جان فیسکه با استفاده از آثار افرادی نظیر پیر بوردیو (Pierre Bourdieu)، آنتونیو گرامشی (Antonio Gramsci)، میشل فوکو (Michel Foucault) و میشل سرتو (Michel de Certeau) مطالب فراوانی علیه موضع کاهشگرایانه ضد فرهنگ انبوه ـ که با پذیرش پدیده تمایز (agency) در قبال فرهنگ عامه مخالفت دارد ـ نگاشته است.
او معتقد است کالاهای فرهنگی صرفاً بر اساس مشی و دستورات تولیدکنندگان چنین محصولاتی مصرف نمیشوند، بلکه مصرفکنندگان به طرزی فعال، این نوع محصولات را به وسیله رویههای معنیسازی خود ـ که قانونمند هم نیستند ـ وارد زندگی روزمرهشان میکنند.
از دیدگاه جان فیسکه، مردم نه تنها فرهنگ عامه را به کار میبرند، بلکه از آن به طرزی خلاقانه برای شکلدهی به هویت اجتماعیشان و همچنین برای کسب نوعی لذت مقاومت، استفاده میکنند.
در ترمینولوژی فیسکه، این استفادهکنندگان، در عین حال تولیدکنندگان سرمایههای فرهنگی مهم و نیز معانی هستند.
فیسکه با نگرشی مشابه اما خوشبینانهتر از استوارت هال (Stuart Hall)، فرهنگ عامه را آوردگاهی برای مبارزه بین یکسانسازی حاکم و مقاومت یکپارچه (در برابر آن) میداند.
وی معتقد است برنامههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی از لحاظ نشانهشناسی قادرند قدرت فرهنگی را از پایین به بالا اشاعه دهند.
PAULA TALTA AMAD*