آن روزها خریداران این واحدها گمان نمیکردند محلهای که به نام شهرزیبا معروف شده است روزی بنای نازیبایی به خود بگیرد و زیر سایه مشکلات سرخم کند. مشکلاتی که به آسیبهای فرهنگی و اجتماعی دامن زده است. اگرچه شهرزیبا این روزها به درختان و فضای سبزش مینازد ولی همین درختان و بوتههای سبز همچون حصاری دنج پاتوقی برای معتادان و اوباش شدهاند.
محله شهرزیبا با 7هزارو 500 نفر جمعیت بیش از 40 نقطه بیدفاع شهری را در خود جای داده است. فضاهایی که زیر سایه خاموشی شبانه، بستری برای انواع نابسامانیهای فرهنگی و اجتماعی شدهاند.
با تاریک شدن هوا، فضای بین بلوکهای این آپارتمانهای سرخ رنگ آنقدر تاریک میشود که چشم چشم را نمیبیند. به قول «محسن رحیمیان» دبیر شورایاری شهرزیبا، تاریکی محض همه جا را فرا میگیرد. با اعضای شورای محله به همراه مدیریت سرای محله در یک اتاق کوچک دور هم جمع شدهایم تا درباره مشکلات فرهنگی و اجتماعی محله صحبت کنیم.
حرفها به نیمه نرسیده، راهی محله میشویم تا در میان بلوکهایی قدم بزنیم که دیدن سرنگ، ته مانده سیگار و بطری نوشیدنیهای الکلی در آنها عادی است. اینجا مسیر پیادهروی اهالی محله است. مسیری برای دسترسی به خیابانهای اصلی. دبیر شورایاری محله حرفهایش را با یک سؤال شروع میکند، اینکه چطور میشود محلهای باسابقه 50 ساله از سادهترین امکانات فرهنگی و اجتماعی محروم باشد؟ او میگوید: «شهرزیبا قدیمیترین بافت شهری غرب تهران است. پیش از اینکه شهرک «اکباتان» ساخته شود، اینجا ساخته شد.
زمانی که شهرزیبا ساخته شد از همان ابتدا زیرساختهای مناسب شهری، فرهنگی و اجتماعی برای آن در نظر گرفته نشد. شهرزیبا کتابخانه ندارد. مسجد ندارد. در این محله یک پاتوق فرهنگی وجود ندارد. اینجا پس ازکلی بالا و پایین کردن، یک سرای محله دارد آنهم در یک ساختمان استیجاری.» رحیمیان به تابلوی پشت سرش اشاره میکند و ادامه میدهد:
«آذرماه، مهلت اجاره ساختمان به پایان میرسد. میگویند هزینه اجاره ساختمان باید از طریق درآمدهای حاصل از فعالیتهای سرای محله باشد. سرای محلهای که استیجاری است و چند کلاس بیشتر ندارد، چگونه میتواند درآمدزایی مناسبی داشته باشد؟» رحیمیان باور دارد نبود پاتوق فرهنگی مناسب در محله صدمات جبرانناپذیری به فرهنگ و هویت محله زده است.
- تعاملات اجتماعی نداریم
به دلیل هزار واحد ساختمانی که در شهرزیبا ساخته شد بین تهرانیها به محله «هزار دستگاه» با ساختمانهای نما آجری و مدرنش معروف شد. اما همه داشتههای محله همین است. داشتههایی که به گفته «جواهر نصیحتکن» یکی از زنان فعال محله، امروز از بین رفته است و جز نمایی فرسوده و ساختمانهایی زهوار در رفته چیزی برجای نمانده.
نصیحتکن میگوید: «بافت جمعیتی محله بهویژه نیمه غربی آن سالمند است. سالمندان در محله ما، مکان مناسبی برای گذراندن اوقات فراغت خود ندارند. این شرایط برای بانوان محله نیز وجود دارد. اینجا امکان فعالیت فرهنگی و اجتماعی بسیار کم است چون زیرساختهای مناسب در نظر گرفته نشده است.
ما مسجد نداریم. برای دسترسی به نزدیکترین مسجد باید به محله همجوار برویم. مسجد هم آن طرف بزرگراه قرار دارد و محل اتصال ما هم یک پل عابرپیاده است. در طول شبانهروز بیشتر مخاطبان مسجد سالمندان هستند که آنها هم شرایط بالا و پایین رفتن از این همه پله را ندارند.
ما یک کتابخانه هم نداریم. زمانی میتوانیم از رشد مشارکتهای اجتماعی و فرهنگی در یک محله حرف بزنیم که امکانات فرهنگی هم در آن رشد پیدا کرده باشد. راستش آنقدر تعاملات فرهنگی و اجتماعی در این محله متناقض است که ما در سادهترین مشکل خود که آن هم حق بهرهمندی از مشاعات ساختمانهاست، ماندهایم.»
- مشاعات دردسرساز
نبود فضاهای فرهنگی و ورزشی در محله شهرزیبا در حالی بهعنوان ضروریترین مطالبه اهالی محله مطرح میشود که فضاهای بین بلوکها سالهاست بدون استفاده رها شده است. «بتول عبدو» از اعضای شورایاری محله و از جمله نخستین ساکنان محله شهرزیبا میگوید: «مشکل اصلی ما همین فضاهای بلااستفادهای است که سالها رها شده و اهالی محله براین باورند این فضاها جزو اموال آنهاست.
کسی راضی نمیشود با مشارکت و همفکری، بخشی از این فضا برای ساخت مکانهای فرهنگی و ورزشی استفاده شود.» عبدو ماجرای ساخته شدن سرای محله شهرزیبا را مثال میزند. ماجرایی که سبب شد ساختمان نیمهکاره سرای محله تخریب شود. او میگوید:
«شهرداری زمینی را انتخاب کرد و اسکلت ساختمان زده شد. اما از آنجایی که زمین در قسمت مشاعات بلوکها قرار داشت مالکان شکایت کردند و در نتیجه ساختمان تخریب شد. از آن به بعد سرای محله ما در ساختمانهای استیجاری فعال شد. اما ساختمانهای کوچک و فرسوده با مدت زمان مالکیت محدود نتوانست برای ما مفید باشد.»
- تاریکی، چراغ روشنی برای موادفروشان
محسن رحیمیان در ادامه صحبتهای بتول عبدو به تاریکی و موقعیت مکانی فضاهای بین بلوکها اشاره میکند و میگوید: «دیدن معتادان بیخانمان و اراذل و اوباش در این فضاها شب و روز ندارد. بهویژه با تاریک شدن هوا به دلیل خاموشی، این مشکل چند برابر میشود. حضور معتادان سبب شده است اینجا به پاتوقی مناسب برای موادفروشان تبدیل شود. خوب است بدانید، موادمخدری که بین جوانهای محله دست به دست میشود از سیگار خیلی ارزانتر است. لابهلای شمشادهای بلوار شهرزیبا، جوانهایی که براثر مصرف این مواد نشئه شدهاند، امان از اهالی بریدهاند. خودم 3 ماه پیش 3 دختر خانم را از دست این معتادان نجات دادم.»
- قهوهخانههای بدون مجوز
«علی یزدانشناس» از قدیمیهای محله است او از قهوهخانههایی حرف میزند که بدون مجوز در آپارتمانها یا در زیرزمین ساختمانها فعالیت میکنند. یزدانشناس میگوید: «وقتی قانونی برای ساخت و ساز در محله وجود ندارد آپارتمانهای فرسوده به افرادی اجاره داده میشود که صلاحیت ندارند. کسی نمیداند در این قهوهخانههای بدون مجوز چه اتفاقهایی میافتد. قانون «چهاردیواری اختیاری» در این محله در حال اجراست.
واحدهای طبقه چهارم به بهانه اینکه کسی پول ایزوگام سقف را نمیدهد برای خودشان یک آلونک در پشتبام ساختهاند. این آلونکها را چه کسی اجاره میکند؟ وضعیت بسیار بدی شده است. پشت مدارس دخترانه پاتوق معتادان شده است. دیوارها به دلیل روشن کردن آتش سیاه شده است. بارها مشکل را به شهرداری ارجاع دادهایم، حرف آنها هم یکی است:
اینکه وضعیت مالکیت زمینها مشکل دارد و به همین دلیل شهرداری نمیتواند کار مؤثری در این زمینه انجام دهد. زمینها مالک مشخصی ندارند و به اسم هیچ شخصی سند نخورده است. تا زمانی که وضعیت مالکیت زمینها مشخص نشود، در شهرزیبا هیچ پروژهای آغاز نمیشود چون به سرنوشت ساختمان سرای محله دچار میشود. شهرزیبا سالهاست که دیگر زیبا نیست.»