تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۸۶ - ۱۴:۰۷

احسان حضرتی: جوایز ادبی در ایران با وجود سابقه اندکی که دارند راه پر پیچ و خمی‌را طی کرده‌اند

 شاید بتوان از مجله «سخن» که در حدود 50 سال قبل بهترین داستان سال را به مسابقه گذاشت و در آن تقی مدرسی بی آنکه در مسابقه شرکت کرده باشد،  نفر اول اعلام شد به‌عنوان نخستین جایزه ادبی و از  مدرسی به‌عنوان اولین برگزیده جوایز ادبی ایران یاد کرد.

با این همه مسئله جایزه ادبی در جامعه متشنج و سیاست زده ایران پیش از انقلاب به‌عنوان حرکتی جدی و مستمر پا نگرفت.

بعد از انقلاب هم اگر ازآن  جایزه ادبی  که مجله «گردون» به راه انداخت و خیلی زود،  تنها پس از دو دوره داوری،  از ادامه کار بازماند، صرف‌نظر کنیم،  تنها جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی‌است که با راه‌اندازی  آن در نخستین سال‌های بعد از پیروزی انقلاب  یعنی در سال1361،  همچنان به کار خود ادامه می‌دهد.

اما آنچه جوایز ادبی را به‌خصوص در سال‌های اخیر به‌عنوان موضوعی جذاب برای رسانه‌ها و پدیده‌ای اثرگذار در میان مخاطبان درآورده است حضور چشمگیر بخش خصوصی در این زمینه است؛ به‌طوری که در حال حاضر حدود 25 جایزه ادبی شعر و داستان در بخش خصوصی فعال است.

با این همه، به‌نظر می‌رسد این حضور،  پیوسته در جهت ارتقای فرهنگی جامعه کارکرد نداشته است و حتی از یک منظر می‌توان،  از آن به‌عنوان عارضه ای فرهنگی ناشی از بیماری تقلید و نسخه برداری یاد کرد،  این است که بحث‌ها و حاشیه‌ها پیرامون جوایز ادبی ایران فراوان می‌شود.

امیرحسین فردی که سال‌هاست سمت دبیری جایزه ادبی شهید غنی پور را بر عهده دارد،  معتقد است: تقسیم بندی جوایز ادبی به دولتی و خصوصی در کشور ما تقسیم‌بندی دقیق و عالمانه‌ای نیست،  تنها کافیست مسئولان هر جایزه ادبی شجاعت و صراحت آن را داشته باشند که اعلام کنند به چه نوع آثاری جایزه می‌دهند تا مخاطبان آنها بدانند خروجی آن جوایز چیست.

فردی می‌گوید: آثار معرفی شده به‌عنوان برنده جایزه از سوی جوایز گوناگون ادبی صرف‌نظر از معیارهایی که برای انتخاب آن وجود داشته،  به منزله یک پیشنهاد به جامعه ادبی و کتابخوان است.

بنابراین می‌توان این حق را برای خوانندگان جدی ادبیات محفوظ دانست که پیشنهاد داوران یک جایزه ادبی را بپسندند یا به شدت از آن انتقاد کنند چون به هر حال ادبیات باید از صافی مردم بگذرد و ما هرگز خواهان ادبیات محفلی نیستیم.

دبیر اولین جایزه جشن بزرگ داستان انقلاب که این روزها مشغول نگارش جلد دوم رمان «اسماعیل» است،  سخت گیری برخی داوران در انتخاب کتاب سال یک جایزه ادبی را امری بی مورد می‌داند و می‌گوید: هیچ جایزه‌ای معجزه نمی‌کند،  شما به ترکیب هیأت داوران هر جایزه ادبی که نگاه کنید می‌بینید آنها می‌خواهند یک اثر در حد استانداردهای ادبی جهان را به‌عنوان کتاب سال خودشان معرفی کنند اما این در بسیاری از مواقع با وضعیت فعلی فرهنگ ما منطبق نیست.

از سوی دیگر باید در نظر داشت که هیچ اثری از جایزه نگرفتن ضربه نمی‌خورد.

چشم و هم چشمی‌یا جایزه؟

محسن مومنی شریف که رمان «زمانی برای بزرگ شدن» او در بخش بزرگسال سومین دوره جایزه ادبی شهید غنی پور به‌عنوان اثر برگزیده شناخته شده،  افزایش تعداد جوایز ادبی را عاملی منفی ارزیابی می‌کند و معتقد است: رشد کمی‌جوایز ادبی در بخش خصوصی به کیفیت جوایز لطمه زده است،  فلسفه وجودی بسیاری از جوایز ادبی روشن نیست.

البته جوایزی مثل جایزه ادبی شهید غنی پوروجود دارند که اهداف بسیار مثبتی را پیگیری می‌کنند و اثرگذار هم هستند اما غالب جوایز بخش خصوصی به آثاری تعلق می‌گیرد که فاقد جاذبه‌های ادبی هستند.

بدیهی است که جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی‌نسبت به جوایز بخش خصوصی سنت ادبی محافظه کارانه تری را دنبال می‌کند با این همه در میان نامزدهای امسال این جایزه کتاب‌های مشترکی با جوایز بخش خصوصی دیده می‌شود. مومنی این مشابهت را فی نفسه دارای ارزش نمی‌داند و می‌گوید: البته من داورهای بخش ادبیات کتاب سال جمهوری اسلامی‌را نمی‌شناسم اما آنچه مهم است سیاست‌های کلی نظام است که متأسفانه همیشه هم رعایت نمی‌شود.

مومنی شریف در ادامه تأسیس بی‌رویه جوایز ادبی بخش خصوصی را ناشی از چشم و هم چشمی‌می‌داند و می‌افزاید: جوایز ادبی کارکرد فرهنگی خودشان را از دست داده‌اند و امروز به‌عنوان یک مد یا پدیده روز درآمده‌اند.

نه به تفریط سال‌های قبل و نه به افراط امروز.این رشد بی رویه باعث می‌شود آنها تأثیر یکدیگر را خنثی کنند و کم کم دارد کار به جایی می‌رسد که دیگر هیچ نویسنده ای از اینکه برگزیده یکی از جوایز ادبی شود افتخار نکند ضمن آنکه برخلاف سال‌های اولیه، برگزیده شدن در یک جایزه ادبی باعث نمی‌شود که آمار فروش آن کتاب بالا برود.

رنگین کمانی از جوایز

ابراهیم حسن بیگی که تا به حال در مسابقات و جشنواره‌های متعددی موفق به دریافت جایزه شده است مهم‌ترین ویژگی جوایز ادبی ایران را وجه دولتی آنها می‌داند و می‌گوید: زیبایی کار جوایز ادبی در این است که رقابت در بخش خصوصی باشد و دولت نقش تعیین کننده‌ای در این زمینه نداشته باشد اما شرایط فرهنگی ما کمی‌با دنیا متفاوت است و مشاهیر ما که خانواده‌هایشان می‌توانند بنیادهایی به نام آنها تأسیس کنند زیر خط فقر زندگی می‌کنند و عملا این کار ممکن نیست.

این نویسنده که رمان «ریشه در اعماق» اش به‌عنوان کتاب برگزیده 20 سال داستان‌نویسی انقلاب و دفاع مقدس انتخاب شده چینش جوایز ادبی را بسیار مهم می‌داند.

وی می‌گوید:جوایز باید به گونه ای طراحی شوند که رفته رفته به طرف چندصدایی پیش بروند تا در سال‌های آینده شاهد رنگین‌کمانی از جایزه‌های ادبی باشیم البته دولت در این راستا باید به صورت جدی از جوایز حمایت کند و حتی اگر جایزه ای اهداف خاص دولت را هم دنبال نکرد باز نباید از حمایت‌های آن محروم شود.

جایزه‌های بی اثر

جواد مجابی بحث بر سر جوایز ادبی ایران را کاری بی مورد می‌داند و می‌گوید: زمانی تصور می‌شد جوایز ادبی روی فروش کتاب‌ها تأثیر می‌گذارد و البته در یک مقطع زمانی تأثیرگذار هم بود اما حالا این اثر هم از بین رفته و جوایز ادبی محملی برای دوستیابی عده ای محدود شده است.

نویسنده رمان«کتیبه و ایوب» که علاوه بر انتشار شعرها و رمان‌ها کار عمده او در این سال‌ها تحقیق درباره نوپردازان هنرهای تجسمی‌ایران بوده،  ادامه می‌دهد: جوایز ادبی ایران نتواستند اعتبار لازم را در کارشان پیدا کنند بلکه تنها بی رویه رشد پیدا کردند.

من مدت‌هاست که به دنبا ل جواب این سؤال هستم که چه شد که تیراژ 10 یا 15 هزار تایی کتاب‌های ما به 1500 نسخه کاهش پیدا کرد و حالا به مرز 700 نسخه رسیده است و حتی تصمیم داشتم در برابر تئوری «مرگ مولف» مقاله‌ای با عنوان «مرگ مخاطب» بنویسم و توضیح بدهم که چه کسانی مخاطبان را رماندند اما بعد دیدم این قدر ابعاد این مسئله متنوع و متفاوت است که به راحتی نمی‌شود به آن پاسخ داد.

 وی در مورد عدم دلمشغولی به جریان اهدای جوایز توضیح می‌دهد: من به جوایز معتقد نیستم اوایل یکی دو بار در جایزه انتشارات کاروان شرکت کردم آن هم به این امید که بخش خصوصی بتواند بازار کتاب را تکانی بدهد اما بعد دیدم اصلا انگار خود این بازار مشکل دارد و بخش خصوصی روی قبری گریه می‌کنند که مرده ندارد.

اقتدار فرهنگی کاذب

اعتبار،  اهمیت،  تأثیر و کارکردهای جوایز ادبی را عواملی چون کارنامه و هویت برگزارکننده،  هیأت داوران،  معیارهای گزینش،  پیشینه و تاریخچه،  کیفیت و ارزش آثار برندگان قبلی و مسایلی از این دست تعیین می‌کنند.

 محمد بهارلو معتقد است هیچ کدام از این عوامل در جوایز ادبی ایران وجود ندارد و کسانی که جامعه ادبی و فرهنگی کشور آنها را به جا می‌آورد در هیچ یک از مراحل گزینش،  داوری و معرفی جوایز ادبی نقش تعیین کننده ای ندارند.

نویسنده کتاب «حکایت آنکه با آب رفت» که در سال‌های اخیر نگاه انتقادی به وضعیت فرهنگی ایران داشته،  ایجاد اقتدار کاذب فرهنگی برای مؤسسان یک جایزه ادبی را تنها خاصیت جوایز ادبی ایران می‌داند و می‌گوید: وقتی اثری از سوی یک جایزه ادبی برگزیده می‌شود و روی جلد کتاب هم می‌نویسد برنده جایزه ادبی فلان، این کار خواه ناخواه روی فروش آن اثر تأثیر می‌گذارد چون مخاطبی که از فضای بده بستان‌های دوستانه گردانندگان جوایز دور است به انتخاب هیأت داوران جوایز اعتماد می‌کند و می‌پندارد که با اثرقابل اعتنایی مواجه می‌شود در حالی که کمتر این اتفاق می‌افتد.

  به‌نظر می‌رسد ناکارآمد بودن عملکرد جوایز مختلف را نمی‌توان ناشی از دولتی یا خصوصی بودن آنها قلمداد کرد و باید پاسخ این پرسش را در جای دیگری جست.

شاید بتوان با تمرکز اعتبار و بودجه بنیادها و نهادهای خصوصی و دولتی در یک یا دو جایزه و استفاده از هیأت داورانی برخوردار از اعتبار ادبی و فرهنگی کافی و شناخته شده در ژانر خود از افتخار تبلیغاتی کتاب‌ها و نویسندگان آنها کاست و پیشنهاد‌های ارزنده‌تری به جامعه کتابخوان کشور ارایه داد.