وضع فعلی معماری تهران، معرف احوال بد شهر است، یعنی ما دچار بد حالی شدهایم و این نکته در معماری و توسعه شهریمان منعکس شده است. یکی از مشکلات خانههای ما این است که سالها پیش ما حریم فضا داشتیم، اما حالا دیگر این حریم وجود ندارد. در هیچکدام از خانهها اندرونی و بیرونی دیده نمیشود. به نظرم از آنجا که خانههای جدید معمارانه ساخته نمیشود، مهندسان عمران بیشترین نقش را در ساخت خانهها دارند، این در حالی است که اساساً مهندسان عمران باید به مسائل کمی ساختمان بپردازند و این معماران هستند که به عرصه کیفی میپردازند. اما الان مهندسان عمران همه کار ساخت را انجام میدهند و کمتر حضور معماران و ردپای آنها را در معماری ساختمانها میبینیم.
یکی از گرفتاریهای بزرگ ما درتهران این است که ساختمانها را مصرفکنندهها نمیسازند و بناها به جای اینکه معرف شخصیت آنها باشد، بیشتر معرف سازندگان آنهاست. امروز در تهران شاهد یک جریان خانه به دوشی هستیم که شهر تهران را به سمتی میراند که فرد خانه را برای سرمایهگذاری اقتصادی میخرد نه برای سکونت طولانی مدت. در واقع او به دنبال خرید وفروش و کسب سود بیشتر است و همین رویکرد باعث حاکم شدن نگاه بنگاههای معاملات ملکی در ساختمانسازیها میشود. فرد هم میداند اگر به معیارهای متعارف خانه بخرد، در آینده آسانتر میتواند خانهاش را بفروشد و منشأ این موضوع در خانه به دوشی است. این جریان درتهران خیلی جدی است، شما کمتر آدمهایی را پیدا میکنید که ۲ نسل در یک خانه زندگی کرده باشند، درحالی که جامعه شهری و تعلق به مکان و ایجاد ارگانیزمهای مقیاس محلهای مستلزم تداوم زیست دونسل درکنار هم است. روزگاری معماری بناهای تهران معرف شخصیت کسانی بوده که در آن زندگی میکردند، اما این دورانگذاری که طی میکنیم انشاءالله به نقطهای برسد که ما با افول جریان خانه به دوشی و تدوام زیست شهری روبهرو شویم.