تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۸۵ - ۱۴:۴۳

دکتر علی‌اکبر ولایتی*: می‌توان وقایع قرن بیستم را در دو جنگ اول و دوم جهانی و همچنین جنگ سرد خلاصه کرد.

در پس هر یک از این جنگ‌ها ساز و کار بین‌المللی جدیدی شکل گرفت. پس از جنگ جهانی اول «جامعه ملل» تاسیس شد و به دنبال جنگ جهانی دوم سازمان ملل به وجود آمد.

 با پایان جنگ سرد نیز سازمان ملل اعتبار سابق خود را از دست داد و به طور طبیعی نظام بین‌الملل در پی جایگزینی است تا به وسیله آن امور بین‌الملل سازمان داده شود و مکانیسم حاکم بر آن‌، در حقیقت بر‌آیند حقیقی موازنه قوا در جهان کنونی باشد.

 هدف از ایجاد مجامع بین‌المللی بر‌آمده از این جنگ‌های بزرگ این بود که مانع از بروز جنگ بزرگ بعدی شوند و از به فعلیت در آمدن ظرفیتهای بالقوه برای شروع جنگ بعدی جلوگیری کنند.

 اما واقعیت این است که به دنبال هر جنگی مقدمات جنگ بعد فراهم شده است و زمانی که این ظرفیت به فعلیت در‌آید، مجامع بین‌المللی کارکرد خود را از دست می‌دهند و مشروعیت‌، مقبولیت و فلسفه وجودی آنها زیر سوال می‌رود. با پایان جنگ سرد مقامات ایالات متحده آمریکا مدعی شدند توان اقتصادی و نظامی این کشور باعث شکست اتحاد جماهیر شوروی شد‌، البته این ادعا از سوی بسیاری از تحلیلگران مورد پرسش قرار گرفته است. بدون شک پوسیدگی‌ که به ناکارآمد شدن سیستم کمونیستی انجامید، عامل اصلی فروپاشی شوروی بود.

گسترش اندیشه مارکسیسم در چارچوب دولتهای کمونیستی پس از جنگ جهانی دوم ناشی از فشارها و نیازهای برآمده از این جنگ بود. جنگ جهانی دغدغه امنیت همه جانبه‌، پایدار و یک زندگی با آرامش و همراه با عدالت را به خواست عمومی بسیاری از ملتها تبدیل کرد.

نظام مارکسیستی به لحاظ تمرکز امنیتی و اطلاعاتی به خواست امنیت پاسخ می‌داد و همچنین با توزیع ثروت و ابزارتولید گویی که خواست عدالت را برآورده می‌کرد. بر همین اساس بود که پس از جنگ جهانی دوم بسیاری از مردم آسیا‌، اروپا‌، آمریکا لاتین و ... خواستار استقرار حکومت چپگرا در کشورشان بودند.

نظام‌های سوسیالیستی در کنار توفیقاتی که در برقراری امنیت و عدالت اجتماعی داشتند در ایجاد توسعه اقتصادی ناموفق بودند‌؛ لذا پس از تحقق نسبی اهداف امنیتی و توزیعی در مواجهه با خواست رفاه اجتماعی با ناکار‌آمدی مواجه شدند و همین ناکار‌آمدی شکست آنان را در مواجهه با بلوک غرب در جنگ سرد رقم زد.

به این ترتیب جنگ سرد با ضعف درونی یکی از طرف‌های منازعه پایان یافت و چون طرف غالب میدان، پیروزی نظامی به‌دست نیاورده بود، عملا موفق به تحمیل ساز و کار بین‌المللی جدیدی به نظام بین‌الملل نشد.

در دوره‌های گذشته دول فاتح میدان جنگ با تشکیل مجمع دول پیروز بر اساس منافع خود، نظام بین‌الملل را صورت بندی می‌کردند. جامعه ملل پس از جنگ جهانی اول در کنفرانس ورسای فرانسه پایه‌گذاری شد و شالوده  سازمان ملل از گردهمایی دول فاتح جنگ جهانی دوم در یالتا و سپس پتسدام ریخته شد. اما جنگ سرد فاتحی اینگونه نداشت تا نهادی بین‌المللی با محوریت یک یا چند پیروز از خاکسترهای آن سر بر‌آورد.

ساز و کارهای موازی
با تغییری که پس از جنگ سرد در توازن قوا روی داد، از کارآیی سازمان ملل نیز کاسته شد. آمریکا به همراه دول اروپای غربی به ویژه با همکاری انگلستان ساز وکارهای جدیدی را ایجاد کردند یا برخی از ساز و کارهای موجود را تقویت کردند.

در حوزه سیاسی 7 کشور صنعتی دنیا اجلاسی را تشکیل دادند که در آن تصمیم‌های کلان بین‌المللی را بررسی می‌کردند و زمینه تصویب آن در سازمان ملل را فراهم می‌کردند. روسیه پس از شوروی نیز که هم در دوره یلتسین وهم دوره پوتین همکاری جامعی با دولتهای غربی داشت نیز، به عنوان هشتمین عضو به این جمع پیوست.

در حوزه اقتصاد پیروان مکتب «اقتصاد آزاد» که پیروز از میدان رقابت با اقتصاد سوسیالیستی بیرون آمده بودند، سطح گستردگی خود را که تا پیش از آن در مذاکرات اروگوئه مشهور به « اروگوئه راند» محدود کرده بودند، با توسعه فعالیتهای خود‌، ابتدا GATTو سپس WTOرا بنیان گذاردند.

در حوزه نظامی غربی‌ها گستره «پیمان آتلانتیک شمالی NATO» را توسعه دادند. زمانی شرقی‌ترین پایگاه ناتو ترکیه بود، اما امروز این پایگاهها تا مرز چین و جنوب روسیه پیش رفته است. ناتو در حال حاضر در افغانستان‌، قرقیزستان و تعدادی دیگر از کشورهای مشترک المنافع پایگاه نظامی دارد. در حوزه فرهنگی گسترش ارتباطات و رسانه‌ها به ویژه اینترنت، فرهنگ غربی را در همه جا توسعه می‌بخشد.

 ایجاد شبکه جهانی اینترنت که طراحی و توسعه آن از سوی وزارت دفاع ایالات متحده صورت گرفته است، مجموعه رسانه‌ای موسوم به صدای آمریکا و انواع شبکه‌های ماهواره‌ای با پشتیبانی و هدایت هیات حاکم ایالات متحده به فعالیت فرهنگی مشغول‌اند.

به این ترتیب بلوک غالب در جنگ سرد با تشکیل G8 ساز و کار سیاسی شورای امنیت را تضعیف کرد و با WTO، آنکتاد (سازمان عمران و توسعه  ملل متحد) را به محاق برد. با توسعه امواج رادیو – تلویزیونی و اینترنت اقدامات فرهنگی یونسکو کم اثر شد و با تشکیل شورای حقوق بشر به جای کمیسیون آن و تقویت سازمان عفو بین‌الملل با هدایت انگلستان و همچنین تاسیس  Human watch نهادهای وابسته به سازمان ملل تضعیف شدند.

در همه این نهادها و سازکارهای موازی ایالات متحده نقش کلیدی دارد و ساختار و برنامه‌های این مجموعه‌ها با طرحهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی واشنگتن همخوانی دارد. با این حال آمریکا با اعمال محدودیت در برابر کشورهای دیگر در این مجموعه‌ها  از اهرم عضویت آنها به عنوان ابزار فشار بهره می‌گیرد.

ایالات متحده با عضویت روسیه در G8  موافقت کرد، ولی هنوز با عضویت این کشور در WTO مخالفت می‌کند. در مقابل با پذیرش چین در WTO، به تلاشهای این کشور برای ورود به G8 پاسخ منفی می‌دهد یا مثلا در مذاکرات هسته‌ای ایران‌، از عضویت در WTO به عنوان مشوق یاد می‌شود.

اقدامات طرف‌های مقابل
اقدامات یک‌جانبه ایالات متحده طرفهای دیگر بین‌المللی را وادار به واکنش می‌کند‌. در حال حاضر روسیه به باز‌تعریف نظام امنیتی خود پرداخته است تا واکنشی به مواضع غرب نشان دهد. در اوکراین آمریکا از ائتلاف نارنجی حمایت می‌کرد و روسیه در طرف مقابل قرار داشت، اما آنچه پس از پیروزی ائتلاف نارنجی اتفاق افتاد موفقیت روسیه را نشان داد و حامیان روسیه مجدداً بر سر کار آمدند اتفاقی مشابه در گرجستان نیز رخ داد.

در ازبکستان که آمریکا به بهانه حمله به طالبان پایگاه نظامی در اختیار گرفته بود‌، به حمایت واشنگتن از شورشیان هندیجان پرداخت. کریم‌اف رییس جمهور این کشور به آمریکا اخطار داد و به سمت تقویت روابط با روسیه حرکت کرد.

الهام علی‌اف رییس جمهور آذربایجان نیز در معرکه حوادث، همراهی با روسیه را انتخاب کرد و قلی‌اف حمایت شده از سوی آمریکا را به آذربایجان راه نداد. به این ترتیب رقابت روسیه و آمریکا به شکل دیگری از سر گرفته شده است و به نظر می‌رسد مذاکرات مقامات دفاعی دو کشور نیز که در جریان است ره به جایی نخواهد برد و رقابت دو کشور ادامه خواهد یافت.
پیمان شانگهای واکنش عملی نسبت به توسعه ناتو توسط بلوک غرب است.

این پیمان که مجموعه همکاری‌های سیاسی-امنیتی ،دفاعی و اقتصادی را تعریف می‌کند که می‌تواند تدارک چین و روسیه برای پاسخ به مجموعهG8 ،NATO و اتحادیه اروپا در آینده را نشان دهد، چنانکه  با پذیرش ایران‌، پاکستان چند کشور دیگر منطقه این پیمان گسترش می‌یابد.

افول هژمونی آمریکا
ایالات متحده آمریکا هر چند طرف غالب رقابتهای نظام دو قطبی جهان در دوره جنگ سرد بود ولی در شکل دهی به یک نظم تک قطبی در جهان نیز ناموفق است.

اروپا هر چند همراهی مناسبی از لحاظ سیاسی با آمریکا دارد ولی به لحاظ اقتصادی با ایجاد یورو در مقابل دلار قد علم کرده است. ژاپن رقابت جدی اقتصادی با آمریکا را دنبال می‌کند و به زودی چین نیز به این میدان در عرصه بازارهای بین‌المللی وارد می‌شود، افزون بر آنکه چین به همکاری نزدیک نظامی و سیاسی با روسیه نیز می‌پردازد.

آمریکا با تاسیس G8 قصد داشت نبض سیاست جهانی را در دست گیرد ولی نپذیرفتن کشور مقتدری چون چین در این مجموعه و همچنین اختلاف نظرهای اعضای G8 این گروه را از مقاصد آمریکا دور کرده است.

به طوریکه فاصله زیادی در نظرات اعضای آن دیده می‌شود؛ این مساله به ویژه در مواردی چون پرونده هسته‌ای ایران و جنگ لبنان بروز ویژه‌ای داشت. آنچه در مباحثه بین جرج بوش و ولادیمیر پوتین در اجلاسG8 در سن پترزبورگ گذشت، گوشه‌ای از اختلاف نظر این دو کشور را به نمایش درآورد.

علاوه بر این، آمریکا در بسیاری از مواردی که بر اساس مدل یکجانبه‌گرایی خود عمل کرده است، توفیق چندانی در دستیابی به اهداف خود نداشته که نمونه اصلی این ماجرا خاورمیانه و آنچه در افغانستان و عراق می‌گذرد، است.

آزاد شدن بسیاری از جوامع از قید و بندهای دیکتاتوری ملی و بین‌المللی در کنار گسترش ارتباطات و آزادی‌ها در جهان هم باعث شد تا روندهای مخالفت با یکجانبه‌گرایی آمریکا گسترده شود.

آینده نظام بین‌الملل
با پایان نظام دو قطبی در صحنه بین‌المللی، نظام تک‌قطبی در جهان شکل نگرفت و امکان چنین نظامی در آینده کوتاه‌مدت یا میان‌مدت قابل تصور نیست و آنچه انتظار و تصور آن می‌رود شکل‌گیری نظام چندقطبی است.

 نظام بین‌الملل در حال حاضر در حال تحول و دگرگونی است. جهان معاصر هر چند در هم ریخته نیست ولی پیش‌بینی روشن شرایط آینده آن کمتر ممکن است. آنچه در عرصه بین‌الملل در حال وقوع است ظهور یک نظام چندقطبی با قطب‌هایی که قدرت‌های متفاوت از لحاظ میزان و جنس در اختیار دارند را نشان می‌دهد.

نمونة این مسأله قدرت‌نمایی جهان اسلام در جهان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. جهان اسلام در وجوه قدرت خود با ابزارهای خاص خود که متفاوت از ابزارهای قدرت امروز دنیاست، وارد صحنه بین‌الملل شده است.

شکلی از مقاومت که در ایران توسط امام(ره) ایجاد شد و بعدها در فلسطین و لبنان و ... پیگیری شد که نمونة آخر آن جنگ لبنان بود که این مقاومت توانست یکی از بزرگترین ارتش‌های دنیا را متوقف کند. این نشانه قدرت جهان اسلام است قدرتی که با ابزارهای غیرتقلیدی بنا شده است.

 در این میان ظرفیتهای جغرافیایی، جمعیتی، اقتصادی و سیاسی جهان اسلام نیز بروز این قطب در کنار قدرتهای بزرگ دیگر در نظام جدید بین‌الملل را نوید می‌دهد.

 نظامی چند قطبی که ارکان آن با تعریف‌های جدید و متفاوتی از قدرت مجموعه‌ای از بلوک‌ها از آمریکا و روسیه گرفته تا جهان اسلام را در نظام بین‌الملل شریک می‌سازد.

* مشاور امور بین‌الملل مقام معظم رهبری