزه و ماجراجوست. «جک سامورايي» اما کمي آرامتر است. البته او هم شور دارد، اما از درون کمي آرامتر است. فکر ميکنم هرچه به سنم اضافهتر ميشود، بيشتر شبيه جک سامورايي شوم.
- ميدانم که شما انيميشن را به صورت آکادميک شروع کرديد. براي هنرجويان يا نوجواناني که دوست دارند در اين رشته تحصيل کنند، چه پيشنهادي داريد؟
بهترين تجربهاي که ميتوانم با هنرجويان و بهخصوص نوجوانان علاقهمند به هنر انيميشن در ميان بگذارم، اين است که انيميشنتان را تمام کنيد! مهم نيست انيميشني که ميسازيد چهقدر بد است، ولي بايد آن را تمام کنيد. بعد انيميشن بعدي را بسازيد و بعد، بعدي و بعدي.
«هتل ترانسيلوانيا3: تعطيلات تابستاني»
- شما در زمينهي چاپ کتابهاي مصور يا كميكبوك هم تجربه داريد. چهقدر طراحي براي کتابهاي مصور در کار انيميشن شما تاثيرگذار بوده؟
در اوايل دههي هشتاد، وقتي همراه خانوادهام به آمريکا مهاجرت کرديم، براي اولينبار کتابهاي مصور را ديدم و ميتوانم بگويم که غرق آنها شدم. اولين کميکي که خريديم، «دوستان شگفتانگيز» بود که قبلاً در تلويزيون آن را ديده بودم. آن دوره، عصر طلايي کتابهاي مصور بود. فقط طراحي و نقاشيهاي کتاب نبود که شيفتهام ميکرد، بلکه نوع داستانگويي و شيوهي روايت آنها برايم جذابيت داشت.
همزمان با آن، از علاقهمندان سرسخت کارتون شدم. توليدات شركت «برادران وارنر» را دنبال ميکردم و حتي يک قسمت از کارتون «ملوان زبل» را از دست نميدادم. براي من جهان کتابهاي مصور و دنياي انيميشن در يک نقطه در هم تلاقي کرد و مسيرم هم مشخص شد.
- برايم جالب است كه بدانيم تجربهي کارگرداني يک انيميشن سينمايي مثل هتل ترانسيلوانيا، چهقدر با کارگرداني انيميشني براي تلويزيون تفاوت دارد.
کار مورد علاقهي من، کارگرداني انيميشن سينمايي است، اما خب گاهي هم براي تلويزيون کار ميکنم. تفاوت بزرگي كه بين کارگرداني براي سينما و کارگرداني براي تلويزيون وجود دارد، فشار کاري و زمان است.
مثلاً من طرحي را براي توليد در تلويزيون آماده ميکنم و ششماه بعد آنکار، توليد و پخش شده. هيچ فرصتي براي بازنگري طرح يا تجزيه و تحليل آن نيست. اما در مورد سينما، کارگردان دو يا سه سال يا حتي چهار تا پنج سال، براي به سرانجامرسيدن ايدهاش وقت دارد. در اين مدت ميشود طرح را تغيير دارد، اصلاح کرد و مطمئن شد که بدون نقص براي اجرا آماده است.
- اما آخرين سؤال؛ فرض کنيم که همين امشب از شما بخواهند يک انيميشن بسازيد و فردا براي جشنوارهاي بفرستيد. موضوع و عنوانش چه خواهد بود؟
[ميخندد.] سؤال ساده، ولي سختي است. خب... انيميشنم دربارهي کساني خواهد بود که انيميشن را دوست دارند. بله! انيميشنم يک عاشقانه است، دربارهي انيميشن؛ با حضور دو انيماتور از دو کشور مختلف که هردو، شيفتهي اين هنر هستند. فکر ميکنم اسمش را هم بگذارم «عشق در خط اول»!
نظر شما