اما این محله معروف شمال غرب تهران پیش از تقسیمبندیهای شهری به شکل امروز روستایی در محدوده شمیران بود که بهصورت ارباب ـ رعیتی اداره میشد و اهالیاش بیشتر با کشاورزی، باغداری و گاهی نیز با دامداری روزگار میگذراندند. این ده قدیمی که به گواه شجرهنامه امامزادگان عینعلی و زینعلی(ع) پونک، قریب به هزار سال قدمت دارد روزگاری در قرق پونهزارها بود و به دلیل روییدن پونههای فراوان در آن «پونک» نام گرفت. با همراهی شورایاران، پژوهشگران و آخرین کدخدای پونک راهی سرزمین پونهها شدیم.
از زمان حکومت صفویان که تهران در حصار دروازهها قرار گرفت تا همین اواخر که تقسیمبندیهای شهری، محلههای پایتخت را مشخص کردند هر آنچه در خارج شهر تهران به جز جنوب آن قرار داشت بخشی از محدوده شمیران بود. «سیدمهدی اعرابی» مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه شمیران در اینباره میگوید: «از تهران طهماسبی تا بی درودروازه شدن پایتخت در زمان حکومت پهلوی و حتی بعدتر از آن تا زمانی که تقسیمبندیهای امروزی در شهر ما انجام شد هر آنچه در شمال، غرب و شرق تهران وجود داشت محدوده شمیران بود. یعنی تا همین چند سال پیش از خجیر در شرق تا کن و سولقان در غرب بخشی از شمیران بود و در نتیجه ده پونک هم تا پیش از اینکه محلهای در شمال غرب تهران شود بخشی از محدوده شمیران به حساب میآمد.»
- روستای هزار ساله
اگرچه بهطور دقیق نمیتوان زمان شکلگیری ده پونک را مشخص کرد اما وجود بارگاه امامزادگان عینعلی و زینعلی(ع) در دل پونک نشان از قدمت چند صد ساله این روستا میدهد. اینطور که در شجرهنامه این دو امامزاده آمده است «عونبنعلی(ع)» و «زیدبنعلی(ع)» از نوادگان امام زینالعابدین(ع) حدود ۹۰۰ سال پیش درحالیکه ۱۱ و ۱۵ ساله بودند همراه حضرت معصومه(س) به ایران آمدند و در محدوده ده پونک به دست عوامل خلفای عباسی به شهادت رسیدند. بنابراین ده پونک هم مانند دیگرآبادیهای محدوده شمیران قریب به هزار سال قدمت دارد.
- از گندم و جو تا انار و انجیر و توت
در تمام این چند صد سال و تا پیش از اینکه پونک از دهی سرسبز و باصفا به یکی از محلههای شهر تهران تبدیل شود شغل اهالی این روستا زراعت و باغداری بود. «سید محمد فدایی» آخرین کدخدای پونک که در فاصله سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۸ در این ده کدخدا بود درباره محصولات روستا در سالهای نه چندان دور میگوید: «اهالی ده در زمینهایشان گندم و جو میکاشتند و باغداران هم با فروش محصولات درختان گردو، توت، انار، انجیر، آلبالو و... روزگار میگذراندند. اما بیشترین محصولی که در این ده به ثمر میرسید و باعث شهرت این روستای قدیمی شد پونه بود. همین پونهزارها باعث شد تا این ده قدیمی به نام پونک معروف شود.»
- باغهایی که دیگر نیستند
پونک در تمام سالهایی که از عمرش میگذرد به درختان سرسبز و باغهای پرباری که با آب قناتهای «پونک»، «دره سنجک» و «پایین» و همچنین استخر پونک آبیاری میشدند شهره بود، به جز چند سال اخیر که این باغها یکی پس از دیگری از دست رفته و جای خودشان را به ساختمانهای بلندمرتبه دادند. وقتی از «غلامحسین پونکی» شورایار محله پونک درباره بزرگترین مشکل این روزهای این ده هزار ساله میپرسیم میگوید:
«جدا از باغهایی که در طول این سالها از بین رفتهاند و بافت محله را دستخوش تغییر قرار دادند اکنون مشکلی که برای باغداران پونک پیش آمده و انگیزه رسیدگی به باغهایشان را از آنها گرفته است حضور معتادان در این باغها و در نتیجه نداشتن ثمر برای صاحبان آنهاست. با ساخت بوستان نهجالبلاغه این موضوع مطرح شد که باغهای این محدوده در طرح توسعه بوستان نهجالبلاغه قرار گرفته و شهرداری قصد تملک آنها را دارد. اما با توجه به نبود بودجه کافی هنوز شهرداری در این زمینه پا پیش نگذاشته و از طرفی ممانعت از محصور کردن باغها باعث شده میوههای درختان به جای رسیدن به باغداران نصیب معتادان شود. حفظ باغهای باقیمانده پونک از خطر نابودی تصمیمهای سریعتر میطلبد.»
- همه سرشناسان پونکی
در ده پونک افراد سرشناسی سکونت داشتند که قطعاً مهمترین آنها «عبدالحسین فرمانفرمائیان» بود. نخستوزیر ایران در دوره سلطنت احمد شاه قاجار قریب به صد سال پیش تمام روستای پونک را به مبلغ ۲۰هزار تومان از مالک قبلی آن خریداری کرد تا به اینترتیب آخرین ارباب ده پونک نام بگیرد. اینطور که قدیمیهای ده پونک میگویند این ارباب هم مانند همه اربابها در سیستم ارباب – رعیتی در محصولات رعیتهایش سهم داشت. به این شکل که اهالی پونک هنگام فصل برداشت، محصول برداشت شده را به ۳ قسمت تقسیم میکردند که ۲ قسمت آن سهم ارباب بود. «سید مهدی اعرابی» که اصالتاً شمیرانی است از پروفسور «یحیی عدل» پدر جراحی ایران و تیمسار «علی حجت کاشانی» سپهبد ارتش شاهنشاهی ایران در حکومت پهلوی دوم بهعنوان دیگر ساکنان سرشناس ده پونک نام میبرد.
- زندگی متفاوت ۳۰ خانوار
در روزگار نه چندان دور به گفته «سید محمد فدایی» آخرین کدخدای پونک، فقط ۳۰ خانواده در ده پونک ساکن بودند. براساس سرشماری سال ۱۳۳۵ هم تعداد ساکنان به ۱۸۱ نفر میرسید؛ ۹۹ مرد و ۸۲ زن. تمام این افراد که همه با همدیگر قوم و خویش بودند در آن روز و روزگار همه چیزهایی را که نیاز داشتند خودشان تولید میکردند؛ میوه که داشتند. گندم و جوهایشان را هم آرد میکردند و نان میپختند. گوسفندهایشان را هم اصطلاحاً «قرمه» کرده و غذا درست میکردند.
اما از آنجا که در فصل زمستان همه راهها بسته میشد و گاهی از شدت سرما و یخبندان حتی چند روزی در خانههایشان حبس میشدند از بهار و تابستان برای خودشان آذوقه جمع میکردند و فکر زمستانشان بودند. در آن دوران این مثل بین پونکیها رایج بود که اگر در هر خانهای چند گونی سیبزمینی، پیاز، گندم و آرد و یک گوسفند برای قرمه کردن باشد اهل خانه تا عید هیچ نگرانی خاصی ندارند. البته که این قوم برای سالم نگهداشتن میوه در زمستانها هم راهکار مخصوص خود را داشتند. اینطور که آخرین کدخدای پونک میگوید پونکیها از زمانی که درختان انار و خرمالویشان به بار مینشست میوهها را با شاخه میچیدند و با میخ به سقف چوبی خانههایشان میبستند تا به اینترتیب آنها را هم از دستبرد بچهها و هم از آفت و آسیب در امان نگه دارند تا در شبهای سرد زمستانی بیمیوه نمانند.