چيزهايي را با ذكر شمارة فصل و صفحه به اين كتاب نسبت ميداد كه دهان بنده نيز مثل اغلب مستمعان از تعجب بازمانده بود. از حسن اتفاق بنده اين كتاب را تازه خوانده بودم و باز هم از حسن اتفاق آن را در كيف خود همراه داشتم. بعد از پايان سخنراني، خدمت سخنران محترم رسيدم . كتاب مذكور را به سمت ايشان گرفتم و گفتم:
«آقا اين مواردي رو كه به اين كتاب نسبت داديد، لطفا به بنده هم نشون بديد. بفرماييد كجاي اين كتاب چنين چيزايي نوشته شده ؟»
سخنران محترم كتاب را پس زد و بعد با نگاهي عاقل اندر سفيه، خطاب به بنده گفت:
«آخه اين كتاب ارزش خوندن داره؟ چرا بايد وقتم رو براي خوندنش تلف كنم؟ شما هم وقت خودت رو با اين كتاب به باد نده!»
ميدانم كه واكنش اخموترين خوانندگان نيز به اين نوشته، خنده است؛ اما بنده اتفاقا با توجه به پاسخ اين واعظ محترم، به تقسيم بندي جديدي درباب انواع كتابها رسيدم. به گونههاي ديگر كتابها كاري ندارم؛ ولي حتما كتابهايي وجود دارند كه اگر ارزش خواندن هم نداشته باشند، ارزش نقد دارند! توضيح اين موضوع كمي سخت است؛ اما فرض كنيد كتابي منتشر شده به نام حسنو يا حسني كه شمارگان آن- در دورة كسادي نشر - از چند ميليون هم فراتر رفته است. آيا يك نويسنده يا فعال اجتماعي نبايد بداند كه اين اثر چه شِكري را ميفروشد كه مشتري بر وي ميخروشد؟ به راستي شما به عنوان يك دوستدار فرهنگ و هنر هيچ وقت از خود پرسيدهايد كه چرا مثلا هري پاتر اينقدر طرفدار دارد؟ اين اثر چه تاثيري بر مخاطبانش ميگذارد؟ اصلا تاثيرگذار است يا نه؟ چرا آثار فلان نويسندة برزيلي يا بريتانيايي در ايران طرفدران بسيار زيادي دارد؟ قطعا يك منتقد توجهش تنها به محتواي اثر نيست؛ بلكه به تاثير آن بر مخاطب نيز ميانديشد.
گونة ديگري از كتابها، آثاري هستند كه طرفدار ندارند؛ اما شمارگان بسيار بالايي دارند. به نظرم اين آثار هم بايد نقد شوند؛ حتي اگر خواندني نباشند. يك قلم از اين گونه كتابها «كتابهاي درسي» هستند . البته كتابهاي پر تيراژي را كه نهادهاي فرهنگي چاپ ميكنند، يك قلم ديگر از اين دست كتابهاست.
از فعالان فرهنگي ميپرسم : چگونه است كه سالانه چندين ميليون نسخه كتاب درسي منتشر ميشود كه به جبر يا اختيار بايد خوانده شوند. ديدهايم و شنيدهايم كه اين كتابها منتقدان بسيار فراواني دارد. اگر اين كتابها ارزش خواندن ندارند؛ ارزش نقد هم ندارند؟! چرا كمتر كسي به خود زحمت ميدهد كه اين كتابها را نقد كند؟! ( همين جا اشاره كنم كه عجالتا به گونهاي جديد از منتقد هم رسيدم: منتقدي كه اتفاقا به شدت منتقد است؛ اما نقد نميكند!)
حتما مي پرسيد كه خب چگونه مي شود كتابي را نخوانده، نقد كرد؟ عرض ميكنم: « اين ديگر مشكل خودتان است!»
* شاعر، نويسنده و پژوهشگر ادبيات