نیلوفر نیک‌بنیاد: «یه نفس عمیق بکشین!» چرا؟ چون «اشکان خطیبی» می‌گوید! کِی؟ وسط تمرین. کجا؟ سر صحنه‌ی نمایش. آخ، ببخشید! یادم رفت اصل ماجرا را بگویم.

وقتي باخبر شدم اشکان خطيبي نمايشي را کارگرداني مي‌کند که همه‌ي بازيگرانش نوجوان‌هاي 12 تا 17ساله‌اند، سريع خودم را سر تمرينشان رساندم تا از زير و بم ماجرا باخبر شوم.

داستان از اين قرار است که اشکان خطيبي مدت‌هاست به‌طور تخصصي مشغول آموزش بازيگري به نوجوان‌هاست و در حال حاضر هم نمايش «پزشک نازنين» را براساس نمايش‌نامه‌ي «نيل سايمون» فقيد روي صحنه دارد.

نيل سايمون همين چند روز قبل، در چهارم شهريور، زماني كه اين گروه نوجوان نمايش‌نامه‌اش را روي صحنه اجرا مي‌كردند، در 91سالگي از دنيا رفت. او اين نمايش‌نامه‌ي طنز را براساس شخصيت‌هاي داستان‌هاي كوتاه «آنتون چخوف» در سال 1973 ميلادي نوشت.

درواقع اين نمايش، داستان طنزآميزي درباره‌ي نويسنده‌اي است که شخصيت‌هاي داستاني‌اش جان مي‌گيرند، با او مشغول گفت‌وگو مي‌شوند و خودشان روي صحنه مي‌آيند و داستانشان را بازي مي‌کنند. به‌جز نقش نويسنده که در همه‌ي بخش‌ها تکرار مي‌شود و حضور مداوم دارد، بقيه‌ي شخصيت‌ها به يک ميزان ايفاي نقش مي‌کنند و نقش اول، دوم و سومي وجود ندارد.

وقتي از خطيبي پرسيدم چرا از بين همه‌ي گروه‌هاي سني، نوجوان‌ها را انتخاب کرده و چرا مثل خيلي از هم‌کارانش کلاس‌هاي بازيگري براي بزرگ‌سالان برپا نمي‌کند، پاسخ داد: «اولين دليلش اين است که نوجوان‌ها لوح پاکي دارند. آموزه‌هاي غلط نگرفته‌اند و مجبور نيستم اول آموزه‌هاي قبلي را از ذهن و جسمشان پاک کنم.

دومين دليلش هم اين است که نوجوان‌ها به‌شدت انرژي خوب و مثبتي دارند. هر‌قدر برايشان انرژي مي‌گذارم، همان‌قدر انرژي دريافت مي‌کنم و اين براي من که هميشه برنامه‌ي کاري شلوغي دارم، خيلي لذت‌بخش است. چون نوجوان‌ها انرژي توليد مي‌کنند و من مي‌توانم اين انرژي را براي بقيه‌ي کارهايم هم استفاده کنم.»

چيدمان صحنه طوري است که دخترها و پسرهاي بازيگر با لباس‌هاي سياه و سفيد روي نيمکت‌هاي بزرگي در انتهاي صحنه نشسته‌اند و هرکدام نوبتشان که مي‌شود، جلو مي‌آيند و  نقششان را بازي مي‌کنند. خوبي تمرين اين است که کارگردان مي‌تواند مدام نمايش را قطع کند و بگويد: «آروم‌تر»، «صدات رو ببر بالاتر»، «اين صندلي‌ها بايد اون‌طرف باشن»، «واقعي بخند»، «نفس عميق بکش» و... نوجوان‌ها به حرف آقاي کارگردان گوش مي‌دهند.

بعضي صحنه‌ها را بيش‌تر از 10بار تمرين مي‌کنند. کسي غر نمي‌زند. کسي خسته نمي‌شود. همه در کارشان جدي‌اند. وقتي دليلش را از اشکان خطيبي مي‌پرسم، مي‌گويد: «در دوره‌ي ما همه‌چيز تجربي بود. ما در مدرسه‌، تئاتر بازي مي‌کرديم و علمي پشتش نبود. اما حالا خيلي جدي با نوجوان‌ها کار مي‌کنم. چون اگر در مسير درستي قرار بگيرند، شايد 20 سال در زندگي‌شان جلو بيفتند. همه‌ي اين 22نفر تکليفشان با خودشان معلوم است و مي‌دانند در زندگي قرار است چه‌کار کنند، براي همين با جديت کار مي‌کنند.»

بازيگران اين نمايش آن‌قدر حرفه‌اي بازي مي‌کنند که آدم باورش نمي‌شود با نوجوان‌ها سر و کار دارد. با خودم مي‌گويم نکند اين‌ها با نوجوان‌هاي معمولي فرق دارند؟ اما نظر خودشان چيز ديگري است.

آريا گازر نقش نويسنده را در اين نمايش دارد، 17ساله است و يکي دو سالي است که به‌طور جدي با اشکان خطيبي تمرين تئاتر مي‌کند. او مي‌گويد: «فرق ما با نوجوان‌هاي ديگر اين است که جور ديگري زندگي را مي‌بينيم. ما هم دغدغه‌هاي بقيه‌ي نوجوان‌ها را داريم، اما وقتي وارد هنر مي‌شويم ديدمان به زندگي عوض مي‌شود.»

نورا پيدايش‌فرد هم نظرش مانند آرياست. او 14ساله است و دو سال است به‌طور جدي تئاتر کار مي‌کند. او مي‌گويد: «کسي که از اين سن وارد تئاتر مي‌شود هم ديدگاهش عوض مي‌شود و هم از استعدادش استفاده مي‌کند.»

صبا ميرزانژاد، نوجوان 16ساله‌اي که دو سال است تئاتر را حرفه‌اي تمرين مي‌کند، نظرش اين است: «نوجواني که وارد تئاتر مي‌شود هرشب حس جديدي را تجربه مي‌کند. ديالوگ‌ها همان ديالوگ‌هاست، اما هربار حس جديدي را تجربه مي‌کند. حسي که فقط يک بازيگر مي‌تواند درکش کند.»

تمرين حدود چهار ساعت طول مي‌کشد، اما من و چند نفر ديگري که به‌عنوان تماشاچي سر تمرين حاضر شده‌ايم، مثل ساعت اول انرژي داريم و بازي هيجان‌انگيز نوجوان‌ها، خنده روي لبمان مي‌آورد. دلم مي‌خواهد دوباره نوجوان بشوم، بروم روي صحنه و بتوانم تماشاگران را مات و مبهوت بازي‌ام بکنم.

از خطيبي مي‌پرسم، براي آن‌هايي که هنوز نوجوان‌اند و دلشان مي‌خواهد توي اين راه پا بگذارند، چه توصيه‌اي دارد؟ جواب مي‌دهد: «نااميد نشوند. نااميدي مثل تير خلاص است. اميد، حتي اگر ذره‌اي وجود داشته باشد، بالأخره راهي پيدا مي‌شود و طنابي برايشان پايين مي‌افتد. جست‌وجو کنند. حتي اگر جواب منفي شنيدند باز هم جست‌وجو و تلاش کنند و مطمئن باشند راهي پيدا مي‌شود.»

نورا هم درست مثل استادش جواب مي‌دهد و مي‌گويد: «هيچ‌وقت نااميد نشوند. فقط ادامه بدهند.»

آريا مي‌گويد: «نوجوان‌ها بايد خودشان حرکت کنند. منتظر نباشند کسي دستشان را بگيرد و بياورد روي صحنه. با خودشان تمرين کنند، فيلم ببينند و تلاش کنند زندگي هم آن‌ها را به اين سمت بياورد.»

صبا چيزي به حرف دوستانش اضافه مي‌کند و مي‌گويد: «البته حواسشان باشد که اين راه اصلاً آسان نيست. من خودم قبل از اين‌که وارد تئاتر شوم، همه‌ي بازيگران را نقد مي‌کردم، ولي واقعاً به اين راحتي‌ها هم نيست.»

در آخر از آن‌ها مي‌خواهم به‌عنوان نوجوان‌هايي که وارد دنياي تئاتر شده‌اند، بگويند زيباترين چيزي که از دنياي تئاتر دستگيرشان شده، چيست. جواب مي‌دهند:

آريا: «تئاتر نظم خاصي به زندگي‌ آدم مي‌دهد.»

نورا: «وقتي انرژي‌ات روي صحنه با تماشاگر يکي مي‌شود با خودت مي‌گويي الآن وقت اين است که بترکانم!»

صبا: «حس زندگي‌کردن روي صحنه، زيباترين چيزي است که فقط يک بازيگر مي‌تواند تجربه‌اش ‌كند.»

گفتني است نمايش پزشك نازنين كه اجراي آن از 29 مردادماه آغاز شده تا 22 شهريورماه 1397 در مجموعه‌ي تئاتر «ديوار چهارم» در دو سانس به‌روي صحنه مي‌رود.

 

تمرين نمايش «پزشك نازنين»/ عكس‌هاي تمرين: محمود اعتمادي، دوچرخه