اواسط آذرماه 85، کارآگاهان پلیس پایتخت با مراجعه مردی به شعبه 9 دادسرای ناحیه 2 تهران، در جریان فعالیت مجرمانه پیرمردی کلاهبردار به نام عباس و پسرش قرارگرفتند.
« این پدر و پسر از اقواممان بودند برای همین وقتی مدعی شدند میتوانند در مقابل گرفتن 50 میلیون تومان اقامت کانادا را برایم جورکنند باورکردم، اصلا تصور نمیکردم که یکی از اقوامم بخواهد سرم کلاه بگذارد، اما چند روز پیش وقتی بعد از دادن مبلغ درخواستی به مقابل خانه آنها رفتم، فهمیدم عباس به خارج از کشور گریخته و پسرش هم متواری شده است. »
با ارجاع این پرونده به اداره 14 پلیس آگاهی، کارآگاهان تحقیقات تخصصی خود، برای ردیابی 2 کلاهبردار فراری را آغازکرده بودند.
در حالی که تحقیقات ادامه داشت مأموران در جریان شکایتهای دیگری قرار گرفتند که در همه آنها، مرد کلاهبردار و پسرش با ادعای گرفتن اقامت کانادا، امارات، یونان و سایر کشورهای اروپایی شاکیان را فریب داده و میلیونها تومان ازآنها کلاهبرداری کردهاند.
با این اطلاعات، تحقیقات برای دستگیری متهمان ادامه یافت وکارآگاهان در بررسیهای خود دریافتند پیرمرد کلاهبردار به کانادا گریخته است، و پسر او نیز بدون برجا گذاشتن ردی از خود ناپدید شده است.
اواخر دی ماه، کارآگاهان پلیس دریافتند پیرمرد کلاهبردار، پس از 6 ماه فرار قصد دارد در آخرین روزهای دی ماه به تهران برگردد، با مشخص شدن این موضوع هماهنگیهای قضائی برای دستگیری وی آغاز شد و وی وقتی قدم به فرودگاه تهران گذاشت خود را در محاصره پلیس دید و بازداشت شد.
پیرمرد کلاهبردار بعد از انتقال به اداره آگاهی درجریان بازجوییها گفت: پسر بزرگم سالهاست مقیم کاناداست و من هر چند سال یک بار برای دیدنش به این کشور میرفتم، در این رفت و آمدها مسیرهای مختلفی را که مهاجرین از طریق آن راهی کانادا و اروپا شده بودند یاد گرفتم، به این ترتیب نقشه این کلاهبرداری را طراحی کردم و چون اطرافیانم در جریان سفرهایم به خارج از کشوربودند وقتی مدعی میشدم واسطههای با نفوذی برای گرفتن اقامت در کشورهای مختلف میشناسم به راحتی فریب حرفهایم را خورده و در دام میافتادند.بنابراین پس از کلاهبرداری از آنها، از این افراد برای شناسایی و فریب دیگر طعمههایم استفاده میکردم و با این روش از افراد زیادی کلاهبرداری کرده و میلیونها تومان به جیب زدم.
این متهم در ادامه گفت: در قسمتی از اجرای نقشهام، یکی ازآشنایان نزدیکم را که یک معلم خصوصی بود و برای تدریس به خانه افراد ثروتمند تهرانی میرفت فریب داده و از او خواستم از میان شاگردانش، آنهایی را که قصد رفتن به خارج از کشور را دارند به من معرفی کند.
از آنجایی که خانوادههای شاگردان این معلم، با اعتمادی که به وی داشتند حرفهای او را باور کرده بودند، به بهانه انتقال فرزندانشان یا تمامی اعضای خانواده آنها به دیگر کشورها مبالغ هنگفتی از آنها میگرفتم.
به دنبال کلاهبردار