مخنفبن سلیم پسران پرشماری برجای نهاد. آنکه از پسران مخنف بیشتر از همه از اخبار او نشان است، عبدالرحمانبن مخنف است. ابومخنف درباره عبدالرحمان، که عموی پدری اوست گزارشی دارد که نشان از آن دارد که عبدالرحمان راه و رسم مخنف را پی نگرفته و بر باورهای او چندان استوار نمانده است.
از این گزارش که طبری آن را از ابومخنف نقل میکند، اینگونه برمیآید که عبدالرحمانبن مخنف در جریان قیام حجربن عدی از شیعیان امام علی(ع)، علیه زیادبن ابیه از کارگزاران معاویه، نه تنها برای یاری حجر اقدامی نکرد، بلکه با فراخواندن برخی از یمنیها به تأمل درباب حمایت و یاری کردن حجربن عدی که برای قیام آماده میشد، نااستواری خویش بر راه حق را نشان داد. این عمل او موجب شد تا زیاد بر حجر مسلط شود و او را به شهادت برساند (طبری، ج 5، ص 61).
این روایت گرچه با آنچه تحت عنوان همراهی عبدالرحمان با پدرش در صفین در جمع یاران امام علی(ع) نقل شده است، در تضاد است، اما باید آن را پذیرا بود، زیرا گذشته از اینکه ناقل آن خود ابومخنف است- که میدانیم در نقل استعدادها، نبوغ و برتریهای مبالغهآمیز قبیله خود ازد، شانه به شانه افسانه سرایان میزند- با آن روایت به ظاهر متناقض هم که از حضور عبدالرحمان در صفین گفته است قابل سازگاری است، چرا که گفته آمد ازد قومی بوده است غنیمتجو و مزدورخو و عبدالرحمان هم یکی از آنان بوده است. بنابراین میتوان حضور او در صفین را با زمینهچینی او در قتل حجر هماهنگ دانست.
گزارش دیگری را که میتواند بر تذبذب فکری و عملی عبدالرحمان دلالت کند، ابوالحسن احمدبن یحیی بلاذری در انساب الاشراف نقل کرده، او از قول ابومخنف به نقل از حمیدبن مسلم آورده است که: هنگامیکه سر بریده اباعبدالله(ع) را نزد عبیداللهبن زیاد آوردند، او امام را دروغگو پسر دروغگو خواند.
عبدالله بن عفیف ازدی که در مجلس حاضر بود نسبت به سخن حاکم کوفه واکنش شدیدی نشان داد که همین واکنش نیز سرانجام به از دست دادن جان او منجر شد. در این هنگام عبدالرحمانبن مخنف، عبداللهبن عفیف را به خاطر استمداد از ازدیان علیه عبیداللهبن زیاد مورد نکوهش قرار داد. (انساب الاشراف، ص 211). این روایت را طبری هم نقل کرده است (طبری، ج 5، ص 459). همین عبدالرحمان بن مخنف که در این روایت در قامت حامی عبیداللهبن زیاد به تصویر آمده، بعدها در چرخشی آشکار به هنگام قیام مختار ثقفی، پس از ماجرای کربلا و شهادت امامحسین(ع) به قامت یکی از سربازان مختار هم درمیآید.
اما چرخشهای عبدالرحمان به همین جا منتهی نمیگردد. او پس از آن به مصعببن زبیر پیوست و اشراف کوفه را به نبرد با مختار فراخواند! روایات چرخشهای عبدالرحمان را میتوان در مجلدات پنج و شش طبری مشاهده نمود. به غیر از عبدالرحمان، چندان گزارشی از سایر پسران مخنف نمیتوان یافت به جز اسامی آنان.
پیش از این از عبداللهبن مخنف یاد میشد که در جمل همراه پدر بوده و نیز در ایام غارات رهبری گروهی را بر ضد نعمانبن بشیر داشته است. سعدبن عبدالله که احتمالاً همان سعیدبن عبدالله است و در آن تصحیف رخ داده است از دیگر فرزندان مخنف است.
او جد اول ابومخنف لوطبن یحیی است. محمدبن مخنف، عامر بن مخنف، حبیببن مخنف و ابورمله از دیگر فرزندان مخنف، صحابی رسول خدا هستند. گذشته از عبدالرحمان که راوی حوادث زمان خویش است و حوادث کربلا را نیز درک نموده است، سعید نیز از راویان این حوادث است.
او نیز بیشک این حوادث را بیواسطه مشاهده نموده است، چرا که اگر سال شهادت مخنف را در عینالوره سال 64 هجری بدانیم تمامی فرزندان او در سال 61 زنده بودهاند و شاهد حادثه. از این رو ابومخنف در خاندانی دیده به جهان گشوده است که همگی از جمله راویان بودهاند.