او بعد از این فیلم، «باجخور» را ساخت که اساساً در حال و هوایی در نقطه مقابل «شبهای روشن» قرار داشت.
بعد از یک تریلر پر تنش، «جعبه موسیقی» نوعی بازگشت به آرامش است؛ تجربهای در سینمای دینی که کارگردانش میگوید فیلم متفاوتی شده است.
موتمن میگوید در «جعبه موسیقی» کوشیده تا حضور خداوند را در دل شهر جستوجو کند؛ کاری که در اغلب فیلمهای منتسب به جریان معناگرا در فضاهای غیرشهری رخ میدهد.
حضور «جعبه موسیقی» در بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره امسال، بهانه این گفتوگوست.
- 4 فیلم بلند سینمایی ساختهاید که تقریباً هیچکدامشان ربطی به هم ندارند؛ «هفت پرده»، «شبهای روشن»، «باجخور» و حالا «جعبه موسیقی». مثل اینکه علاقهمندید که در هر فیلم مسیر تازهای را پی بگیرید.
یک فیلمساز بر اساس شرایط موجود و واقعیتها فیلم میسازد، مثلاً یکی از این واقعیتها این است که فیلمنامههایی را که به آنها علاقهمندید ، نمیتوانید بسازید پس ناچارید سراغ فیلمنامههایی بروید که تهیهکننده دارند.
در ضمن به نظرم اینکه فیلمساز هر فیلمش را در ژانر تازهای بسازد، هیچ ایرادی ندارد. من ادعای مولف بودن و اینجور چیزها را ندارم، ضمن اینکه فکر میکنم مؤلفهای اگر وجود داشته باشد، آن را میتوان در فیلمهایی که به ظاهر ربطی هم به یکدیگر ندارند، کشف کرد.
اصلاً این بیربط بودن فیلمهای کارنامه یک فیلمساز، در اینجا مسئله مهمی است والا میخواهید چند کارگردان معتبر خارجی را نام ببرم که هر فیلمشان در یک فضا سیر میکند؟
- به هر حال بعد از «شبهای روشن» انتظاراتی از شما به وجود آمد، خیلیها امیدوار بودند مسیر این فیلم را ادامه دهید.
من چندین فیلمنامه آماده دارم که میدانم به مذاق طرفداران «شبهای روشن» خوش میآید و اساساً همان نگاه در آن وجود دارد ولی هیچکدام از اینها امکان ساخت پیدا نمیکنند. لااقل تا امروز که پیدا نکردهاند.
- به همین دلیل است که شما یک دفعه بعد از «شبهای روشن» میروید سراغ فیلمی چون «باجخور»؟
شاید یک دلیلش همین باشد ولی من سینمای «باجخور» را هم به شدت دوست داشتم، اگر دوستش نداشتم آن را نمیساختم. به نظرم کاری که در «باجخور» انجام دادم به مراتب سختتر از «شبهای روشن» بود.
- اگر تجربه تریلر در «باجخور» را دوست داشتید چرا همین مسیر را ادامه ندادید؟
اتفاقاً یکی از فیلمنامههایی که بعد از «باجخور» به صورت جدی صحبت ساختش شده بود و حتی تهیهکننده هم داشت «آفتابپرست» بود که اثری تریلر به شمار میرفت ولی امکان تولید فیلم فراهم نشد.
درست مثل چند فیلمنامه دیگری که دوستانم آنها را نوشتند تا من کارگردانیاش کنم ولی نشد.
- اغلب فیلمسازان ایرانی «نویسنده و کارگردان»اند. شما چرا خودتان فیلمنامه نمینویسید؟
به این دلیل ساده که من نویسنده نیستم، کارگردانم. به نظرم خیلی از همکارانم که فیلمنامه مینویسند هم نویسنده نیستند؛ اصلاً قرار نیست کسی که کارگردان خوبی است، فیلمنامهنویس خوبی هم باشد.
کارهایی که من ساختهام، فیلمنامهنویس آنها را با نظارت من نوشته یا بازنویسی کرده. به نظرم سلیقه فیلمساز، از دل همکاری با فیلمنامهنویس میتواند بروز پیدا کند وگرنه این ماجرای نویسنده و کارگردان بودن در سینمای ایران بر اساس یک سوءتفاهم شکل گرفته.
در اینجا به اشتباه مؤلف بودن به این تعبیر شده که فیلمسازی مؤلف است که خودش فیلمنامه فیلمش را نوشته باشد، در حالی که خیلی از مؤلفان بزرگ سینما هستند که فیلمنامه کارهایشان را خودشان ننوشتهاند.
نام جان فورد یا هیچکاک را چند بار در تیتراژ فیلمها به عنوان سناریست دیدهاید؟
- شاید دلیل علاقه به فعالیت توأمان به عنوان فیلمنامهنویس و فیلمساز در ایران، این باشد که سینمای متفاوت ایران را کسانی رقم زدند که خودشان نویسنده و کارگردان بودند.نسل اول فیلمسازان شاخص سینمای ایران که در دهه 40 و 50 به سینما آمدند، خودشان فیلمنامهشان را مینوشتند یا اگر نویسندهای در کنارشان بود، معمولاً اسم فیلمساز هم به عنوان فیلمنامهنویس به چشم میخورد.
ممکن است اینطور باشد ولی به هر حال اینها ربطی به مؤلف بودن ندارد. ضمن اینکه من اساساً ادعایی مبنی بر اینکه فیلمساز مؤلفی هستم، ندارم. خودم را کارگردانی میدانم که به نظرم توانایی تعریف داستان را در این مدیوم دارم.
یکجور روایتگر که قرار است داستانی را تعریف کند که تماشاگر با آن ارتباط برقرار کند. باور
نه، وقتی فیلمنامه را خواندمکنید اگر این کار را درست انجام بدهیم کار بزرگی کردهایم.
- حالا پشت ساخت «جعبه موسیقی» چه منطقی نهفته؟ دلیلش فقط این نبوده که به این فیلمنامه راحت اجازه ساخت میدادند؟
با آن ارتباط برقرار کردم. یعنی دیدم با تغییراتی میشود بر اساسش فیلم جذابی ساخت.
- در فیلمهای قبلیتان قرار نبود حرفهای بزرگ بزنید و پیام صادر کنید، اما در «جعبه موسیقی» گویا به سمت سینمای موسوم به معناگرایی رفتهاید.
«جعبه موسیقی» یک تجربه است در ساخت فیلمی دینی با فضایی که میان واقعیت و فانتزی در نوسان است. فیلم از مفاهیم جدی حرف میزند ولی من سعی کردم همه اینها را در دل روایت داستان قرار دهم.
امیدوارم فیلم گل درشتی نشده باشد.به یک نکته هم باید اشاره کنم.
اغلب فیلمهای دینی سینمای ایران، به لحاظ بنمایه بیشتر شبیه و تحت تأثیر تجربههای سینمای اروپا بودهاند و خیلیهایشان بیش از اینکه به اسلام نزدیک باشند به مسیحیت نزدیک بوده اند.
از این منظر فکر میکنم در «جعبه موسیقی» اتفاق تازهای افتاده چون ما با کمک نویسنده فیلمنامه که خودش فارغالتحصیل رشته الهیات است، به مؤلفههای مذهبی خودمان نزدیک می شویم؛ چیزی که در فرهنگ تشیع وجود دارد.
در این سالها، دیدهایم که برخی کارگردانان فیلمهایی را با مضامین مورد علاقه مسئولان ساختهاند مثلاً در ژانر سینمای دفاع مقدس یا همین حوزه سینمای دینی، منتها چون آن فیلمسازان انتخابهای درستی برای کار در آن فضاها نبودهاند، نتوانستهاند فیلمهای قابل قبولی بسازند.
ما در گذشته هم این را داشتیم، مثلاً مرحوم خاچیکیان که به ساخت فیلمهای پر تعلیق شهرت داشت، ناچار شد فیلم عرفانی «چاووش» را بسازد!
هیچ سفارش و تحمیلی برای ساخت «جعبه موسیقی» وجود نداشت.
من خیلی اتفاقی فیلمنامه را خواندم، با آن ارتباط برقرار کردم و بعد هم سعی کردم آن را به شکل درستی بسازم. اینکه چقدر در کارم موفق بودهام را با دیدن فیلم میشود ارزیابی کرد.
به نظرم همیشه خود فیلم اگر اثر درستی باشد، میتواند بهترین دفاع را از عملکرد فیلمساز بکند.
من به نوبه خودم سعی کردهام که در «جعبه موسیقی» نه تظاهر کنم و نه شعار بدهم. همه تلاشم را کردم که یک داستان دینی که با فرهنگ شیعی ما همخوانی دارد را خوب روایت کنم.
- فکر میکنید «جعبه موسیقی» چه نقطه تمایزی با دیگر فیلمهای ایرانی برخوردار از مفاهیم دینی، دارد؟
معمولاً در سینمای ایران جستوجو برای رسیدن به خداوند در روستاها انجام میشود؛ حتی اگر فیلم در شهر شروع شود باز شخصیت برای رسیدن به رستگاری، باید پایش را از شهر بیرون بگذارد.
از طرف دیگر در برخی از فیلمهای ما که مدعی نمایش و ارائه معنویت بودهاند، معصومیت شخصیت را با بلاهت اشتباه گرفتهاند.
نتیجه اینکه فیلمها پر شده از آدمهای عقبافتاده در روستاهای دورافتاده! ما در «جعبه موسیقی» همه چیز را در یک محیط شهری و شاید به تعبیر بهتر، صنعتی دیدهایم.
کاراکترهایمان را هم هوشمند فرض کردهایم. فکر میکنم از این منظر، «جعبه موسیقی» فیلم کاملاً متفاوتی از کار درآمده باشد.
خیلی از مظاهر و مصادیق دینداری در دل شهرهای بزرگ وجود دارد که برای همه هم آشناست ولی معمولاً در فیلمها کسی به سراغشان نمیرود.
- رامبد جوان در فیلمتان نقش فرشته را بازی میکند. او برای این نقش انتخاب اولتان بود؟
راستش به خیلیها فکر کردیم و به نظرم جوان گزینه مناسبی بود. کارش خیلی سخت بود و برای نقش زحمت کشید. امیدوارم این تلاش و زحمت در جشنواره دیده شود.
- فکر میکنید فیلمتان در چه رشتههایی برای موفقیت در جشنواره شانس دارد؟
جواب این سؤال را بعد از دیدن بقیه فیلمهایی که در رقابت حضور دارند،می شود داد. من به عنوان کارگردان فیلم، فکر میکنم حاصل کار همکارانم در حدی بوده که بعضاً جایزه هم بگیرند ولی این بستگی دارد به کیفیت بقیه فیلمها و البته نظر هیأت داوران.
- در یک جمله بگویید فیلمتان درباره چیست؟
درباره مرگ که چقدر به آن نزدیکیم و انس گرفتن با این مسئله که باورهای دینی ما حضور پررنگی دارد.