بعد از بازدید رئیس کمیته میراث فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران قرار شد رایزنیهایی برای حفظ خانه نیما و تبدیل آن به یک مرکز فرهنگی با هدف حفظ نام پدر شعر نو فارسی انجام شود و خانه از گزند تخریب در امان بماند. حالا خبر تملک خانه نیما از سوی شهرداری تهران را میشنویم. هرچند هنوز خانه نیما به نام شهرداری ثبت نشده ولی قرارداد خرید خانه نیما یوشیج به مبلغ۵/۱۳میلیارد تومان با مالکان این خانه به امضا رسیده است. خانه نیما محفل رفتوآمد بزرگان ادب و فرهنگ کشور بود. خانهای در همسایگی خانه جلال آل احمد و سیمین دانشور که پدر شعر نو فارسی همراه همسر و پسرش سالها در آن زندگی کرد. با «سعید بیابانکی» شاعر معاصر از لزوم حفظ خانه بزرگان و مفاخر ادبی روزگار گفتوگو کردهایم. او که ۱۱ جلد کتاب در بازار نشر دارد معتقد است خانه نیما جزو هویت فرهنگی ماست.
- خانه نیما بعد از گذراندن مراحل ثبت و سند، بهزودی وارد مرحله مرمت و بازسازی میشود. خانهای که هیچ ارزش معماری شاخصی ندارد و فقط مثل همه خانههای شمیران حیاطی بزرگ و سقفی شیروانی دارد. تملک و بازسازی محل زندگی مفاخر ادبی چقدر اهمیت دارد؟ و چطور میتواند گامی در حوزه فرهنگ و ادب به حساب آید؟
بخشی از آثار شخصیتهای ادبی، فرهنگی و هنری در طول دوره حیاتشان آفریده میشود. مثل کتاب شعر شاعر، تابلو نقاشی نقاش، فیلم یک فیلمساز و... و. من معتقدم که بخش مهمی از میراث فرهنگی ما میراثی است که پیرامون یک هنرمند اتفاق میافتد و مثل کتاب و فیلم و تابلو نقاشی نیست که خودش آن را خلق کردهباشد. به همین دلیل در دنیا قلم نویسندهای مثل ویکتور هوگو نگهداری میشود یا خودرویی که فیلم مشهور سینمایی در آن ساخته شد سالها با دقت نگهداری میشود. چون مردم با آن خاطره دارند. حال ممکن است خانهای مثل خانه نیما معماری خاصی نداشته باشد اما به دلیل حضور فردی که از نظر ادبی، هنری، فرهنگی، اجتماعی یا سیاسی در زمان خود تأثیرگذار بوده باید حفظ و نگهداری شود. نکته مهم دیگر تک بودن و منحصربهفرد بودن این میراث فرهنگی است.
- منظورتان از منحصربهفرد بودن چیست؟
تا به حال فکر کردهاید که چرا وقتی ما به اصفهان میرویم از میدان نقشجهان لذت میبریم در حالی که شاید عمارتها و میدانهای زیباتری هم وجود داشته باشد. بخشی از زیبایی میدان نقشجهان به تک بودن آن است و اینکه دومی و سومی ندارد. اگر تک نبود دیگر هنر نبود، صنعت بود. وقتی استاد امیرخانی یک جمله را خطاطی میکند هرچند جملهای ساده باشد، مثلاً بنویسد ادب آداب دارد که نخستین درس خوشنویسی است چون تک محسوب میشود ارزش زیادی دارد و هنر است. هنر در تک بودن و منحصربهفرد بودن اتفاق میافتد. چرا برج میلاد اثر هنری نیست. چون بیشتر پایتختهای جهان برجهای مخابراتی دارند. اثری که از سالهای دور بخش عمدهای از زیبایی و جذابیت رمز و راز نهفته در آن است که باعث حیرت هم میشود.
وقتی برج و بارویی را جلو چشم ما میسازند برای ما جذابیتی ندارد. مراجعه کنیم به خانه نیما یوشیج و خانههای اخوان و شاملو و دیگر مفاخر ادبی. برای افرادی که نیما را ندیدهاند و فقط کتاب شعرش را خواندهاند خانهاش هرچند معماری خاصی هم نداشته باشد و خانه سادهای باشد همان اثر عمارت تاریخی را دارد. اینکه این شاعر، این ادیب و چهره فرهنگی در این خانه زندگی میکرد، راه میرفت، میخوابید، مطالعه میکرد و مینوشت جذاب است. همه اینها بخشی از داشتههای فرهنگی ماست. هر آنچه که پیرامون شاعر اتفاق میافتد میراث فرهنگی است. من دست کسی که این کار ارزشمند فرهنگی را انجام داده و درهای خانه نیما را به روی مردم باز میکند میبوسم و تحسین میکنم. اینگونه کارهای ارزشمند باید ادامه پیدا کند.
- نگاهی به خانههای مفاخر در شمیران از جمله خانه استاد انتظامی و خانه سیمین و جلال نشان میدهد که بیشترشان به خانه موزه تبدیل شدهاند و کارکردی شبیه هم دارند. از دیدگاه شما خانه نیما با چه رویکردی میتواند برای مخاطب جذاب باشد؟
کسی منکر خوب بودن این کار و احیای خانه موزهها و تملک خانهای مثل خانه نیما نیست. در نگاه کلی اگر شهرداری به جای اینکه فرهنگسرا و خانه فرهنگ بسازد به سراغ تملک و احیای خانه مفاخر ادبی و هنری برود پسندیدهتر است. خانه شخصیتهای شاعر، مترجم، نویسنده، فیلمساز و کسانی که بخشی از هویت فرهنگی و هنری ما هستند باید احیا شود.
- برای احیای این خانهها چه پیشنهادی دارید؟
خانه شخصیتها باید محل اتفاقات متصل فرهنگی و هنری باشد. اگر خانه نیما بازسازی شد باید هر روز در آن رویدادهای مختلف فرهنگی و هنری در جریان باشد؛ رویدادهایی که مردم مجری آنها باشند. من بهعنوان یک شاعر دوست دارم در خانه نیما شاهد بزرگداشتهای فرهنگی و ادبی باشم. در روز تولد و سال مرگ نیما آیین باشکوهی در خانهاش ببینم. اگر قرار باشد که موزه شود و از روی عکسهایی که از خانه نیما در زمان حیاتش داریم آن را بازسازی کنیم چندان جذاب نمیشود و در واقع مثل همه خانه موزههای کم مخاطب و غیرجذاب میشود. در حالی که میتواند خانه نیما به مردم، سپرده و هیئت امنایی اداره شود؛ یعنی با حضور شاعران علاقهمند و منتخبان مردم و یک نماینده از شهرداری. اینطوری حتماً نتیجه بهتری خواهیم گرفت. کارهای فرهنگی میتواند سبب شود مخاطبان، بیشتر با نظرات نیما آشنا شوند. ما هم نیمای شاعر داریم و هم نیمای نظریهپرداز. در حوزه نظریهپردازی نیاز به تحقیق و آموزش داریم که در خانه نیما میتوان این کار را انجام داد. خانه نیما میتواند محل رفتوآمد آدمهایی باشد که به نیما و شعر علاقهمند هستند. حفظ خانه بزرگان و مفاخر و وسایل شخصی چهرههای فرهنگی و هنری، حفظ یک سند تاریخی است. این خانهها هویت ملی ما هستند. امیدوارم در شورایشهر حفظ این خانهها مصوب شود تا همواره شاهد حفظ و ماندگاری و احیای چنین خانههایی باشیم.
- در بیشتر خانه موزهها فضایی هم به کافیشاپ اختصاص دادهشده و برخی مخاطبان فقط برای حضور در کافیشاپ به این اماکن میآیند تا بازدید از خانه موزه.
بحث اقتصادی اشکالی ندارد ولی از یکی از وظایف شهرداری هزینه کردن برای کارهای فرهنگی است. درآمد اقتصادی آن خانه موزه هم باید صرف خانه باشد. مثلاً برای خانه نیما چنین درآمد اقتصادی باید برای زنده نگهداشتن راه و هدف نیما صرف شود.
- همسایههای آشنا
خانه نیما یوشیج در محله دزاشیب واقع شده است. اگر از کنار آتشنشانی خیابان شهید رمضانی پایین برویم به کوچه رهبری میرسیم و دیوار سیمانی حیاط خانه نیما نمایان میشود؛ خانهای به سبک همه خانههای شمیران که نام نیما آن را از بقیه خانهها جدا میکند. کمی پایینتر از خانه نیما، خانه موزه سیمین و جلال هر روز میزبان علاقهمندان است. با احیای خانه نیما این محدوده میتواند به راسته فرهنگی تبدیل شود. در اصل قوت قلب جلال برای خانه ساختن در این محله، نیما بود. جلال آلاحمد در بخشی از مقالهای با عنوان «پیرمرد چشم ما بود» چنین آورده: «... دیگر او را ندیدم تا به خانه شمیران رفتند. شاید در حدود سالهای۱۳۲۹ و۱۳۳۰ که یکی دو بار با زنم سراغشان رفتیم. همان نزدیکیهای خانه آنها زمینی وقفی از وزارت فرهنگ گرفته بودیم و خیال داشتیم لانهای بسازیم... م. محل هنوز بیابان بود و خانهها درست از سینه خاک درآمده بودند و در چنان بیغولهای آشنایی غنیمتی بود؛ آن هم با نیما. » خانه نیما ۶۸۸مترمربع، مساحت و ۱۸۰مترمربع زیربنا دارد.