حکمت اصطلاحی تماما ایرانی و مابهازایی در جهان امروز و سنتهای آن حتی در بین ترکیه، مصر، لبنان و . . . ندارد زیرا معادل لاتین آن «تئو سوفیا» به معنای حکمت نظری است و شاید در قرون وسطی چنین معنایی وجود داشته است.
سنت ما به دو حوزه معقول و منقول که هر کدام نیز زیرشاخه هایی دارند تقسیم بندی میشود. کلام، عرفان، فلسفه مشا و فلسفه اشراق زیر شاخههای معقولات و ادبیات عرب، فقه، روایت و. . . زیرشاخه های منقولات هستند.
رشته کلام، اولین بحث در جهان اسلام پیرامون کلام خداوند بوده و ابزار این دانش گفتوگو است. در علم کلام قدمی برای کشف حقیقت برداشته نمیشود و فقط میتوانیم از حقیقت دفاع کنیم. فلسفه یک بحث آزاد در کشف حقیقت و موضوع فلسفه «وجود بما هو وجود» است. مسلمانان فقط دو نوع فلسفه یعنی مشا و اشراق را به رسمیت میشناختند. فلسفه مشاء ریشه در آراء ارسطو دارد و تنها مبنای کشف حقیقت در فلسفه مشاء، برهان است. ابن سینا و سهروردي دو فیلسوف برجسته فلسفه مشاء بودند.
در فلسفه اشراق یک منبع معرفتی در بیرون از «من» دقیقا بر خلاف «من» مدرن که خود بنیاد و سوبژکتیو است، وجود دارد. من در جهان مدرن جزئی و بنیاد معرفت است یعنی چیزی بیرون از من نیست. در حالی که در نزد فیلسوفان ما معرفت حاصل اتصال عقل ما به عقل فعال است. فیلسوفان اشراق معتقد بودند که یافتههای آنان حاصل مکاشفات بود و وجه تفاوت آنان با فیلسوفان جدید نیز در همین نکته است. فلسفه مشاء فلسفه استدلالی و شبیه فلسفههای جدید است. جالب اینجاست که ابن رشد، فیلسوف مشائی بیشتر از همه سایر فیلسوفان مسلمان، در غرب رشد کرده و بعضی نیز معتقدند که که خاستگاه تمدن مدرن اندیشههای ابن رشد است.
حکمت شیعی فارغ از تعبد به شیعه است زیرا حکمت شیعی یک سری مفاهیم تعبدی نیستند و ما در حکمت شیعی استدلال داریم. ضمن اینکه ائمه نیز ما نگاه حکمی به ایمان داشتند. ایرانیها بهتر از دیگران دین حکمی را می فهمیدند زیرا ویژگی ایرانی ها این بود که با حکمت ارتباط بهتری برقرار می کردند البته به لحاظ تاریخی نیز نباید سنت توحیدی ایرانیها را از نظر دور داشت. علت استقبال و پذیرفتن اسلام از سوی ایرانیها این بود که ایرانی ها اسلام را به عنوان یک دین حکمی و نه دین شریعتی صرف میشناختند.
چهارمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی با حمایت و نظارت دانشگاه باقرالعلوم(ع) دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در قم در حال برگزاری است.