قتل اتسویا حکایت عشق جنون آمیزی است میان زوجی جوان که از اکنون خود میگریزند وسرگشته غبار آینده ای نامعلوم میشوند. پس از فراز و نشیبهای بسیار، در شبی بارانی، شینسوکه خود را فریب خورده مییابد و اتسویا را رفته از کف. او در تلاش برای اینکه باز هم به اتسویا برسد دست به زنجیره ای از قتلها میزند. کشتاری که حتی پس از یافتن اتسویا نیز ادامه دارد و کارزاری خونین به راه میاندازند؛ چرا که اتسویا دیگر آن دلبری نیست که شینسوکه دلباخته او بود.
طبق باورهای اساطیری آئین شینتو، ژاپن حاصل آفرینش خدایان افسانهای به نامهای ایزاناگی و ایزانامی است. در این افسانه آمده است که طی زایش کاگوتسوشی خدابانوی گرما، ایزانامی در شعله فرزند خود میسوزد و به دنیای یامی– دنیای زیرین یا دنیای مردگان –منتقل میشود. ایزاناگی سعی میکند تا همسرش را از یامی بازگرداند اما علیرغم تاکید ایزانامی بر اینکه همسرش نباید او را از نظر بگذراند ایزاناگی پنهانی او را ورانداز میکند و با سیمایی زشت و قبیح روبرو میشود. اتفاقی که خشم ایزانامی را در پی دارد و منجر به نزاع آن دو و فرار ایزاناگی به دنیای زندگان میشود.
در مقام مقایسه، داستان قتل اتسویا به این روایت اسطورهای تنه میزند. پس از گم شدن اتسویا و تلاش فراوانی که شینسوکه برای یافتنش میکند، زمانی که برای بار نخست این دو به یکدیگر میرسند، شینسوکه متوجه تغییر بنیادی در ظاهر و رفتار اتسویا میشود. دیگر خبری از آن دختر زیباروی رویاهایش نیست و با زنی اغواگر و مکار در هیئت یک گیشا مواجه است. اتسویایی که غرق در لذت زندگی و خوش گذرانیهای مادی شده است. اما تفاوت اصلی این روایت با اسطوره ژاپنی حضور شخصیتی به نام کینزو است؛ کسی که پس از آگاهی از سرگذشت شینسوکه با او عهد میکند به محض دیدن اتسویا، خود را بخاطر قتلهایی که مرتکب شده تحویل دهد. حضور شخصیت کینزو به عنوان یک دانای کل چیزی شبیه به نقش پرسفونه است در افسانه ائورودیکه و اورفئوس. کینزو مانند پرسفونه گذشتهای دارد که در آن مرتکب قتل شده (پرسفونه در سفر به دنیای زیرین به واسطه خوردن اناری مادام العمر گرفتار میشود) و شینسوکه برای دیدار مجدد اتسویا از او کسب اجازه میکند درست مانند اورفئوس. در افسانه غربی، اورفئوس برای نجات ائورودیکه از خدابانوی دنیای زیرین پرسفونه رخصت میطلبد و او نیز به این شرط قبول میکند که اورفئوس تا قبل از خروج از دنیای زیرین به ائوردیکه نگاه نکند. اما اینگونه نشد و اضطرابی که اورفئوس را در برگرفته بود باعث شد تا او نگاهی به پشت سرش بیاندازد و ائورودیکه را برای همیشه در دنیای زیرین حبس کند. اینجاست که می توان به تقابلی از اسطوره های شرق و غرب در خدمت روایت داستان پی برد. فرمی که از مولفههای اصلی قصه گویی تانیزاکی است.همانطور که آنتونی چمبرز در بررسی تعدادی از آثار این نویسنده، برخی را هم سو با فرهنگ غرب و باقی را در انکار تفکر غربی دانسته است.
علاوه بر این لوئیس فردریک در دایره المعارف ژاپنی، ایده اصلی قتل اتسویا را نشات گرفته از تجارب شخصی نویسنده در رابطه با ازدواج اولش با همسرش چیوکو و رابطهای که او با دوست نویسندهاش ساتو هاروئو داشت میداند. بنابراین، شخص اتسویا نقطه عطف داستان است که باید رمزگشایی شود. تقابلی اساطیری و فرهنگی در بعد روانشناختی اتسویا؛ چه او به لحاظ اجتماعی و فردی طغیان کرده و از شینسوکه آرام و متین ماشین کشتاری ساخته است.
بر اساس نظریههای روانشناختی کارل گوستاو یونگ، کهن نمونهها الگوی رفتارهای غریزیاند که در ناخودآگاه جمعی ما حضور دارند؛ قسمتی که فراشخصی است و جهانی، با شکل و محتوای رفتاری کمابیش یکسان در همه جا و همه کس. روانشناسان پس از او پا را فراتر از این نهاده و بر این باورند که پیوند خلل ناپذیری میان انگاره های اسطورهای و روانشناسی فردی در قالب یک کهن نمونه وجود دارد. از این میان میتوان به مطالعات روانشناس یونگی معاصر، شینودا بولن اشاره کرد که معتقد است اگر خدابانوان همچون الگوهای طبیعی رفتار زنانه در نظر گرفته شوند، در آن صورت هر زنی در مقام خود واقعیش داوری میشود و همسان با خدابانوی خاص درون، به اصل خود وفادار میماند. بر این اصل او کهن نمونه هفت خدابانوی المپ را به سه گروه تقسیم کرد؛ خدابانوان باکره: آرتمیس، آتنا و هستیا که مظهر ویژگی های استقلال و خودبسندگی در زنان اند. خدابانوان آسیب پذیر: هرا، دیمیتر و پرسفونه که نماد نقشهای سنتی زنان هستند. خدابانوی کیمیاگری: آفرودیت که نشانی از عشق و زیبایی است. پس از بررسی شجره نامه، اسطوره شناسی و الگوهای کهن نمونه های مذکور، دو تن از آنها به لحاظ مادی و معنوی با اتسویا قابل مقایسه هستند. آتنا و آفرودیت، خدابانوهایی که وجوه مشترک بسیاری دارند. آتنا در مقام یک کهن نمونه، در زنانی فعال است که بیشتر تحت فرمان عقلشان هستند تا قلبشان، عزیز کرده پدر (دختر بی مادر زئوس که بنا به باور اساطیری از سر او زائیده شد) می باشند و به سوی مردان قدرتمند، پرنفوذ و با مسئولیت گرایش دارند. اما آفرودیت در مقام یک کهن نمونه، قدرت عشق و زیبایی و امیال جسمی و جنسی زن را کنترل میکند. زنان با کهن نمونه آفرودیتی روابط بسیاری برقرار میکنند که خودشان طرف مقابل را برمیگزینند و قربانی کسی نمیشوند. به لحاظ حرفه و کار نیز تمایل شدیدی به هنر، موسیقی و مشاغل خلاقانه دارند. با گذاشتن آیینه در مقابل اتسویا دیده میشود که یگانه دختر پدر است وبا احترام خاصی با سانتا به عنوان زیردست ارشد سِیجی رفتار می کند، خواستار وصال سریزاوا به عنوان جنگجویی قدرتمند و پرنفوذ است و در کل شخصیتی جسور دارد؛ همگی نشانههایی آشکار از آتنای فعال درون او. در مقابل، عاشق هنر، تئاتر، موسیقی و بطور خاص گیشا شدن است، در حین داستان روابط عاشقانه بسیاری برقرار میکند، اغواگر است و لوندی میکند و در پایان داستان سربسته اعتراف میکند که با سِیجی و تکوبئی رابطه جدی داشته است؛ الگوهای شخصیتی آفرودیت.
بررسیهای جامعه شناختی و فرهنگی زنان ژاپن قبل و طی دوره میجی-تایشو و پس از وضع قانون مدنی ۱۸۸۹(حتی کمابیش امروزه) نشان می دهد که زن ایده آل ژاپنی زنی است ساکت، مطیع، و قانع. زن ایده آل ژاپنی یعنی زنی با ساختار شخصیتی کهن نمونه پرسفونه: زنانی که تمایلی به فاعل بودن ندارند، بلکه تحت تاثیر اعمال دیگراناند؛ زنانی با ظاهر همیشه جوان مانند اتسویا دختر جوان بنگاه سوروگویا. با کنار هم قرار دادن قطعات پازل روانشناختی داستان و تجربه شخصی تانیزاکی در زمان نگارش این رمان، می توان گفت قتل اتسویا داستانی است اخلاقی در مذمت سرکشی و استقلال فردی زنان ژاپنی، تقابلی از جنس فرهنگ میان سنت خانواده در شرق دور و روابط انسانی در دنیای غرب. کینزو دو بار پند میدهد، یک بار به شینسوکه و بار دیگر مستقیم به هر دو شخصیت داستان و از قدم گذاشتن در مسیر بد آنها را بر حذر می دارد. از اینرو می توان کینزو را روح ژاپن سنتی قلمداد کرد. سنتی که در آن زن آتنایی-آفرودیتی در قیاس با زن پرسفونی پذیرفته نیست و به لحاظ اجتماعی جایگاهی ندارد. تانیزاکی در دیالوگ میان کینزو و اتسویا انگار که با همسر خود چیوکو سخن میگوید و گلایه میکند. اندوهی که حتی می توان رد آن را در بی اهمیت جلوه دادن قتل اتسویا به واسطه پرداخت کوتاه نویسنده به این صحنه و ضرب آهنگ تند و سراسیمه پایانی نیز حدس زد. البته خشم تانیزاکی به اینجا ختم نمیشود و آتشش دامن مرد داستان را نیز می گیرد و او را نیز به ورطه ی تاریکی می کشاند، به حدی که عطش خون و بی جان کردن در او نهادینه می شود. قتل اتسویا فقط پایین آوردن خشمناک کاتانا بر تجسمی از یک عدم تعهد نیست بلکه سهمگینی ضرباتی است که پل برگشت را بر ایزاناگی و ایزانامی نابود کرد و برق فولادش حکم به حبسی ابدی در دنیای مردگان داد.
منابع:
۱. The Secret Window: Ideal Worlds in Tanizaki's Fiction و Anthony Hood Chambers, Harvard Univ Asia Center, ۱۹۹۴.
۲. Japan Encyclopedia, Louis-Frédéric, Belknap Press of Harvard University Press, ۲۰۰۲.
۳. نمادهای اسطورهای وروانشناسی زنان، جین شینودابولن، آذریوسفی، روشنگران ومطالعات زنان
مرتضی حسینیه