این سبک آموزش کجا دل ما را خوش میکند؟ نظام آموزشیای که از جوشش بیحساب و کتاب علاقه به علم خبر ندارد. نظام آموزشیای که ایدهآلش دانشآموزان ساکت و سردرگریبان فروبرده است که هر وقت بخواهی دکمهی بحث و گفتوگویش را بفشاری.
شما بگویید، نظام آموزشیای که از خوابی که ظالمانه از چشمهای دانشآموزها و آرامشی که از جانشان میدزدد، خبر ندارد، کدام سارتر میخواهد اثبات کند وجودش بر ماهیتش مقدم است؟ چنین آموزشی بیشتر به نیشخندی، لبخند تلخی، تمسخری میماند در حق فلسفهی راستین دانستن! زخمی است سرخ و گشاده، لبخندی خونین رنگ بر قامتهای رنگ پریدهی نوجوانهای کشورمان که نه بوسههای مادر لبههایش را به هم میرساند، نه دلداریهای پدر، خون رفتهاش را بازمیگرداند!
من، قبل از اینکه کارمندی باشم، در ادارهی جستوجوگران نمره و حمالی باشم برای نمرههای نوزده و بیستی که بود و نبود بیستوپنج صدمیهایش هم آزارم میدهد، نوجوانم! دلم لک میزند برای کتابخواندن، در آزمایشگاه وقت گذراندن، با سؤالات فیزیک دوئل به راه انداختن، از ترکیب نور و رنگ سردرآوردن، شعلههای فلزها را سوژهی پوستر کردن....
این است آنچه من هستم، این است آنچه ما هستیم، حالا این نظام آموزشی خودش را زحمت میدهد و نگاهی به ما هم میاندازد یا نه؟
نگار مطیع، ۱۵ساله، خبرنگار افتخاری از اهواز
عکس: متینه خداوردی، ۱۷ساله، خبرنگار افتخاری از تهران