یا بعضی از ریزهکاریهای تاریخ و جغرافی به چه کار من میآید؟
البته کسی را هم میشناسم که به ادبیات علاقهمند است و از حل معادلههای دومجهولی در ریاضی گلایه دارد. اما مشاور آموزشی مدرسه، سالی یک بار از مزایای درسهای عمومی برای ما صحبت میکند. از این میگوید که حفظِ شعر، نرمشی برای مغز است و حفظ چند فرمول و حل مسائل و معادلههای ریاضی چهقدر لازم است. او میگوید که ما همزمان باید به خودآگاهی برسیم، چون قرار است به زودی وارد جادهی زندگی شویم و نیاز به شناخت خود و درک تواناییها و ضعفهای خودمان داریم و...
اما باز هم این پرسشها در ذهن من تکرار میشوند. چرا؟
* * *
بصیر مقدسیان، معلم و پژوهشگرِ توانمندسازی نوجوانان در گفتوگو با دوچرخه در این باره میگوید: «لازم است چراغهایی را در ذهن نوجوانان روشن کنیم و بگوییم این جاده وجود دارد و شما میتوانید و باید در این جاده، توان حرکت داشته باشید.
پس چراغ این جاده را روشن کنید و رانندگی در آن را یاد بگیرید، چرا که دیر یا زود ماشین شما به این جاده خواهد رسید و باید آن را توانمند کنید که بتواند در این جاده حرکت کند و در نتیجه شما پتانسیل زندگی شکوفا را داشته باشید.»
میپرسیم خب، کسی که میداند چه رشتهای را میخواهد ادامه بدهد، او چهکار باید بکند؟
مقدسیان میگوید: «ممکن است شما بگویید من میخواهم پزشک شوم، نیازی به درسهای مهندسی ندارم و یا... اما هر آدمی با هر رشتهی تحصیلی و شغلی که برای خود در نظر بگیرد، نمیتواند بگوید من به خودآگاهی نیازی ندارم پس باید قبل از ورود به جادهی زندگی خودتان را بشناسید و برای زندگیتان هدفگذاری کنید.»
او میگوید: «وقتی هدفگذاری کردید، میتوانید برای درسهایی که به آنها علاقه دارید بیشتر وقت بگذارید. خیلیها هستند که در وقتهای آزاد خارج از مدرسه، هدفهای تحصیلی را دنبال میکنند.»
سؤال میکنیم که هدفهای غیرتحصیلی را کی دنبال کنیم؟ و پاسخ میگیریم که «شما میتوانید بعد از پایان کلاسها و خارج از ساعت مدرسه، یا در تعطیلات برای فعالیتهایی که به آنها علاقه دارید و جایی در درسهای مدرسه ندارند، وقت بگذارید. بعضیها ترجیح میدهند در این وقتهای اضافه، با دوستانشان صمیمیتر شوند و بعضی ترجیح میدهند وقتشان را با خانواده بگذرانند که هم برخی مسئلههایشان را حل کنند و هم لذت ببرند. تمام این فعالیتها میتوانند به خودآگاهی و خودشناسی کمک کند.»