توی این سریالهای تلویزیونی نشان داده میشد که چطور اهالی آن روستا یا شهر برای محل زندگی خود تصمیم میگرفتند، نماینده منتخب معرفی میکردند و مسئولان را به چالش میکشیدند. تا اینکه با نگاه جدید مدیریت شهری طی این سالها اتفاقی در حوزه مدیریت کلانشهری رخ داد که درست مثل مشارکت مردم در آن سریالها آدم را به تحسین وا میداشت. این اتفاق که مثل یک جریان منتشر در رگ و پی تهران دوید ایده یا طرح سپردن امور مردم به مردم در روند اداره شهر بود. طبیعتاً این طرح کلی، شاخ و برگهایی داشت که میشود در یک بحث کلی به همه آنها پرداخت، مثلاً میشود ساعتها نشست و درباره طرح راهاندازی شورایاران محلهها و نقاط قوت و ضعف آنها بحث کرد ولی موضوعی که باعث شده این یادداشت نوشته شود ضرورت سپردن مدیریت محلهها به خود شهروندان و آسیبشناسی آن پس از نزدیک به دو دهه تجربه است.
اکنون قدمهای رسیدن به مقصد مشارکت فعال مردمی در امر مدیریت شهر برداشته شده است، ما امروز باید این قدم را تجزیه و تحلیل کنیم و جدیت آن را بسنجیم، در عین حال به این حرکتها قناعت نکنیم و به یاد داشته باشیم راهها با رسیدن به مقصد نیست که ایجاد میشوند، بلکه با نخستین گامی که در مسیر گذاشته میشود، راهها گشوده میشوند. نباید انکار کرد که ما برای تمرین شهرنشینی راه درازی در پیش داریم.
تاریخ انتشار: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۳
مهدی علیپور- دبیر:هر وقت این سریالهای فرنگی را که تلویزیون دوبله و پخش میکرد میدیدم ـ منظورم سریالهایی است که داستان آن در روستاها یا محلههای قدیمی میگذشت ـ به این فکر میکردم که ای کاش ما هم میتوانستیم مثل این قصههای اغراق شده سرنوشت محلهها و شهرهایمان را خودمان به دست بگیریم.