به گزارش همشهري آنلاين، ونسا ردگريو در لندن به دنيا آمد، در 1984 براي بازي در «نوشتههاي اسپرن» برنده جايزه اوليويه شد و در 2003 براي نقشآفريني در «سفر دراز روز در شب» جايزه توني برد. اين در حالي است كه مهمترين جايزه كارنامه بلندبالاي بازيگر تحسينشده پيش از همه اينها به دست آمده بود؛ اسكار نقش مكمل زن براي بازي در «جوليا» به كارگرداني فرد زينهمان در 1978.
بازي در «تاوان» 2007 و روايتگري سريال «قابله را خبر كن» از 2012 از ديگر فعاليتهاي ردگريو كهنهكار در سالهاي اخير بوده كه از چند روز ديگر نقش خود را در نمايش «ارثيه» در سالن نوئل كوارد لندن تكرار ميكند. او در گفتگو با روزانا گريناسترين، خبرنگار گاردين از تجربههاي يك عمر حضور در سينما، تلويزيون و تئاتر ميگويد.
- شادترين لحظههاي زندگي؟
يعني همه شاديها در گذشته بوده است؟ اگر اينطور باشد، به دنيا آمدن سه فرزندم. بازي كردن با بچهها و نوهها.
- بزرگترين ترس زندگي؟
ارتفاع بيش از 1500 متر.
- نخستين خاطرههاي زندگي؟
دراز كشيدن به پشت در كالسكه و نگاه كردن به شاخههاي درختان و آسمان.
- بزرگترين ويژگي خودتان كه دلتان را ميسوزاند؟
نسبت به بيفكرهاي احمقانه خيلي زود بيتاب ميشوم كه خب آن هم احمقانه است.
- دلتان براي كدام اخلاق ديگران ميسوزد؟
ور ور كردنهاي بيفكر.
- شرمآورترين لحظه زندگي؟
يادم نميآيد از چيزي شرمنده شده باشم.
- ارزشمندترين دارايي زندگي؟
همه داراييهاي ارزشمندم را از دست دادهام. امروز شايد كريسمس باشد يا تولد بچه يا...
- چه چيزي ناراحتتان ميكند؟
خشونت و ناداني بسياري از سياستمداران به ويژه نسبت به تندرستي كودكان.
- اگر بتوانيد چيزي منقرضشده را به زندگي بازگردانيد، انتخابتان چيست؟
اقيانوسهاي دستنخورده پيشين و ساكنان آنها.
- از كدام بخش چهرهتان متنفريد؟
اين يك راز است.
- دوست داريد چه كسي نقش شما را در فيلم زندگيتان بازي كند؟
ترجيح ميدهم من انتخاب نكنم. زندگي من به درد ساختن فيلم داستاني نميخورد.
- به پدر و مادرتان چه چيزي بدهكاريد؟
خيلي چيزها. آنها هزينه كلاسهاي آموزشي من را دادند و برايم مربي آواز گرفتند. پشتيباني و عشق مادرم نسبت به من هميشگي بود.
- دوست داريد بيش از همه از چه كسي عذرخواهي كنيد و چرا؟
خيلي خيلي دوست دارم به مادرم بگويم ببخشيد براي تمام آن روزهايي كه به او گفتم وقت حرف زدن ندارم.
- بزرگترين نوميدي زندگي؟
از دست دادن چهارمين فرزند.
- چگونه به آرامش ميرسيد؟
با تنيس بازي كردن يا ديدن تنيس زنده و پخش تلويزيوني.
- نزديكترين لحظه زندگي به مرگ؟
سال 2015 تقريبا مرده بودم. قلبم ديگر نميتوانست راهي براي كار كردن ريههاي نابودشده با سيگار پيدا كند.
- يك چيز كه بتواند كيفيت زندگي شما را بالا ببرد؟
هواي پاك.
- چه چيزي شبها بيدارتان نگه ميدارد؟
كاش ميدانستم.
- دوست داريد چگونه به ياد آورده شويد؟
شايد با يك مجسمه برنزي كه ماهرانه از چهرهام ساخته شده باشد. يا با يك بورس كوچك اما مفيد براي يك دانشجوي نمايش يا خوانندهاي كه بخواهد درس آواز بخواند