تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۸۶ - ۰۵:۲۴

آرش نورآقایی: مکان‌های فرهنگی و طبیعی که در فهرست آثار میراث جهانی به ثبت رسیده‌اند، میراث مشترک کل بشر محسوب می‌شوند.

چگونه باید این شاهکارها را در عین تداوم بخشیدن به آینده در مسیر گردشگری، حفظ کرد؟شاید تا قبل از این دورانی که در آن هستیم، هیچ‌گاه کنجکاوی و حتی نیاز جامعه‌ها نسبت به یکدیگر، تا به این اندازه نبوده است.

به همین دلیل، موضوعاتی همچون گفت‌وگوی تمدن‌ها، صلح جهانی، حفظ محیط‌زیست و ثبت آثار میراث جهانی در راستای گرامیداشت حافظه و میراث بشری، به‌عنوان یک ضرورت در دنیای امروز مطرح می‌شوند.

در قرن بیستم، بشر 2بار جنگ‌های خونین جهانی را تجربه کرد و با آثار مخرب و خانمانسوز آنها مواجه شد. پس از آن بود که مردم دنیا فهمیدند یکی از علت‌های اصلی این جنگ‌ها از عدم شناخت از یکدیگر ریشه می‌گیرد.

بی‌دلیل نیست که اندیشه پدید آوردن یک مجمع بین‌المللی برای حفظ آثار تاریخی کشورها پس از جنگ جهانی اول به وجود آمد و رشد سریع جهانگردی را در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم شاهد هستیم.

با تأسیس سازمان ملل و ظهور کشورهای استقلال یافته و به یمن فعالیت یونسکو بود که مفهوم میراث فرهنگی جامعه انسانی به منزله تجلی شأن برابر تمامی فرهنگ‌ها، سر بر آورد و این است که امروزه مردم جهان نسبت به شیوه‌های زندگی و سنت‌های مردمان سرزمین‌های دوردست و آثار هنری و صنایع دستی ملت‌هایی که تا پیش از این حتی نامشان را نشنیده بودند، کنجکاوند.

از سوی دیگر هر کسی آرزو دارد که یادمان‌های باشکوه را در هر جای دنیا که باشند بشناسد و آنها  را درصورت امکان از نزدیک بیبند. این کنجکاوی و این خواسته، نعمت بی‌دریغی است که نصیب جهانگردی شد، نعمتی که هم گردشگران و هم گردشگری از آن نصیب می‌برند.

ثبت آثار میراث جهانی یا حتی ثبت آثار ملی یک واقعیت به همراه دارد؛ این‌که قرار است کشورها و ملت‌ها به اموال فرهنگی و طبیعی‌شان توجه داشته باشند و نسبت به آنها  آگاهی ‌یابند. در این فرایند، جایگاه میراث طبیعی و فرهنگی در جامعه مذکور دگرگون می‌شود و حتی می‌توانیم بگوییم که یک نوع قداست دنیوی را برای مردم آن جامعه تداعی می‌کند.

هنگامی که مفاهیم میراث طبیعی و میراث فرهنگی در جامعه‌ای مطرح و آهسته آهسته فراگیر می‌شوند، نیاز به سرمایه‌گذاری‌های روان‌شناختی و مالی دارند تا از این گذر حساس از آگاهی تاریخی صرف تا شناخت اجتماعی کاربردی به سلامت و با نتیجه‌ای مفید متناسب با جامعه، عبور کنند.

از آن‌جا که یکی از جاذبه‌های گردشگری و جهانگردی، دیدار و شناخت یادمان‌های تاریخی و طبیعی بی‌بدیلی است که هر کشوری نمونه‌ای از آنها را در خود دارد، می‌بایستی رابطه میان گردشگری و میراث جهانی را تعریف و اثرات آنها  بر یکدیگر را  ارزیابی کرد.

از یک طرف باید بتوان جهانگردان را به دیدار از آثار میراث جهانی‌ که افتخار ملت‌ها و فرهنگ‌ها هستند، دعوت و تشویق کرد و از طرفی چنان از آنها  نگهداری کرد که حداقل کماکان در فهرست آثار میراث جهانی باقی بمانند.

گزارش‌ها حاکی از آن است که بسیاری از جایگاه‌های میراث جهانی در نتیجه مشکلات ناشی از هجوم شمار کثیری از جهانگردان تهدید می‌شوند. بنابراین وجود یک نظام پیگیری و نظارت منظم برای بررسی برنامه‌های حفظ و نگهداری، علاوه بر نظارت یونسکو احساس می‌شود.

هنگامی که اثری، چه طبیعی و چه تاریخی در فهرست میراث جهانی ثبت می‌شود از اعتبار جدیدی برخوردار می‌شود و نگاه و توجه جهانیان را به خود جلب می‌کند و از طرفی مردم کشوری که یکی از این آثار را ثبت می‌کنند، فرصت مراقبت از بهترین اثر خود را به دست می‌آورند؛ بنابراین، ثبت یک اثر یعنی پذیرش یک مسئولیت.

در واقع می‌توان گفت همچنان‌که شکوه یک اثر تاریخی، شکوه فرهنگ باستانی یک کشور را به نمایش می‌گذارد، چگونگی حفظ آن اثر نیز فرهنگ امروزه مردم آن کشور را برای مردم جهان، نمایان می‌سازد.

حفظ آثار میراث جهانی و جذب گردشگران، تواما با هم، مشکلات بسیاری بر سر راه مسئولان حفاظت قرار می‌دهد. چگونگی اقدام به حفاری‌های بیشتر برای به دست آوردن اطلاعات وسیع‌تر، جلوگیری از دزدی‌ها و قانون شکنی‌ها، توسعه زیربناها، احداث بناهایی که برای جوابگویی به نیاز گردشگران لازمند و... از این‌گونه‌اند.

با همه این‌ها، جالب این است که به‌نظر کارشناسان و بعد از بررسی همه راه‌ها، نهایتا بهترین راه برای اجرای سیاست حفاظت مکان‌های باستانی و حتی طبیعی، آگاه کردن مردم از وجود آنها  و دعوت به بازدید است.

در این‌جا بد نیست که اشاره‌ای به 8 اثر میراث جهانی در ایران و وضعیت گردشگری آنها  داشته باشیم. این8  اثر عبارتند از:  محوطه‌های تاریخی پاسارگاد، تخت جمشید، تخت سلیمان، بیستون، میدان نقش جهان، گنبد سلطانیه، ارگ بم و معبد چغازنبیل.

اگر توجه کنیم درمی‌یابیم که در میان آثار ثبت شده در ایران، هم سایتی وجود دارد که کاملا در تعامل با مردم است و با زندگی روزمره آنها  در ارتباط است(میدان نقش جهان) و هم سایتی داریم که از شهر و مکان تجمع مردم دور است و کمتر کسی از مردم غیرگردشگر، در اطرافش دیده می‌شوند(معبد چغازنبیل).

بقیه آثار، در نزدیکی محل زندگی و تردد مردم قرار دارند، ولی مردم با آنها  تعامل ویژه‌ای در رابطه با نیازهای زندگی روزمره ندارند و تنها یک شاهکار هنری و تاریخی و یک سایت گردشگری به شمار می‌روند.

بد نیست بدانیم که آثار ثبت شده ایرانی در فهرست میراث جهانی، 2800 سال از تاریخ این سرزمین را به نمایش می‌گذارند.

از طرف دیگر، بیش از نیمی از این آثار، مکان‌های مقدس با ارزش‌های تقدیس شده هستند که هر کدام مربوط به دوره‌ای خاص می‌شوند و روند مذهب و ارزش‌های مذهبی را در جامعه ایرانی از دوران عیلامیان تا دوران صفویه به نمایش می‌گذارند. شاید همین موضوع تقدس این مکان‌ها باعث شده که تا به امروز باقی بمانند و برای ما یادگاری از گذشته‌مان باشند.

حال اگر بخواهیم به میزان گردشگر در این سایت‌ها توجه کنیم، خواهیم دید که میدان
نقش جهان و تخت جمشید بیشتر از بقیه(به خاطر معروفیت بیشتر و نزدیکی به شهرهای بزرگ) و ارگ بم و معبد چغازنبیل کمتر از بقیه( به خاطر دوری این سایت‌ها از مسیرهای گردشگری و شهرهای بزرگ) مورد بازدید قرار می‌گیرند.

در واقع باید تاکید کرد که با ثبت یک اثر در فهرست میراث جهانی، می‌بایستی شاهد رشد قابل قبولی از حضور گردشگر در این سایت‌ها باشیم، یا این‌که ثبت یک اثر جهانی، نه تنها برای مسئولان گردشگری و میراث فرهنگی موضوعی با اهمیت تلقی شود، بلکه باید در عامه مردم نیز ایجاد انگیزه کند، انگیزه‌ای برای بازدید از آن اثر به همراه احیای هویت ملی و فرهنگی.

نگارنده به‌عنوان راهنمای تور‌های گردشگری، هرگز در میان گردشگران داخلی و با وجود همراهی بیش از 20 تور 40 نفره در هر سال، کسی را ندیدم که برای بازدید از یک اثر از فهرست آثار میراث جهانی بیش از بقیه آثار  و تنها به صرف این‌که این اثر در فهرست ثبت شده است، انگیزه داشته باشد.

در واقع کسانی که گردشگر داخلی محسوب می‌شوند و با تور سفر می‌کنند، نظر خاصی نسبت به آثار ثبت شده در فهرست میراث جهانی ندارند و آنها  را به این دلیل خاص، نمی‌شناسند. این موضوع برای دفاتر خدمات مسافرتی و حتی بسیاری از راهنمایان تور هم، موضوع خیلی ویژه‌ای نیست.

وقتی در چنین شرایطی قرار داریم، نباید انتظار داشته باشیم که تعداد گردشگران یک اثر میراث جهانی، در قبل و بعد از ثبت تغییری کرده باشد. اگر هم رشدی در بازدید از این سایت‌ها باشد، به‌دلیل ثبت آن اثر نیست. اما از آن طرف باید ببینیم که برای حفظ و احیای این آثار و ساخت زیربناهای گردشگری چه کارهایی انجام می‌شود.

به غیراز میدان نقش جهان و تخت جمشید، بقیه آثار میراث جهانی در ایران زیرساخت مناسب برای اشاعه گردشگری ندارند.

کمتر گردشگری بعد از دیدار از محوطه چغازنبیل، برای دیدار از غروب بسیار زیبای آن مکان و قدم زدن در اطراف، وقت می‌گذارد  زیرا برای رضایت گردشگر هیچ اقدامی انجام نشده است، هر چه هست، لطف طبیعت و گذشتگان است.

در نزدیکی تخت سلیمان با آن همه زیبایی و ویژگی گردشگری، هیچ هتل مناسبی وجود ندارد. تنها هتلی که در حدود 40 کیلومتری تخت سلیمان دیده می‌شود، آن‌قدر مناسب نیست که گردشگران داخلی و خارجی را برای چند شب در خود نگاه دارد. برای بقیه سایت‌ها هم می‌توان مثال‌های مشابه آورد.