این تصویر تصورتان را درباره کلاسهایی درسی که تاکنون دیده یا تجربه کردهاید؛ تغییر میدهد. در کلاسهای کوشا تمرین درس با قصه و موسیقی در هم آمیخته و بچههای محله را که بیشتر اتباع و فرزندان ایرانی بدون شناسنامهاند به زندگی بهتر و فردای مطمئنتر امیدوار کرده است. گزارش پیش رو درباره «خانه کودک کوشا» است که در آن بچههای کار، بدسرپرست و آسیبدیده اجتماعی را آماده ورود به جامعه میکند.
قرار گفتوگو با مسئولان خانه کودک کوشا، بالاتر از سرچشمه و در کوچه قوامالحضور است. تازه وارد کوچه شدهایم که چند بچه مانند تیری که از چلهکمان رها شده باشند، از کنارمان عبور میکنند و وارد خانهای نه چندان نوساز میشوند که ۳ خیّر خریداری و به مؤسسه اهدا کردهاند.
یکی از اعضای شورای مدیریت خانه کودک کمی زودتر از اینکه به مؤسسه برسیم به استقبال میآید. «بنفشه مرادی» خبر ورودمان را از بچههای مؤسسه، که دواندوان خود را به او رساندهاند، شنیده است. او به فعالیتهای خانه کودک کوشا اشاره میکند و میگوید: «بیشتر از۲۰ سال است که خانه کودک کوشا در محله پامنار، با عضویت ۱۵۰ کودککار، متولد شده است.»
- آموزش به بچههای کار
برخی کودکان کارتبعه کشورهای خارجی و برخی ایرانیاند. نداشتن شناسنامه و اسناد هویتی، شرایط اقتصادی و نابسامانی وضعیت سرپرست خانواده سبب شده به کارگیری از کودکان در برخی مراکز کار خصوصی زیاد باشد. شاید به همین دلیل است که چهره بیشتر کودکانی که در کوشا در حال تحصیلند، شباهت چندانی به اتباع ایرانی ندارد.
مرادی این موضوع را اینطور برایمان توضیح میدهد: «بسیاری از کودکانکار نانآور خانوادهاند و تحصیل نمیکنند. براساس بخشنامه وزارت کشور، تنها بچههایی که ۲ سال سابقه سکونت در ایران دارند میتوانند در مدارس ثبتنام کنند.» او ادامه میدهد: «به تازگی بیشتر بچههای اتباع همراه با خانوادههای خود به ایران آمدهاند. از اینرو، اکنون ۶۰ کودک تبعه افغان درخانه کودک آموزش میبینند تا مهرماه سال آینده در مدرسه ثبتنام کنند. کنار بچههای افغانستانی بچههای ایرانی کار نیز حضور دارند و با هم تمرین درس و مشق میکنند.»
- برخی کارفرمایان پای کار حمایت از کودکان کار
مدیر اجرایی خانه کودک کوشا از تغییر نگاه کسانی که کودکانکار را به خدمت گرفتهاند، سخن به میان میآورد و میگوید: «زمانی بود که گروههایی از سوی کوشا برای پیدا کردن کودکانکار به مؤسسههای مختلف میرفتند. این روزها با ترویج فرهنگ اهمیت به حقوق کودکان، تعدادی از کارفرمایان خود، کودکانکار را برای آموزش به مؤسسه میفرستند و حتی بخشی از هزینه کودککار معرفی شده را میپردازند. این موضوع سبب شده است سختی مجاب کردن کارفرمایان برای خدمترسانی به کودکانکار کم شود.»
- خدمترسانی به خانوادهها
شاید مشکلترین بخش کار خانه کودک کوشا برای جذب بچههای کار و خیابان، جلب رضایت خانوادههایی است که فرزندانشان در خیابان کار میکنند. مرادی در اینباره میگوید: «خدماتی مانند دندانپزشکی، مشاوره روانشناختی، توزیع مقطعی سبد کالا و برخی دیگر از خدمات اجتماعی به خانوادههایی که کودککار دارند ارائه میشود، با توزیع این اقلام، خانوادهها رضایت میدهند که فرزندانشان روزی چند ساعت به خانه کوشا بیایند و آموزش ببینند.» مدیر اجرایی خانه کودک کوشا به موضوع جالبی اشاره میکند:
«در خانه مقررات مدرسه حاکم نیست. بچه اگر در موقعیت مناسبی برای تمرین درس نباشد میتواند در کلاس موسیقی، نقاشی یا مشاوره شرکت کند. با این کار اعتماد بچهها به خانه هر روز بیشتر میشود و آنها بچههای دیگر را با خود به خانه کوشا میآورند.»
- به نذر وقت و تخصص نیاز داریم
مرادی از نیازهایی که بچههای کوشا دارند سخن به میان میآورد: «خانه در ۲ شیفت کاری در حال ارائه خدمات آموزشی به بچههاست. برای همین در نوبت عصر به افرادی که حاضر باشند بخشی از تخصص و وقت خود را به بچهها اختصاص دهند، نیاز دارد. این موضوع در سالهای اخیر بین دانشجویان رواج پیدا کرده است. با توجه به شرایط نامساعد اقتصادی، نیاز به افزایش این توجه در حوزه کودکانکار و خیابان هستیم.» مرادی از اینکه حامی مالی، نیاز دیگر مجموعه است اضافه میکند: «اکنون حدود ۱۵۰ کودک بهصورت مستمر و غیرمستمر تحت پوشش برنامههای خانه هستند. از این تعداد یک خیّر با پرداخت ماهانه از ۱۸کودک حمایت میکند. اگر حامیان دیگری باشند که از بچهها حمایت کنند نگرانی ما برای تأمین نیازمندیهای بچهها کم میشود.»
- نقش یک سلبریتی در آواره کردن بچههای کوشا
مرادی از برخی حمایتها و بیمهریها در مسیر فعالیتهای خانه کودک کوشا گفت، مسائلی که تلخی آن هنوز از یاد او و همکارانش نرفته است: «۷ سال درخانه «دبیرالملک» که شهرداری برای استقرار در اختیارمان گذاشته بود، مستقر بودیم. در این مدت توانستیم ارتباط خوبی با بچهها و گروه هدف خودمان برقرار کنیم. مهمتر از همه ساختمانی با ویژگیهایی خوب و مناسب در اختیار کودکان محل قرار گرفته بود. هرچند وقت یکبار نیز برنامهها، جشنها و کارگاههایی در مقیاس شهر در آن برگزار میشد. به دلایلی که برای ما بهطور قطعی هرگز مشخص نشد و شنیدهها حکایت ازحضور یک به اصطلاح سلبریتی میکرد ما مجبور شدیم ۴۸ساعته ساختمان را تخلیه کنیم و به محل دیگری برویم.»