سؤال اصلی واضح است: سرنوشت خبر را چه چیزی مشخص میکند؟ بگذارید اصلا سادهتر مطرحش کنیم: خبرها و اطلاعات روز و مورد نیاز در روزگار ما، توسط کدام رسانهها و مدیاها تولید میشوند و مردم بیشتر ترجیح میدهند از کدام رسانهها و مدیاها سود ببرند؟ طبیعی است که پرینتمدیا یا روزنامه و نشریات و در کل مطبوعات، یکی از این رسانهها هستند اما با توجه به پوستانداختن زمانه ما، چقدر مورد اقبال هستند؟ روزگاری مطبوعات و روزنامهها، سلطنت میکردند و همه منتظر بودند تا صبح به صبح یا عصر به عصر بشود و ببینند که این جریدهها چه نگاشتهاند. حتی نقل است در روزگار گذشته، خبر درگذشت جرج پنجم پادشاه انگلستان را دیر اطلاع دادند تا به چاپ صبح زود روزنامههای معتبر کشور برسد؛ یعنی مطبوعات اینقدر مهم بودهاند و قابل استناد و محترم. اما حالا زمین بازی عوض شده است. اینترنت و شبکههای مجازی اینترنتی و تلویزیونهای ماهوارهای و... عرصه را بر جراید و مطبوعات و روزنامهها تنگ کردهاند.
- این نسل اینستاگرامی
بهتر است از دهه هفتادیها که قاعدتا الان یا خبرخوان هستند یا کمکم ترجیح میدهند دنبال اطلاعات خبری روز بروند، شروع کنیم. راستی دهه هفتادیها، چقدر دنبال خبر و اطلاعات خبری هستند و غالبا این اطلاعات را از کجا بهدست میآورند؟ آیا در میان خبررسانهای آنها، اثری از روزنامه ها و جراید هست یا نه؟ نرگس عرب، پشت کنکوری است و امید زیادی دارد که از مهرماه، دانشجو باشد. او هم مثل خیلی از دهه هفتادیها، از این تلفنهای همراه هوشمند دارد و از آن استفاده میکند. او بیشترین اخبار مورد نیازش را، از تلویزیون و اخبار رسمی آن دنبال میکند. اما در مورد روزنامه و مطبوعات، میگوید: «پدرم خیلی اهل روزنامه خریدن و روزنامه خواندن است. مدام میخرد و با خودش به خانه میآورد.وقتیکه همراه خودش روزنامه میآورد، من هم ناخنکی میزنم و نگاهی به آنها میکنم. اما اینطور نیست که خودم بروم و بخرم».
- بیاعتنا به مطبوعات
البته سراغ بقیه دهه هفتادیها هم که میرویم، به جوابهای نسبتا مشابهی میرسیم؛ انگار که این نسل در کارخانهای بوده و یکجور قالب زده شده باشند. فاطمه قمی نیز که البته نزدیک به هشتادیها محسوب میشود و البته هنوز نوبت کنکورش نرسیده، در پاسخ سؤال ما میگوید: «من بیشتر اخبار را از طریق اینستاگرام دنبال میکنم. من هم گوشی همراه هوشمند دارم. سروقت پیج شبکههای اطلاعرسانی خارجی هم میروم. کانالهای تلگرامی هم عضو هستم و از این طریق اطلاعات را بهدست میآورم. خیلی کم اتفاق میافتد که به روزنامه و مطبوعات مراجعه کنم. قبلاً مادرم روزنامه میگرفت و ما هم استفاده میکردیم اما الآن که تبلت آمده، خیلی کم اتفاق میافتد از گوشی و روزنامه استفاده کنم». وقتی این سؤال را در یکی از گروههای تلگرامی که اعضای آن را دانشآموزان یک مدرسه تشکیل میدهند مطرح میکنم، 4-3 نفری میگویند که اصلا از نشریات مکتوب و روزنامهها استفاده نمیکنند. آزیتا خسروی، فاطمه قویدل و فائقه داراب که همه پشتکنکوری هستند و متولد اواخر دهه 70، غالبا از طریق کانالهای خبری تلگرامی و پیجهای اینستاگرامی استفاده میکنند و هرسه، تقریبا به قول خودشان «صفر درصد» و «هیچ» از روزنامهها استفاده میکنند.
- این نسل بیروزنامه
از پشتکنکوریها که بگذریم، بد نیست سروقت چند نفری که سن بالاتری هم دارند، برویم. راضیه عبادتی اصفهانی، البته هماکنون خانهدار است، ولی لیسانس مهندسی عمرانش را گرفته است. او در پاسخ به سؤال همشهری میگوید: «من روشهای متنوعی برای کسب اطلاعات خبری دارم. از طریق تلویزیون، اپلیکیشنهای موبایلی، سایتهای خبری و شبکههای مجازی این اخبار را دنبال میکنم تا اطلاعات بیشتری داشته باشم». اما او هم با این تنوعی که در روشهای دریافت خبر خودش دارد، هماکنون از هیچ روزنامه و نشریه مکتوبی استفاده نمیکند. زهرا آدمزاده نیز هماکنون دانشجو است. او هم اگر نیازی داشته باشد که اخبار را دنبال کند، از طریق اخبار تلویزیون و شبکههای مجازی و اینستاگرام این کار را میکند و در پاسخ به سؤال استفاده از مطبوعات، «خیر» میگوید تا کاملا ناامیدمان کند. اما فاطمه محمدی، علاقه زیادی به نشریات مکتوب دارد؛ شاید دلیلش هم عدمدسترسی به گوشی همراه هوشمند یا تبلت باشد. او که چند سالی است پیشدانشگاهی را تمام کرده است، خودش نسبت به تهیه روزنامه اقدام نمیکند و اگر مجلات به دستش برسند، با علاقه آنها را میخواند؛ «دنبال رفع نیاز خبری نیستم. بیشتر مطالب خواندنی آنها برایم جذاب است وگرنه اخبار را از طریق تلویزیون دنبال میکنم.»
- خارجیها فرهنگ مکتوب دارند
وضعیت ناامیدکننده است، نه؟ البته از دهه هفتادیها و تازگیها از دهه هشتادیها، انتظار چندانی نمیرود که پایبند روزنامه و پرینتمدیا باشند؛ چون اینقدر سرشان توی تبلت و گوشیهای خودشان است که فرصت نمیکنند سروقت نشریات و روزنامهها بروند. پس با وجود این نسل، تکلیف مطبوعات چه خواهد شد؟ آیا باید نگران باشیم؟ دراینباره، سروقت دکتر امید مسعودی- استاد ارتباطات و روزنامهنگاری- رفتهایم. این چهره شناختهشده ارتباطات ایران، معتقد است که بحث درباره آینده مطبوعات را باید به 2قسمت ایرانی و غیرایرانی تقسیم کنیم؛ «در خارج از ایران و اروپا و... جریان مطبوعاتگرایی وجود داشته و ادبیات کشورهای اروپایی و آمریکایی عمدتا نوشتاری بوده؛ بهخصوص بعد از رنسانس. بهخاطر همین است که اینهمه کتاب میخوانند و اهل مطبوعات هستند. با اختراع دستگاه چاپ گوتنبرگ نیز این قضیه خیلی پررنگتر شد. پس در خارج از ایران، روندی طولانی در مکتوبشدن و ارجاع مردم به مکتوبات را داریم.»
- یکصدم استاندارد یونسکو روزنامه داریم
این استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، فرهنگ مردم ایران را غالبا شفاهی میداند که در طول تاریخ چنین بوده است. او معتقد است که این شفاهیمحوری در تاریخ ایران وجود داشته و تا به انقلاب اسلامی نیز تداوم یافته و صرفا بعد از انقلاب بوده که اندیشه ریشهکن کردن بیسوادی شکل گرفته است و غالب مردم باسواد شدهاند. این شفاهیمحوری بهگونهای بوده که معدود افرادی که میتوانستند بخوانند و بنویسند، حتی در حد نخبگان بالا میرفتند و مردم به آنها «ملا» میگفتند.
او میگوید: همین مسئله شفاهیبودن، یکی از موانع ما برای رسیدن به توسعه بوده؛ چنانچه پژوهشگران توسعه که در خاورمیانه کار کردهاند نیز به آن اشاره کردهاند. اما با اینحال، ما جز در چند مورد که مربوط به سال 1320 و قبل از مرداد 1328 و سالهایی از دهه 50 میشود، مطبوعاتمان در اوج نبودهاند و تیراژهای آنچنانی نداشتهاند. انگار که مطالعات مردم احساسی بوده و بعدا فروکش کرده. البته مجموعه چاپ روزنامههای ما 800هزار نسخه است که با 2 میلیون نسخهای که آمار رسمی ارشاد میگوید متفاوت است. استاندارد یونسکو یک نسخه برای هر 10 نفر است؛ یعنی ما باید 8 میلیون نسخه روزنامه داشته باشیم درحالیکه ما یکصدم استاندارد یونسکو هستیم؛ یعنی 800هزار نسخه.
- دهه هفتادیها خیلی از ما جلوتر هستند
اما واقعا مشکل کجاست که ما اینقدر از استانداردهای جهانی فاصله داریم؟ دکتر مسعودی- نویسنده کتابهای روزنامهنگاری چون مبانی خبرنویسی و خلاصهنویسی برای رسانهها و... . حرفهای پایانی خودش در باب عدمگرایش به مطبوعات در ایران و واکنش نسل دهه 70 و 80 به پرینتمدیاها را اینچنین جمعبندی میکند: «مشکل اول این است که شفاهی هستیم و این یک مشکل تاریخی است. مشکل بعدی نیومدیاها یا رسانههای جدید هستند که دارند به این مورد دامن میزنند. در ژاپن، هر نفر 2 نسخه روزنامه و مطبوعه دارد و هر روز صبح میخواند و در جریان همه اخبار قرار میگیرد و وقتیکه وارد ادارهاش میشود، دیگر ذهنش درگیر نیست و فقط کارش را میکند. ولی ما در مجالس و منازل و حتی ادارهها، علاقهمندیم که بیشتر شفاهی تبادل اطلاعات داشته باشیم. استناد و ارجاع به مطبوعات و مکتوبات در ما خیلی کم است؛ حتی در دانشجوهای ما. الان این موبایلفونها یا تلفنهای همراه هوشمند، شفاهیمحوری ما را تشدید کرده است. بعضیها میگویند که این باعث از بین رفتن مطبوعات میشود که من مخالفم. رسانههای چاپی ما حتما بهصورت مجازی به زندگی خود ادامه خواهند داد چون گروهی از مردم کماکان علاقهمندند که اینچنین مطالعه کنند. اما ما مشکلاتی در مطبوعات داریم که باید حل و فصل بشود. یکی از این مشکلات اشتراکپذیری است که فرهنگش در ما جا نیفتاده. بحث توزیع است که باید روی آن کار کنیم. اینهمه روزنامه همهروزه در کیوسکها خاک میخورد و برگشت میخورد. فضای مجازی میتواند معضل چاپ بیش ازحد و برگشتیها را حل کند و با استفاده از ریسوگراف و امکانات تکنولوژیک نوین، فقط بهاندازه مورد نیاز چاپ داشته باشیم. برای رشد روزنامهخوانی و کتابخوانی، 3شرط لازم داریم؛ درآمد سالانه مناسب، میزان سواد و شاخصهایی مثل استفاده از ماشین و... . در این شاخصها وضعمان نسبت به خیلی از کشورها بهتر است؛ حالا وضعیت بحرانی حال حاضر را که کنار بگذاریم. مطبوعات میتوانند با شبکههای مجازی بده و بستان داشته باشند. در کل معتقدم که نسل سوم انقلاب که همین دهه هفتادیهایی هستند که اشاره میکنید، خیلی از ما جلوتر هستند. سر کلاسها، 3-2 تا از دانشجوها بهروزتر از من هستند و من ناچارم از اطلاعات آنها استفاده کنم.