به گزارش همشهری، ساعت 8 صبح چهارشنبه گذشته تاجر 60 ساله کاغذ سوار بر بنز شاسیبلند خود از پارکینگ خارج شد تا به محل کارش برود اما همان موقع 3 مرد را مقابل خود دید.
آنها تجهیزات نظامی مانند شوکر ، اسلحه، بیسیم و دستبند داشتند و خودشان را مامور معرفی کردند. یکی از آنها برگهای به مرد بنز سوار نشان داد و گفت که حکم جلبش است و باید همراه آنها برای ارائه توضیحات در خصوص برخی مسائل کاریاش به اداره پلیس برود. مرد تاجر شوکه شده بود اما با این حال از ماشین پیاده و سوار بر خودروی پراید مردان مامورنما شد و آنها حرکت کردند. هنوز مسافتی نگذشته بود که مردان مامورنما سر مرد تاجر را زیر صندلی بردند و به دهانش چسب زدند و چشمانش را بستند و آنجا بود که مرد تاجر فهمید در دام آدمربایان گرفتار شده است.
- 2 ساعت بعد
ساعت 10صبح همان روز وکیل جوانی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و خبر از ربودن موکلش داد. وی به قاضی سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرا گفت: موکلم تاجر کاغذ است. او صبح امروز سوار بر ماشین بنزش قصد رفتن به محل کارش را داشته اما گویا توسط چند نفر ربوده شده است چرا که خودرو مقابل پارکینگ خانه است. ما هم پس از بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته متوجه شدیم که چند نفر او را سوار بر پرایدی کرده و ربودند. از طرفی دقایقی قبل فردی ناشناس با یکی از بستگان موکلم تماس گرفته و گفته او را گروگان گرفتهاند و اگر 600 میلیون تومان دریافت نکنند، وی را به قتل میرسانند.
- رهایی گروگان
4ساعت از شکایت آقای وکیل گذشته بود که رهگذران هنگام عبور از خیابانی خلوت در حاشیه تهران، چشمشان به مردی میانسال افتاد که دست و پایش بسته و چسبی روی دهان و چشمانش بود. او روی چمنهای کنار خیابان افتاده بود و مردم به داد او رسیدند. وقتی چسب دهان و دست و پایش را باز کردند پی بردند که عدهای او را گروگان گرفته و پس از چند ساعت شکنجه، وی را در آنجا رها کردهاند.
مرد گروگان که همان تاجر کاغذ بود با کمک مردم به مراکز درمانی منتقل شد و پس از بهبودی راهی دادسرا شد و در خصوص جزئیات 6 ساعت گروگانگیری گفت: ساعت 8 صبح آدمربایان در نقش مامور مرا ربودند و به باغی متروکه حوالی تهران بردند. در آنجا دست و پا و دهانم را بستند و کتکم زدند. بعد از آن با خانوادهام تماس گرفتند و درخواست 600 میلیون تومان پول کردند، حتی تهدید میکردند که اگر خانوادهام تا پایان روز پول را جور نکنند مرا به قتل میرسانند و جسدم را مثله میکنند.
من آنها را نمیشناختم اما نمیدانم چطور متوجه شدند که وکیلم به دادسرا رفته و شکایت کرده است. آنها وقتی فهمیدند که پلیس باخبر شده و در تعقیبشان است ترسیدند و مرا با همان وضعیت کنار خیابان رها کردند. با این اطلاعات، هم اکنون گروهی از کارآگاهان با دستور قاضی جنایی مامور رسیدگی به این پرونده شدند تا آدمربایان را شناسایی و دستگیر کنند.