نگین پذیرا: می‌کوشم از این کشور خوسیده خوشبخت/بیدار بشُم این طرف مرز نباشی/... افسار پریشونی من دست خودم نیست/جن رفته در این شعر در این وزن عروضی...

خیلی‌ها «داماهی» را با همین اشعار و قطعه بسیار معروف «دیوانه» می‌شناسند؛ گروهی که این روزها با موسیقی خاص‌شان، حسابی طرفدار پیدا کرده‌اند.

داماهی، اسطوره قدیمی جنوب است. جنوبی‌ها اعتقاد دارند داماهی، ماهی خوش‌یمنی است که در خلیج‌فارس زندگی می‌کند و سمبل زندگی خوب و برکت است. داخل شکم داماهی شهرآرمانی وجود دارد. موسیقی داماهی، موسیقی فولک ایرانی است با رَگه‌هایی از جَز، رِگه و راک. این موسیقی به نوعی در «موسیقی ملل» هم می‌گنجد. موسیقی داماهی به‌طور کلی پاپ است. گروه موسیقی داماهی با تمرکز بر موسیقی محلی جنوب ایران فعالیتش را شروع و نخستین آلبومش را با نام داماهی منتشر کرد. محصول موسیقایی این گروه از ترکیب موسیقی مدرن امروزی با موسیقی محلی جنوبی شکل گرفته است. در محل تمرین گروه داماهی، با بچه‌های گروه گفت‌وگو کردیم.

  • قصه داماهی از کجا شروع شد؟

دارا: گروه داماهی از دوستی من با رضا کولغانی شروع شد. سال 90 زمانی که در سفر بودم، یک‌سری از دوستانم همزمان در بندرعباس، جزیره هرمز بودند و اصرار کردند از کیش به آنها ملحق شوم. خیلی اتفاقی در آن سفر رضا را دیدم. رضا میزبان ما در بندرعباس بود. از همان ساعت اول رضا برایمان شروع به ساز‌زدن و خواندن کرد. طرز نگاه و خواندنش از او کاراکتری خاص ساخته بود. اگرچه ساززدن و خواندن او با سبک کار من در یک مسیر نبود اما در ادامه راه و سفرهای زیادی که با هم داشتیم، همه‌‌چیز تغییر کرد. دوستی‌مان شروع شد، بدون آنکه تصمیمی جدی برای راه انداختن گروه و بند موسیقی داشته باشیم. فقط کنار هم برای خوب شدن حال خودمان ساز می‌زدیم. تا سال91 بدون هیچ منظوری اما مشخص‌تر از قبل روی یک‌سری آواز فولکلور بندرعباس کار کردیم. رضا، بانک اطلاعات ملودی و ترانه‌ جنوب گروه ماست. حافظه خیلی خوبی دارد و موسیقی جنوب را خوب می‌شناسد و می‌تواند ساعت‌ها بدون آنکه آهنگ تکراری بزند آهنگ‌های محلی جنوب را بخواند. من هم به سلیقه خودم روی کارهای محلی موسیقی می‌گذاشتم. قطعه‌های بلوچی، محله خاموشان وگوشواره در همان سال‌ها و حال و هوا، خوانده و ضبط شد و سال‌ها بعد در آلبوم‌مان قرار گرفت.

 

  • گروه چطور شکل گرفت؟

دارا: اواخر سال 91 کار موسیقی برایمان جدی‌تر شد. احسان رسول‌اف، به‌واسطه آشنایی‌اش با رضا، تهیه‌کننده‌ گروه ما شد. کنار رسول‌اف هسته اصلی گروه چیده شد. ابراهیم علوی را در همان سال‌های اولی که با رضا آشنا شدم شناختم. ابراهیم، نوازنده گیتار و عود بود و کاملا با رضا هماهنگ بودند و ساززدن و رفتار هنری‌اش را خیلی دوست داشتم. حمزه یگانه را برای کیبورد پیشنهاد دادم که قبلا با او در گروهی به نام آبرنگ کار کرده بودیم. یکی از آدم‌هایی بود که همیشه دوست داشتم کنارش کار کنم و در فضای موسیقی از او یاد بگیرم. ما 4نفر دور هم جمع شدیم و روی همان ایده‌های اولیه من و رضا کار را شروع کردیم؛ ایده‌ای که قرار بود سر و ته و اوج و فرود داشته باشد و به موسیقی ناب تبدیل شود.

 

  • اما اغلب فکر می‌کنند همه اعضای گروه داماهی از بچه‌های بندر هستند.

رضا: فقط جنوبی‌بودن مهم نیست؛ اینکه جنوبی باشی و از تاریخ سرزمین‌ات شناخت داشته باشی مهم است. خیلی‌ از جنوبی‌ها یادشان رفته که 8-7سال پیش وضعیت این نبود.10سال پیش من و ابراهیم کنار خانه‌هایی زندگی می‌کردیم که نزدیک دریا بودند. خیابانی لب ساحل وجود نداشت، همه صید می‌کردند. لب ساحل تماما برکت بود. تمام این روایت‌ها از همان ساحل آمده یا همان‌جا اتفاق افتاده است یا یک آدم‌جنوبی در دریا در سفری که ماه‌ها به‌واسطه آن روی آب بوده چیزی دیده و یا به‌خاطرکمبود ویتامینC توهم آن به ذهنش خطور کرده، اپیدمی ‌شده و اسطوره شکل گرفته. اما این روزها بندر، آن بندر قدیم نیست و سبک زندگی ساحل‌نشینان فرق کرده است.

کسانی هستند که جنوبی نیستند اما اطلاعات‌شان از من بیشتر است چون مطالعه داشته اند؛ برای مثال کلمه کولغانی حداقل 3هزار سال قدمت دارد و تماما فارسی است یا تیمی که هر سال روی اسطوره‌ها و افسانه‌های جنوب با عنوان «فرش خاکی» کار می‌کنند، هر سال روی یک اسطوره کار می‌کنند و الزاما همه‌شان جنوبی نیستند. شهرهای جنوب ، از مهاجرپذیرترین شهرهای ایران هستند. هر کدام از صنف‌ها دست یکی از مهاجرانی است که سال‌هاست در بندر زندگی می‌کنند اما بخش موسیقی بخش ریشه‌ای است. آنها که پیشینه بیشتری دارند درک بیشتری هم دارند. با زندگی در محیط، این اتفاق می‌افتد. شخصی که پدر و مادرش بندری نیستند اما خودش در بندر بزرگ شده، ریتم زندگی را درک کرده و حق آب و گل دارد و می‌تواند دستی در موسیقی جنوب هم داشته باشد. همین اتفاق برای رفقای ما افتاد. دارا 20سال با بندری‌ها ساز زده. حمزه در دانشگاه در مورد موسیقی بلوچستان تحقیق کرده و پیشینه‌ موسیقی هرمزگان و بلوچستان را می‌شناسد.

  • فعالیت رسمی‌تان از چه زمانی شروع شد؟

دارا: نخستین کنسرت‌ رسمی ما در ایران در شهر بندرعباس بود و شهریور سال 93 نخستین آلبوم‌مان به بازار آمد. بیشتر کنسرت‌هایمان در تهران در مجموعه آزادی بود و علاوه بر آن در شهرهای بندرعباس و شیراز هم کنسرت‌های متعددی برگزار کردیم. اردیبهشت‌ماه امسال به‌خاطر استقبال زیاد بندرعباسی‌ها 3سانس در یک روز اجرا داشتیم. یک‌بار هم در آلمان در فستیوال مونیخ شرکت کردیم.

 

  • اسم گروه پیشنهاد چه‌کسی بود؟

دارا: با هم تصمیم گرفتیم. همان‌روزی که پیش رسول‌اف بودیم راجع به اسم گروه صحبت کردیم. فیلم مستندی تدوین می‌کردند راجع به فرش خاکی هرمز که آن سال، اسم فرش «داماهی» بود و من نخستین‌بار آنجا این اسم را شنیدم و گفتم چه اسم باحالی، همین اسم را بگذاریم.

  • نترسیدید تمرکز روی اقلیم خاص باعث از دست دادن مخاطب عام شود؟

دارا: در شروع کار اصلا فکر نکردیم کاری که قرار است انجام دهیم، مخاطب‌ دارد یا نه؟ حتی تهیه‌کننده هم در وهله اول مخاطب‌داربودن کار برایش مهم نبود. ایده شکل‌گیری، کار روی موسیقی جنوب بود. در وهله اول بخش فرهنگی برایمان مهم بود، بعد از آن به‌صورت آگاهانه خواستیم مردم را هم با خودمان همراه کنیم. خیلی‌ها می‌گفتند شعر را نمی‌فهمیم اما برای من شخصا مهم نیست کسی شعر ما را بفهمد یا نه! ما می‌خواهیم با موسیقی حالِ خوبی را منتقل کنیم. زبان انگلیسی من آن‌قدر خوب نیست که تمامی آهنگ‌های انگلیسی را بفهمم ولی با موسیقی کاملا ارتباط برقرار می‌کنم. نگاهم به موسیقی همیشه به همین شکل بوده. اما اغلب مردم ایران یا شاید نقاط دیگری از دنیا، دوست دارند متوجه متن موسیقی باشند. متأسفانه عامه مردم عادت دارند به آنها دیکته شود که موسیقی درباره چیست! مردم به این سمت گرایش دارند که در موسیقی، اول شعر را متوجه شوند. ما در آلبوم داماهی دفترچه‌ای قرار‌دادیم که متن کامل اشعار و معنی آنها در آن نوشته شده است. اما وُکال، قسمتی از موسیقی است. فارغ از اینکه می‌فهمیم خواننده چه می‌خواند باید موسیقی حالِ خوبی را به ما منتقل کند. مردم دوست دارند حسی که به آنها منتقل می‌شود را بفهمند. مردم به شعر و ادبیات در موسیقی خیلی اهمیت می‌دهند. قبل از اینکه موسیقی را بشنوند متن را دوست دارند. همیشه موسیقی برای ما مهم بوده اما فهمیدیم که اگر بخواهیم عام‌تر باشد و مخاطب بیشتری داشته باشیم باید این فاکتورها را رعایت کنیم و در آلبوم دوم تا حد زیادی این کار را رعایت کردیم.

 

  • آلبوم اول چه دستاوردی در شناخت مخاطب برایتان داشت؟

دارا: آلبوم اول فروش نسبتا خوبی داشت؛ با توجه به اینکه گروه ناشناخته‌ای بودیم. هدف تجاری نبود. خیلی‌ها آهنگ‌های آلبوم را دوست دارند. دخترک، یار عزیز، لنج و بیوه و مردن مردانه را در کنسرت‌ها در‌خواست دارند بخوانیم.

حمزه: فرهنگسازی زمانی اثر‌بخشی دارد که گروه، مخاطب بیشتری داشته باشد. فرم‌هایی که در آلبوم دوم استفاده کردیم حالت مینی‌مال دارد و نسبت به آلبوم قبلی شسته‌رفته‌تر است؛ در واقع در آلبوم قبلی، فرم‌های موزیک پیچیده‌تر بود و زمان آهنگ‌ها طولانی‌تر. حس موزیک دهه 70 میلادی راک را داشت اما قطعه‌های آلبوم دوم کوتاه‌تر است. در آلبوم دوم آهنگ‌های بومی کمتر شده و بیشتر کارها موسیقی خودمان است. 70درصد شعرها فارسی است؛ از محمود طلوعی و احسان گودرزی؛ باقی کارها هم از ابراهیم منصفی است که به زبان بندری خوانده شده. ترانه ابراهیم شهدوست، یکی دیگر از قطعات فولک است.

یکی از ویژگی‌های قطعات موسیقی جنوب، آواز غمگین همراه با موسیقی ریتمیک و شاد است. در قطعه‌هایی که شما انتخاب کردید تا چه اندازه به این امر آگاه بودید؟
ابراهیم: خیلی از شعرهای بندری این تضاد را دارند. غمگین‌اند اما ریتم شادی دارند. اکثر فولک‌های قدیمی همینطور هستند؛ مثلا در قطعه لنج و بیوه که یکی از موسیقی‌های فولک قدیمی بندرعباسی است (کار علی‌خان حبیب‌زاده) که ما آن را با تنظیم جدید اجرا کردیم، از اساس ریتم آهنگ همینطور بود. شعر راجع به آوارگی بود.

رضا: شادی هم از رنج عمیق است. رقص هم از خوشحالی نیست. وجد دارد اما در نهایت وصل است؛ تفننی و سطحی نیست؛ از رنجی است که منطقه ما سال‌هاست کشیده. موسیقی و زبان جنوب تنها مسئله‌ای است که باقی مانده. زبان و منطقه اصالت خودش را نگه داشته است. لنج و بیوه، هم به لحاظ ریتم و کلام و هم به لحاظ ملودی، غمگین است. بار شادی را تعمدی آوردیم. علی‌خان حبیب‌زاده، ملودی این قطعه را با حزن عجیبی می‌خواند. ملودی بار حزن دارد؛شعر هم از جامعه فقیری می‌آید که بدبخت و بیچاره هستند؛ ساحل‌نشین هستند و کار دریا می‌کنند. بیوه‌زنی است که خرج بچه‌هایش را می‌دهد. از تمام مشکلاتش در آهنگ برایمان می‌گوید. علی‌خان در فضایی بسیار شاد و ریتمیک اما با حزن می‌خواند که به این

بر‌می‌گردد که خودش نوحه می‌خوانده و این متأثر از محله‌هایی است که در آن بزرگ شده‌ایم. خود من هم در دوران بچگی نوحه بندری می‌خواندم.

  • قطعات آلبوم چطور انتخاب شدند؟

رضا: انتخاب آهنگ‌ها براساس زندگی‌هایی بوده که با هم داشتیم و سفرهایی که رفتیم و زمان‌هایی که در استودیو کنار هم بودیم. به سلیقه تک‌تک‌مان بوده و با نظر جمعی به‌وجود آمده است. در ساحلِ هنگام، شاید هرکدام در خطی غیرمرتبط می‌زدیم اما درنهایت همه در هم ادغام می‌شد و یکی می‌شد. شناخت حمزه نسبت به موسیقی بلوچستان و جنوب کمتر از ما نیست. جنوبی‌بودن جایی لازم است که بتوانی لهجه ساززدن و خواندنت را درست کنی؛ به قول ما ناخودآگاه می‌آید در جان آدم.

چرا آن‌قدر که اسم گروه شناخته شده است اسم اعضا مطرح نشده؟ قصد و نیتی پشت این کار بوده یا خودبه‌خود پیش آمده؟
رضا: قرار نیست داماهی را به اسم شخص خاصی بشناسند. داماهی یک تفکر جمعی است و چیزی غیر از این نیست. هرکس ایده‌ای دارد می‌آورد وسط. ملودی ساخته می‌شود و هر کدام از بچه‌ها با انگیزه و مشارکت گروهی در کار کمک می‌کند. کسی صفر‌تا صد در گروه بروز پیدا نمی‌کند، هرکسی به شکل خودش به گروه خدمت می‌کند. هدف‌مان تولید موسیقی بوده که بیشتر از هر چیز زبان ملل است تا معرفی شخصی خاص.

در یکی، دو‌ماه گذشته که بیشتر گروه‌ها کنسرت‌هایشان را لغو کردند شما چطور کنسرت برگزار کردید؟
وضعیت برای همه یکسان است اما ما نمی‌خواهیم دست روی دست بگذاریم. نمی‌شود کار نکرد. مخاطبانی هستند که در همین 3‌ماه زیر پست‌های فضاهای مجازی داماهی پیگیر کنسرت بودند. تقاضای کنسرت وجود داشت. مهم نیست چه اتفاقی در مملکت می‌افتد، مهم این است که یک ساعت همه رها باشیم و حال هم را خوب کنیم.

 

  • معروف‌ترین قطعه شما قطعه «دیوانه» است. این قطعه چطور شکل گرفت؟

رضا: احسان گودرزی -شاعر قطعه دیوانه- از دوست‌های صمیمی و قدیمی من است. یک روز آمد و گفت: رضا 2بیت شعر گفته‌ام که به وضعیت زندگی فعلی تو شبیه است. با لحن فارسی خواند: «می‌ترسم از این کشور خوابیده خوشبخت / بیدار شوم این طرف مرز نباشی». شعر خودش لحن داشت و من با یک آکورد ساده، ملودی آن را خواندم. لحن جدیدی گذاشتم و وقتی کامل شد آن را محلی خواندم. می‌خندیدیم. گفت: خیلی خوبه! گفتم: شوخی کردم! گفت: این خیلی بهتر بود. برای دارا هم زدم و خواندم. دارا گفت: عالیه.

دارا: تم این آهنگ را در جزیره هنگام ساختیم. یکی از تجربه‌های استثنایی همه‌مان بود. با آهنگ همذات‌پنداری می‌کردیم. برای تنظیم آهنگ، ایده‌هایی دادم. در آهنگ دیوانه ریتم تغییر نمی‌کند؛ آن چیزی که تغییر می‌کند، اتفاقات تنظیمی ارکستراسیون است؛ در واقع داینامیک، یعنی بلندی و یواشی صدا در کل این موسیقی تغییر می‌کند. ابتدای این موسیقی در اکتاو پایین و آرام شروع می‌شود. رضا پیشنهاد داد در انتهای ملودی بهترین حالت این است که درنهایت داد بزند و اطلاعات را با آن حس و حالی‌که شنیده‌اید بیان کند. دیوانه هیچ ساز جنوبی ندارد اما صدای جنوب است. ما صدای نجیب جنوب هستیم. حال خراسانی، گیتار، بیس، پرکاشن و فضاسازی کیبورد شکل عجیبی به آهنگ داده است.