در نظامهای مدرن اما با به رسمیت شناختن تفاوتهای نسلی از تقابل با جنبشهای جوانان میپرهیزند تا زمینههای افراطی شدن را کاهش داده و روند رو به رشد جامعه حفظ شود. در کشور ما هم از نظر برخی، نگاههای تحولخواهانه جوانان به سرعت به تهدیدی برای حفظ کلیت جامعه تعبیر شده و برخوردهای سلبی و کارشناسی نشده به تعارضات موجود و البته طبیعی دامن میزند.
مثالهای این مسئله فراوان است یک نوجوان یا جوان که بهصورت طبیعی و غریزی بهدنبال هیجان و دیده شدن است فیلمهای خود را در شبکههای اجتماعی منتشر میکند تا دنبالکنندههایی جمع کند، برخی مسئولان تصمیم به برخورد با او میگیرند اما به ناگاه فرد به قهرمان نسل جوان تبدیل میشود.
در آخرین نمونه این اتفاق دختری 17ساله با چشمانی اشک بار در صدا و سیما ظاهر میشود تا به سؤالاتی از سوی مجری جواب دهد که جوابشان هیچچیز تازهای در بر ندارد اما جامعه را به واکنش وامیدارد که تا کی باید شاهد چنین داستانهایی باشیم؟ چرا مسئولان آنچه را زیر پوست جامعه میگذرد نهتنها تحمل نمیکنند و سعی در شناخت آن ندارند بلکه گاه آن را کتمان هم میکنند.
واقعیت آن است که برخلاف خواست بخشی از جامعه، جوانان مدتهاست بهنحو دیگری میاندیشند و این دگراندیشی آنها فقط پس لرزههایی داشته که بارها دیده شده است، از تشییع جنازه یک خواننده نه چندان مشهور تا حمایتهای افراطی در فضای مجازی از برخی ناقهرمانها. اینهمه نشان میدهد این پیش لرزهها اگر جدی گرفته نشوند میروند تا زلزله بزرگی خلق کنند.
آنجا باید ترسید که ناگهان یک اوباش به قتل رسیده در زندان به موضوع اول فضای مجازی تبدیل و تشییع جنازهاش یک میتینگ شود و گروههایی که کسی آنها را به رسمیت نمیشناسد عزادار خود میکند و آن وقت است که باید از خودمان بپرسیم چه بر سر جامعه جوان ما آمده که یک بزهکار به سوپراستار تبدیل شده است که تشییع جنازهاش باشکوهتر از بسیاری از نام آوران این خاک برگزار میشود.
این یک پیام واضح است از سوی آن جماعتی که ما مصرانه قصد نادیده گرفتنشان را داریم. پیام واضح است: «ما را نبینید خودمان را نشانتان خواهیم داد.» امروز وقت آن است که تئوریسینها به این سؤال ساده جواب دهند که چه شده است که هنوز قادر نیستند پیامشان را آنچنان مخابره کنند که تأثیرگذار باشد. ایراد در پیام است یا پیام دهندگان؟ چرا بزرگان فرهنگ و ادب نباید جای شاخهای اینستاگرامی را بگیرند و یا دنبالکنندگان آنچنانی را در صفحات اجتماعی خود جذب کنند؟
جواب واضح است؛ ایراد قطعا در پیام دهندگانی است که هنوز ظرفیتهای کانالهای ارتباطی را نمیشناسند. گویا نمیخواهند تکثر را بپذیرند پس جواب سادهای هم از گروههای نادیده گرفته شده اجتماع میشنوند؛ «اگر پیام ما را نشنوید پیامتان را نخواهیم شنید.» اقشار جامعه باید دیده شوند، باید باب گفتوگو با آنها باز باشد، باید شنیده شوند، دوران «پیامهای گلولهای» گذشته است، جهان، جهان تعامل و گفتوگوست. کسانی در این فضا برندهاند که با ابزار گفتوگو و نرم میآیند نه سخت.