در واقع گونهای جابجایی درنهضت آزادی رخ داد. مثلاً نیروهای جوان نهضت آزادی بهتدریج، از نگاه به بیرون و غرب انتقاد کردند و معتقد شدند که باید یک حرکت مسلحانه را آغاز کرد و به تودهها اتکا کرد. این گروهها بعدها زیر عنوان سازمان مجاهدین خلق شناخته شدند.
البته در ابتدای نهضت ملی، پیوندی بین کسانی که بهقدرت داخلی و کسانی که بهقدرت خارجی اتکا داشتند، ایجاد شد؛ مثلاً بین گروهی که بر قدرت مسلحانه داخلی تأکید داشتند و جبهه ملی که اعتقاد به اتکای به آمریکا داشت و معتقد بود که مقابله با انگلیسیهایی که بر همه شئون جامعه مسلطند، بدون پشتوانه آمریکا ممکن نیست.
البته مبانی این پیوند، درست نبود.در اینجامحور سوم که همان «آیتالله کاشانی» بود، وارد کار شد.
از این پس سه رکن پدید آمد: 1- رکن پشتیبانی مردمی 2- قدرت مسلحانه داخلی و 3- سرانجام رکنی که هم نگاه به داخل داشت و هم خارج.
این سه رکن با هم پیوند خوردند و توانستند نهضتی را ایجاد کنند و بعدهاً اختلافاتی پدید آمد و بهتدریج فدائیان اسلام از این گردونه خارج شدند و سپس آیتالله کاشانی که در نهایت در جبهه ملی باقی ماند و بعد تجربه تلخی که در ارتباط با جبهه ملی بر کام ملت ریخته شد. البته خود این تجربه بسیار مفید بود و ملت ما توانست از آن بهخوبی بهره بگیرد. منظور این است که این پیوند و بعد از همگسیختگی در تاریخ مبارزات اجتماعی – سیاسی منجر به انقلاب اسلامی، تجربه بسیار ارزشمندی را به ملت ما ارزانی کرد.
امام(ره) در مقطع نهضت ملی بهعنوان شخصیتی مطرح شد که هم از آیتالله کاشانی پشتیبانی میکرد و هم بهنوعی برخی حرکتهای حوزوی را در جهت آگاهی جامعه پشتوانه قرار میداد و در برخی از مسایل هم بهطور مستقیم حضور داشت، اما هیچکدام از این جریانات را بهگونهای مطلق مورد تأیید قرار نمیداد. بنابر این، امام(ره) در این عرصه فعالیتهای خود را بهطور مستقل از این جریانات شکل میداد.