به گزارش همشهری، این حادثه هفتم شهریورماه پارسال رخ داد. آن روز مردی 32ساله که لباس محلی به تن داشت، در ایستگاه متروی ترمینال جنوب از قطار پیاده و وارد ترمینال شد.مرد جوان که یک چاقو در دست داشت، یکراست سراغ یکی از کارکنان ترمینال رفت. کارمند جوان شبیر نام داشت و معمولا در حوالی مترو و ترمینال حضور داشت تا مسافران را به تعاونیهای مورد نظر معرفی کند. مرد مسلح با چاقو ضربهای به قفسه سینه او زد و بعد وارد ترمینال شد.
همه با دیدن این صحنه به وحشت افتادند. ضارب ریش بلندی داشت و با توجه به نوع پوشش و لهجه خاصش، همه در نگاه اول تصور کردند که او یک داعشی است. وحشت مردم هر لحظه بیشتر میشد و هنوز کسی نمیدانست که او کیست و چه نقشهای در سر دارد.
مرد جوان لحظاتی بعد به سمت تعاونی شماره 13ترمینال رفت و با چاقو به سمت 2 نفر از کارکنان آنجا حملهور شد که یکی از آنها به نام علی مهدیان با ضربه چاقویی که به گردنش وارد شده بود، جانش را از دست داد. نفر دیگر به نام ساسان نیز از ناحیه کتف هدف ضربه چاقوی مرد مسلح قرار گرفت و متهم میخواست ضربهای دیگر به گردن وی بزند اما ساسان جا خالی داد. همان لحظه کارکنان تعاونی بر سر متهم ریختند و با صندلی ضربهای به وی زدند و مانع فرارش شدند.
- اعتراف به جنایت
لحظاتی بعد مأموران در محل حاضر شدند و متهم را به دام انداختند. وی که فوقدیپلم رشته رادیولوژی بود، در بازجوییها به قتل اقرار کرد و انگیزهاش را انتقامجویی دانست. وی گفت: روز حادثه ساعت 10صبح بود که به ترمینال رفتم. خانوادهام در سیرجان زندگی میکنند و خودم سالهاست که برای زندگی به پایتخت آمدهام.
میخواستم بلیت بگیرم و به سیرجان بروم تا مادرم را ببینم. وقتی از مترو پیاده شدم، در نزدیکی ترمینال شخصی نزد من آمد و پرسید کجا میروی؟ گفتم سیرجان و او مرا راهنمایی کرد و با خود به تعاونی شماره13برد تا بلیت بخرم. متصدی فروش مدعی شد که اتوبوس تا دقایقی دیگر حرکت میکند و من با اعتماد به حرف او بلیت خریدم به مقصد بندرعباس که در بین راه پیاده شوم. اما یک ساعت گذشت و خبری از حرکت اتوبوس نشد.
دوباره به سمت باجه رفتم اما اینبار متصدی با لحن تندی به من گفت که اتوبوس با یک ساعت تأخیر حرکت خواهد کرد. وی ادامه داد: من باز صبر کردم اما اتوبوس حرکت نکرد و بار دیگر نزد متصدی رفتم. آنها گفتند که اتوبوس با چند ساعت تأخیر حرکت خواهد کرد. من هم از متصدی بلیتفروش خواستم تا پولم را پس بدهد، اما او قبول نکرد. من هم بیشتر عصبی شدم و تصمیم به انتقام گرفتم.
متهم گفت: سوار مترو شدم و به خانهام در خیابان نبرد رفتم. چاقویی از آشپزخانه برداشتم و مجددا سوار مترو شدم و به ترمینال جنوب برگشتم. در مقابل مترو در نزدیکی ساختمان ترمینال چشمم به همان شخصی افتاد که مرا به تعاونی شماره 13راهنمایی کرده بود. یک ضربه چاقو به او زدم و پس از آن درحالیکه لباس محلی به تن داشتم، به سمت تعاونی رفتم. با دیدن نخستین نفر او را با چاقو زدم. فکر میکنم به گردنش زدم که بعد شنیدم فوت شده است.
بعد از آن به سراغ یکی دیگر از کارکنان آنجا رفتم و به او هم ضربهای زدم. دیوانه شده بودم و به هرکسی که میدیدم میخواستم ضربه بزنم اما کارکنان آنجا مانعم شدند و کتکم زدند.
پرونده این مرد پس از اعتراف به جنایت به پزشکی قانونی فرستاده شد تا سلامت روانی وی بررسی شود. متخصص پزشکی قانونی در مرحله اول تأیید کرد که او بیماری روحی و روانی خطرناک دارد و باید در بیمارستان روانی بستری شود. پس از این نظریه، اولیای دم مقتول اعتراض کردند و اینبار پرونده پیش روی کمیسیون 3نفره پزشکی قانونی قرار گرفت. متخصصان با انجام آزمایشهای مختلف عنوان کردند که متهم هنگام جنایت جنون داشته و در این شرایط او باید به بیمارستان روانی منتقل شود.