به گزارش همشهري آنلاين، رابین رابرتسن سه جایزه شعری فوروارد در کارنامه دارد و سال 2010 با «نور شکسته» همزمان نامزد دریافت سه جایزه معتبر فوروارد، تی.اس. الیوت و کاستا شد. او امسال با «برداشت بلند» یا «برداشت طولانی» یکی از شش نامزد کسب جایزه من بوکر است و در این گفتگو از کتابهای تاثیرگذار زندگیاش میگوید.
- کتابی که این روزها میخوانم؟
چون در یک بنگاه نشر کار میکنم، بسان همیشه کتابهایی برای خواندن دارم. وقتی بتوانم برای لذت بردن کتاب بخوانم، آثار غیرداستانی را ترجیح میدهم، یا متنی باستانی و یونانی.
- کتابی که زندگیام را دگرگون کرد؟
من در یک جامعه ماهیگیری با سنتهای شفاهی، خرافهها و افسانههای خودش زندگی میکردم و میل به تنها بودن داشتم. این تنهایی مرا به سوی کتاب کشاند و دیوانهوار میخواندم. داستانهایی که با یاد دارم روایتهای بومی اسکاتلند، اسطورههای یونانی و آثار برادران گریم بود. در نوجوانی مروین پیکس را کشف کردم و شاید با رمانهای او جرقه نویسندگی در من زده شد. همزمان با ویلیام باتلر ییتس، لنگستن هیوز و شیموس هینی احساس کردم شعر عنصری حیاتی در زندگی من است. مطمئن نیستم یک کتاب خاص زندگیام را دگرگون کرده باشد اما همه آثار هنری بزرگ چشمانداز تو را جابهجا میکنند و به نگاهت عمق میبخشند.
- کتابی که کاش من نوشته بودم؟
فکر میکنم همواره در تلاش برای نوشتن آن کتاب هستم که تنها راه متمرکز شدن و تنها راه پیشرفت است. دست یازیدن به جایگاه خلق کتابهایی چون «اولیس» جیمز جویس، «زیر آتشفشان» مالکوم لوری و «در پرانتز» دیوید جونز البته بدون عرقریزان جسمی و روحی میتواند یک دستاورد بزرگ باشد.
- کتابی که بر شیوه نوشتن من تاثیر گذاشت؟
آثار دیوید جونز؛ نهتنها شعرها و مقالهها که حکاکیها، طراحیها، آبرنگها و به ویژه کتیبههای نقاشیشده او. هر چند امیدوارم این همه تحسین من از نوشتهها و آثار جونز به تقلید منحرف نشود.
- کتابی که قدر آن دانسته نشده است؟
کتابهایی بزرگ هستند که در زمان انتشار چندان جدی گرفته نشدند اما در گذر زمان کشف شدند. آثاری مانند «استونر» جان ویلیامز یا رمانهایی چون «الورتن» آدام تورپ و «مرگ و بلبلها»ی یوجین مککیب که یک نهیب هشدارآمیز همیشگی هستند برای داوران جوایز ادبی. آرزو میکنم مردم بیشتر از جین باولز بخوانند؛ «دو بانوی جدی» و «لذتهای آشکار» فوقالعادهاند.
- کتابی که نتوانستم تمامش کنم؟
تمام زندگی من در تمام نکردن کتابها گذشت. هر چند آنچه من میخوانم بیشتر دستنویس است تا کتاب چاپشده.
- کتابی که از نخواندن آن شرمندهام؟
همین که اسکاتلندیام برای من به اندازه کافی مایه شرمساری است و دیگر به کمک کتابها نیاز ندارم.
- کتابی که معمولا هدیه میدهم؟
من تقریبا به کسی کتاب هدیه نمیدهم. فکر میکنم هدیه دادن کتاب کاری گستاخانه یا شبیه آن به نظر میرسد.
منبع: ايرانآرت