در قدیم وقتی یک نفر مال مظلومی را میدزدید، شخص ثالثی سر راه دزد را میگرفت و میگفت: «اگر میخواهی جان سالم به در بری، باید سهم مرا بدهی.» دزد هم وقتی سود خود را در همکاری با آن فرد میدید، سهم او را پرداخت میکرد و از این مخصمه به سلامت میگذشت. در سفرهای تجاری نیز گاهی اوقات یکی از کاروانیان خائن از آب در میآمد. وی دربارة دارایی همسفران، مسیر عبور و محل اسکان قافله اطلاعات دقیقی کسب می کرد و آن را در اختیار راهزنان قرار میداد. طبیعی بود که دزدان نیز پاداش این همکاری را به وی میدادند یا دست کم، کاری به اموال او نداشتند. به این شخص که در ظاهر دزد نبود؛ اما از دزدی بینصیب نمیماند، میگفتند: «شریک دزد و رفیق قافله» یا برعکس.
سؤال: آیا امروز نیز چنین وضعیتی اتفاق میافتد؟ عرض می کنم: همیشه راه برای همکاری با دزدان سر گردنه وجود دارد؛ گرچه گردنههای امروزی مدرن شدهاند. به نظرم رابطة بسیاری از رانت دهندگان و رانت گیرندگان، شبیه رابطة شریک و دزد و رفیق قافله است. در این گونه روابط هم رانت دهنده به نوایی میرسد و هم رانت گیرنده. در حالی که هر دو دارند از جیب ملت میدزدند و میخورند.
اصلا یک سؤال مهمتر: شخصی ازدارایی ملت دزدی میکند. دولت این شخص را دستگیر و سپس جریمه میکند. منظور از جریمه نیز کاملا روشن است: جریمه همان بخشی از مال دزیده شده است که به جیب دولت خواهد رفت. در این صورت اگر مال ملت به ملت برنگردد و دزد بعد از پرداخت جریمه دنبال کار خود گیرد، در این حالت به دولت چه باید گفت؟