«گرانی کاغذ»، «افزایش هزینههای انتشار»، «ریزش مخاطب»، «سانسور»، « نبود آزادی بیان»، «از دست رفتن اعتماد عمومی به رسانه ها»، «خودسانسوری و محدودیت در انتشار مطالب»، «فعالشدن شبکههای مجازی»، «وضعیت نامناسب آموزش روزنامه نگاران» و.... اینها دردهایی هستند که مطبوعات ایران این روزها به آن مبتلا شده است و جمع تمامیشان شرایطی سخت را بر تحریریهها حاکم کرده که ادامه انتشار را برای بسیاری از روزنامهها و مجلهها با دشواری همراه ساخته است.
روز گذشته یکی از روزنامههای سراسری کشور در آگهی دست یاری به سوی مخاطبانش دراز کرد و نوشت: «چشم به مهرتان داریم، از آنجا که بارها برخی از خوانندگان روزنامه با دفتر تماس گرفته و خواستار کمک به نشریه بودند، مدیریت روزنامه شماره حسابی را اینجا قید میکند تا آنان که توان اقتصادی داشته و علاقه دارند....(نام روزنامه) کماکان بدرخشد و همراهان آن هم ضرر و زیانی نکنند،
کمکهای مالی خود را به این حساب بانکی واریز کنند..... تلاش دارد با کمک دوستداران فرهنگ و به پشتوانه دلگرمی خوانندگان محبوب و فهیمش مصیبتهای فعلی را به جان بخرد تا همچنان با همان کیفیت سابق همراه شما باقی بماند. به هر حال امروز دست یاری خود را به سوی شما دراز کردهایم و چشم به مهرتان داریم.» علاوه بر این روزنامه دیگری هم در آگهی که بالای صفحه اول خود منتشر کرده بود، اعلام کرد: «روزنامه.... را در اختیار بگیرید.
حامی مالی یا اجاره یا واگذاری امتیاز» اما همه ماجرای این روزهای «سیاه بختی مطبوعات ایران» به این آگهیها ختم نمیشود، فقط کافی است به تحولاتی که در 10روز گذشته در روزنامهها رخ داده نگاهی بیندازیم تا عمق ماجرا را بیشتر درک کنیم؛ «روزنامه هفت صبح بعد از 5سال قیمتش را افزایش داد.»،
« روزنامه شرق اعلام کرد بهعلت افزایش هزینههای روزنامه، بخش اشتراک خود را تعطیل کرده است.»، «روزنامههای سازندگی و همشهری تعداد صفحاتشان را کاهش دادند.»، «روزنامه همبستگی بعد از سالها تعطیل شد.» و... امیرعباس نخعی سردبیر روزنامه همبستگی 27تیرماه با انتشار مطلبی با عنوان «برای یک خاموشی» در سایت رسمی روزنامه همبستگی نوشت: «دیگر گفتن ندارد، همه میدانند که مطبوعات حال و روز خوبی ندارند، اما کسی کاری نمیکند و شاید هم کسی نمیتواند کاری انجام دهد. مگر حال نشریات کاغذی را میتوان از حال اقتصاد کشور جدا کرد و مگر کسی نمیخواهد اوضاع اقتصادی را سامان دهد اما این توانایی نیست.»
البته مشکلات مطبوعات تنها به گرانیهای کاغذ و شرایط بد اقتصادی نشریات ختم نمیشود بلکه باید به چالشها ریشه ایتر اندیشید. بیماری که مطبوعات امروز دچار آن شدهاند و بهنظر میرسد که مزمن شده، از زمانی آغاز شد که در اواخر دهه70 روزنامهها و نشریات با محدودیتهای بسیار روبهرو و تعداد زیادی از آنها توقیف شدند. بعد از آن بود که برای حفظ حیات، تعداد زیادی از نشریات تن بهخودسانسوریهای شدید دادند و هرچقدر که با فشارهای ساختاری مجبور به عقبنشینی شدند به همان میزان هم مخاطبانشان ریزش کرد.
مخاطبانی که به جای نشریاتی که در اواخر دهه70 گاهی تا نزدیک 200هزار نسخه هم تیراژ داشتند، شبکههای اجتماعی و تلویزیونهای خارجنشین را جایگزین کردند. «وقتی رسانهای نتواند صدای مخاطبانش باشد؛ چگونه میتواند انتظار داشته باشد که در دکه خریداری شود.» این گزارهای است که بسیاری از اهالی مطبوعات این روزها با ناامیدی مطرح میکنند و انگار خود پذیرفتهاند که در شرایط کنونی شانسی برای خروج از کما ندارند.
آن هم در شرایطی که کشورمان بیش از هر زمانی به رکن پنجم دمکراسی یا همان مطبوعات نیاز دارد. در دوره ای که مبارزه با فساد، شفافیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و.. چالشهای مردمی از درمان گرفته تا بی ثباتی های اقتصادی باید گزارش شود و مطبوعات است که می تواند رابط بین مسئولان و مردم و مردم و مسئولان باشد.
در این بین نکته مهم این است که ضعیف شدن مطبوعات و رسانه های داخلی و بی اعتمادی بیشتر مردم به آن ها به فعال شدن بیشتر رسانه های غیر حرفه ای و انتشار اخبار غلط و اطلاع رسانی نامناسب دامن خواهد زد و این موضوع می تواند به آفتی مهم برای کشور بدل شود؛ اتفاقی که هم اکنون نیز تا حدود زیادی با آن رو به رو هستیم.
مطبوعات ایران نیازمند بازآفرینی جدی است، اتفاقی که باید همزمان هم از درون خانواده مطبوعات و هم از بیرون صورت گیرد. شاید گرانی کاغذ به دلیل افزایش قیمت دلار و محدودیت های ایجاد شده برای واردات تنلگر جدی باشد که مسئولان کشور و اهالی مطبوعات را به فکر فرو ببرد که دست به کار شوند و تا کار از کار نگذشته چاره اندیشی کنند. ایران بیش از هر زمانی نیازمند مطبوعات حرفه ای و آزاد است و نبود آن بدون شک آسیب های جدی به دنبال خواهد داشت.