موضوع سخنراني حجتالاسلام دكتر رسول جعفریان در اين نشست نگاهی به اسناد راوی حادثه کربلا بود.
مسلمانان از اواخر قرن اول هجری میآموزند کتابچههایی تحت عنوان جزء که شامل احادیث میشود تهیه کنند. در قرن دوم این کتابچهها بزرگتر شدند و علاوه بر احادیث، رویدادهای تاریخی نیز به همین طریق جمعآوری میشدند.
اسکلت تاریخ صدر اسلام که در قالب همین کتابچهها گذاشته شده است، توسط تابعین دوم و سوم بنا شد. هر یک از این افراد تاریخ را بر اساس تعلقات فرهنگی و جغرافیایی خود روایتی کردهاند. زمانی که شما کتابی از ابن اسحاق که در سال ۱۵۰ قمری تهیه و تنظیم شده است میخوانید، هر بخش از آن با سبک متفاوتی نگارش شده است و نشان میدهد هر بخش توسط چه کسی و با چه پیشینه تاریخی و خانوادگیای روایت شده است. مثلا بخش زیادی از اخبار و اطلاعات نبوی توسط خانواده عایشه که به زبیر نزدیک بودند، روایت شده است که آنها ابوبکر و عمر را تقدیس میکردند اما با بنیامیه و علویان رابطه خوبی نداشتند.
با توجه به روایت ابومخنف از عاشورا و روایتهای تاریخی از صدر اسلام بايد گفت اینکه چه کسی کتاب را نگارش کرده اهمیت چندانی ندارد، اینکه راوی آن اخبار کیست، نشان دهنده جهت گیری کتاب نسبت به آن واقعه است. به همین طریق زمانی که در متنی به تاریخ طبری ارجاع داده میشود، ارجاع چندان اهمیت ندارد؛ آنچه اهمیت دارد این است که تاریخ طبری آن را از کدام راوی نقل کرده است. بنابراین تاریخ طبری ملغمهای از روایات مختلف است.
یکی از اولین تقریرها از حوادث عاشورا توسط حصین بن عبدالرحمان سنی مذهب، اما دوستدار اهل بیت است که ۷۰ سال بعد از عاشورا درگذشته و نکات متفاوتی با روایتهای رایج در عصر ما بیان میکند. یک راوی معمولا یک مورخ و علاقهمند به تاریخ اسلام است، اما ما عمدتا این شخص را تنها یک محدث میدانیم. روایتهایی که او نقل کرده است، در کتب دیگر نقل شده است اما کتاب اصلی که او نگاشته است را در اختیار نداریم؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت دقت آثار تاریخی از این دست که در صدر اسلام تألیف شده است، بالاست.
انگیزه تاریخنویسی قوی در صدر اسلام وجود داشته است، ما نمیدانیم این حس از کجا آمده؟ ممکن است مربوط به دوران جاهلیت یا تحت تأثیر اقوام دیگر باشد. مثلا در روایاتی که از عاشورا وجود دارد، جزئیات به دقت ذکر شده است. گاهی این پرسش ایجاد میشود که چگونه میتوان به این روایات اطمینان کرد؟ توجه به سبک تاریخنویسی آن دوره و چگونگی تبدیل روایات شفاهی به مکتوب نشان دهنده دقت آن آثار است؛ این موضوعی است که امروزه ما در آن ضعف داریم، اما آن زمان به دلایلی نامعلوم قدرتمند بوده است.البته در آن روایات هم ایرداتی، از جمله در زمینه ذکر نام اشخاص و تعدد برخی از اسامی وجود داشته است، علم رجال بخش عمدهای از آن را رفع کرده است.
در روایت حصین بن عبدالرحمان از عاشورا،آمده است، مردم کوفه به امام حسین (ع) نامه نوشتند که ۱۰۰ هزار شمشیر پشت اوست. در حالی که ما در روایت دیگر خوانده بودیم ۴۰ هزار نفر؛ ممکن است فردی نامه را نوشته باشد و به اشتباه عدد۱۰۰هزار را عنوان کرده باشد.
در روايت ماجرای طفلان مسلم نيز به تبلیغاتی که مسلم در کوفه انجام داد اشارهای نمیشود. گفته شده است، بعد از کشته شدن هانی به دست ابن زیاد و دستگیری و کشته شدن همراهان مسلم، او به خانهای از قبیله کنده میگریزد. در این روایت به ماجرای پسری که اطلاع میدهد مادرش به مسلم پناه داده است، اشارهای نشده است؛ بلکه آمده فردی در گوش محمد بن اشعث بن قیس گفته فردی به مسلم پناه داده است. زمانی که اشعث به خانه این زن میرود، زنی را میبیند که آتش روشن کرده و در حال شستن خونهای مسلم است؛ به او گفته شده بلند شو تا پیش امیر برویم. او میگوید آیا بخشیده میشوم که به او میگویند اختیاری نداریم؛ به این ترتیب تنها جایی که به مادر مسلم اشاره شده است همین منبع است.
در این روایت آمده است زمانی که امام حسین(ع) آمد، از اتفاقات بیاطلاع بود. اعراب را در بیابان دید و پرسید چه شده؟ آنها پاسخ دادند، نمیدانیم اما از ما خواستهاند در محل طایفهمان بمانیم.
امام حسین(ع) بنا داشت به سمت شام برود اما حر اجازه نداد و گفت باید به کوفه برویم. اما امام(ع) از آنجایی که میدانست ابن زیاد آنچه با مسلم کرده است را با او نیز خواهد کرد نپذیرفت و خواست به مدینه بازگردد. امام پاسخ دادند تو برای انجام این کار دستور نداری، به همین دلیل مقصد سوم یا راه میانبری را پیش گرفتند که همان کربلا بود. در این وضعیت منطق حکم میکند امام از چنگ ابن زیاد فرار کند؛ حتی در برخی متون آمده است امام حسین(ع) به همین دلیل خواست به شام برود و با یزید به توافق برسد. هرچند در دیگر متون این مسئله رد شده است.
با توجه به اینکه حر مانع از بازگشت امام به مدینه شده بود، تصور این بود که بنای جنگ با امام حسین(ع) را دارد، اما زمانی که حر سپرش را باز گرداند و سلام داد، خلاف آن مشخص شد. به این ترتیب حر بازگشت، دو نفر را کشت و خودش نیز کشته شد.
حصین بن عبدالرحمان روایاتی را درباره عاشورا نقل میکند که دیگران نقل نکردهاند و در متون دیگر هم به نقل از او آمده است،مثلا نقل شده عدهای از پیران کوفه بر تلی ایستاده بودند، گریه میکرند و از خداوند میخواستند که خدایا حسین(ع) را کمکش کن. یا در بخش دیگری آمده عمربن سعد در حال شنا در آب بود که فردی از ابن زیاد برای او پیغام آورد که اگر با حسین نمیجنگی، فرد دیگری جایگزین تو برای جنگ با او کنم؛ اینجا عمر بن سعد سوار بر اسب میشود و در پی آن امام شهید میشود.
در این روایت، بر پست فطرتی ابن زیاد تأکید شده است، گفته شده یزید، ابن زیاد را به دلیل جنگ و به شهادت رساندن امام، مورد شماتت قرار داده است. چراکه معتقد بوده است بدون و جنگ و خونریزی نیز میتوانست با امام به توافق برسد. البته به نظر میرسد راوی در اینجا ساده دلی کرده است، زیرا یزید میتوانست پیش از حادثه کربلا ابن زیاد را برکنار کند، اما چنین نکرد.
ما چندین بخش از حادثه کربلا را مدیون این محدث غیر شیعی هستیم و که روایتش مرجع بسیاری از متون تاریخی دیگر است.