تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۸۶ - ۰۶:۲۶

ترجمه: الهام منبع جود «روانشناسی دین»، رشته‌ای است تقریبا نوپا که شاید از عمر آن چندین دهه بیش نگذرد.

 با این حال، آنچه  در این رشته حائز اهمیت است، چگونگی نسبت میان دین و جنبه‌ها و تظاهرات روانشناختی انسان است.

به بیان دیگر؛ در این رشته از یک‌سو تأثیرات متقابل دین و حالات روانشناختی انسان به بررسی گذاشته می‌شود و از طرف دیگر با سویه‌های درمانگرانه دین بر تعارضات روانی بحث می‌شود.

مقاله حاضر که از سلسله بحث‌های تاریخچه این دسته از مطالعات دین‌شناختی در غرب است، به سابقه مباحث روانشناسی دین در آمریکا  یکی از مراکز این دست از  مطالعات، می‌پردازد.

«روانشناسی دین»، رشته‌ای است تقریبا نوپا که شاید از عمر آن چندین دهه بیش نگذرد. با این حال، آنچه در این رشته حائز اهمیت است، چگونگی نسبت میان دین و جنبه‌ها و تظاهرات روانشناختی انسان است.

به بیان دیگر؛ در این رشته از یک‌سو تأثیرات متقابل دین و حالات روانشناختی انسان به بررسی گذاشته می‌شود و از طرف دیگر با سویه‌های درمانگرانه دین بر تعارضات روانی بحث می‌شود.

مقاله حاضر که از سلسله بحث‌های تاریخچه این دسته از مطالعات دین‌شناختی در غرب است، به سابقه مباحث روانشناسی دین در آمریکا  یکی از مراکز این دست از  مطالعات، می‌پردازد. روانشناسی دین از نظر تاریخی دوران صعود، نزول و تجدید فعالیت را پشت‌سر گذاشته است.

طرفداران این دیدگاه مد نظر دارند که بسیاری از روانشناسان مطرح به موضوع دین اشاره داشته‌اند. ویلیام جیمز برجسته‌ترین آنهاست، کسی که مقاله «اصول روانشناسی» او را کامل‌ترین اثر منتشر شده (نسبت به شرایط آن زمان) می‌دانند.

جیمز که رئیس انجمن روانشناسان آمریکا بود، به پدیده‌های دینی علاقه فراوان داشت و تلاش کرد محتوای تجربه دینی فرد را بفهمد. سخنرانی‌های گیفورد وی با عنوان «گوناگونی تجارب دینی» نیز یک اثر ماندگار در این زمینه است که نزدیک به یک قرن پیش منتشر شد و یک نسخه آن هنوز در دست است.

از دیگر روانشناسان تأثیرگذار در این حیطه می‌توان جی.استنلی‌هال را نام برد که به مطالعه دین پرداخت و تلاش کرد  نظریه اش تحقیقات روانشناسی با موضوع دین را گسترش دهد.

پس از این دوره نخست، گرایش روانشناسان آمریکایی به رفتارگرایی به غفلت آنان از موضوعات معنوی منجر شد. روش‌های تقلیل‌گرایانه رفتارگرایی برای هر نظریه‌ای که مستقیما قابل اندازه‌گیری نبود – ازجمله ایمان و موضوعات وابسته به آن – جایی باقی نگذاشت.درنتیجه، روانشناسی دین به‌نفع موضوعات «علمی‌تر» دیگر برای سال‌های متمادی کنار گذاشته شد.

 علاقه روانشناسان به دین در دهه 1950 دوباره اوج گرفت. تلاش «گوردون آلپورت» برای توصیف نقش دین در تجارب افراد تأثیر ماندگاری در رشد این رشته داشت، به‌گونه‌ای که نظریه «تمایز درونی – بیرونی در انگیزه دینی» وی تا به امروز به‌عنوان تأثیرگذارترین دیدگاه در مطالعات روانشناسی دین در آمریکا جایگاه خود را حفظ کرده است.

در سال‌های بعد از آن زمان، راه برای ارائه نظریات مختلف با موضوع دیدگاه سنتی روانشناسی دین باز گذاشته شد، که علاقه مجدد نسبت به این رشته را عملا افزایش داده است.

تأسیس مجله‌های تخصصی که نتایج تحقیقات روی موضوعات دینی را منعکس می‌کنند، اختصاص یک بخش ویژه در انجمن روانشناسان آمریکا به مطالعات در زمینه روانشناسی دین و افزایش قابل توجه کلاس‌های دانشگاهی در رشته روانشناسی دین تأییدی بر این ادعاست.  اما به نظر می‌رسد روانشناسی دین طی این دوران تکامل همواره در حاشیه قرار داشته است.

 یکی از پژوهشگران تاریخ  روانشناسی دین با مراجعه به مطالب منتشر شده موجود و دیگر داده‌های تاریخی، دریافت که با تعطیلی مجله آمریکایی روانشناسی در سال 1925 و کناره‌گیری سردبیر پژوهش‌نامه روانشناسان - که به مسائل دینی علاقه داشت – در سال 1930، انتشار مطالب با موضوع روانشناسی دین نیز عملا متوقف شد.

اگرچه انتشار کتاب‌هایی با این موضوع در نیمه اول قرن بیستم نیز ادامه داشت، بازنشستگی ناخواسته تعدادی از روانشناسان برجسته نهایتا عدم پذیرش این رشته را در اوایل دهه 1900 میلادی رقم زد.

 یک عامل مهم در تکامل این رشته و رسیدن آن به جایگاه امروزی، تأسیس دوباره مجله‌هایی بود که از صمیم قلب پذیرای مطالعات تجربی در زمینه دین بودند. مجله‌ «بررسی‌های علمی درباره دین، گذری بر تحقیقات دینی» و مجله بین‌المللی «روانشناسی دین»، روانشناسان را قادر ساخت تا نتایج تحقیقات متمرکز بر ارتباط باورهای دینی و رفتار را مانند تحقیقات دیگر منتشر کنند و این جایگاهی حقیقتا ارزشمند را برای روانشناسی دین ایجاد کرد.

 مفروضات زیربنایی

جایگاه دین در روانشناسی آمریکا تا حد زیادی ریشه در فرضیات روش‌شناسی دارد. روش‌شناسی به دو رشته تقسیم می‌شود که اولی برمبنای تقلیل‌گرایی است. این دیدگاه که دانشمندان هر چیزی را فقط با آزمایش و بررسی مؤلفه‌های تشکیل‌دهنده آن درمی‌یابند، ذاتا با مفروضات دینی‌ای که مؤلفه‌های تجربی ندارد، در تضاد است.

یک روانشناس با این دیدگاه به دقت چنین روشی تأکید می‌کند و دانشی را که  غیر از این باشد کم‌ارزش می‌داند. طبق این دیدگاه، علم بی‌طرف – در مقایسه با سایر انواع علم – راه مطمئن‌تری برای فهمیدن جریان ارائه می‌کند، درصورتی‌که سایر روش‌ها به احتمال زیاد اطلاعات غیرقابل اعتمادی را فراهم می‌آورند، به‌علاوه همان‌طور که والف می‌گوید؛

روانشناسان هر پدیده‌ای را به فرض واقعی بودن آن مطالعه می‌کنند. روانشناسانی که به بررسی دین می‌پردازند به هر حال چیزی را مخاطب قرار داده‌اند که واقعیت وجودی آن فقط با داشتن ایمان ثابت می‌شود. استفاده از عامل ایمان برای رسیدن به دانش و تجربه دین برای آنان انتقاد برانگیز است.

در روانشناسی، شکاکیت‌ یکی از اصول قدیمی است، اما در دین «شک» یک مرحله میانی در راه رسیدن به ایمان است. این تضاد، تنشی میان دین و روانشناسی ایجاد می‌کند که درنهایت باعث می‌شود روانشناسان در مقایسه با دیگر گروه‌های علمی و دانشگاهی، فعالیت دینی کمتری داشته باشند (ریچاردرز وبرگین 1997)

شرایط امروزین گرایش‌های آتی

واقع‌گرایی در درک مشکلات و موقعیت کنونی روانشناسی دین در آمریکا و احتمال گسترش روزافزون آن در این کشور، نکاتی هستند که باید به خاطر سپرده شوند.

احتمال تداوم تنش میان روانشناسی معاصر و دین یکی از دلایل متعدد موجود برای داشتن انتظارات محدود برای آینده روانشناسی دین در این کشور است.

این دو رشته دو دیدگاه کاملا متفاوت را برای متغیر دانستن شواهد و مدارک اتخاذ کرده‌اند و این تفاوت به عنوان یک منبع مشکل‌ساز همچنان باقی خواهد ماند.

تلاش بسیاری از دانشمندان برای بررسی این باورهای متفاوت هنوز ادامه دارد؛  اگرچه برخی از روانشناسان بالینی و مشاور ان آمریکایی ترجیح می‌دهند دین را به عنوان یک منبع کلی برای روبه‌روشدن با موارد مربوط به آن رد نظر بگیرند تا این که آن را در تک تک موارد به کار ببرند.

ارائه نظریات روانشناسی خدامحور و تلاش های موفق برای  پیوستاری دین به روانشناسی به شکل آشکارتر و کامل‌تر نیز، نظر گروه دیگر روانشناسان را به خود جلب کرده است.

این روند نشان می‌دهد که موضوعات مرتبط با دین، در آینده نزدیک خواهد توانست توجه روانشناسان را بیشتر به خود جلب کند.با وجود افزایش علاقه روانشناسان برای تحقیق در این زمینه، تعارض (تضاد) موجود در مفروضات زیربنایی روانشناسی و دین به احتمال زیاد ادامه خواهد یافت.

همان گونه که عصب روانشناسی، روانشناسی رشد و دیگر رشته‌های فرعی در حال پیشرفت هستند، تفاوت میان دانش بدست آمده توسط ابزارهای علمی و دینی آشکارا باقی خواهد ماند.

البته ممکن است روانشناسان علاقه‌مند به این رشته این مشکل اساسی را با گسترش تحقیقات و ارائه نظریات قابل قبول حل کنند.

تمایز میان روانشناسی دین – اینکه روانشناسی درک ما را از دین روشن می‌سازد – و روانشناسی  دینی – تعابیر و تفاسیر دینی از روانشناسی – یک موضوع دیرپا در این زمینه بوده است و موضوعی است که به این زودی از رونق نخواهد افتاد.

یک شکل قدیمی دیگر در روانشناسی دین کمبود پشتوانه تحقیقاتی است. این زمینه هرگز از حمایت لازم برای انجام تحقیق در آمریکا برخوردار نبوده است و در نتیجه کمبودهای زیادی در درک ما از آن وجود دارد که از جهات مختلفی تحقیقات گسترده در این رشته را مختل کرده است.

نکته این جاست که تحقیقات مفید کندتر از میزانی که تخمین زده می‌شود پیشرفت می‌کند و اغلب کمبود یافته‌ها انجام یک پژوهش قابل اعتماد را غیرممکن می‌سازد. برای مثال، روانشناسی دین به طور جدی نیازمند بررسی های طولی است اما کمبود یافته‌های مفید و مشکلات در تامین هزینه‌های مرتبط عملا انجام آنها را غیرممکن ساخته است.

 شکل دیگر ریشه در این حقیقت دارد که بیشتر روانشناسان علاقه‌مند به دین، روانشناسان بالینی یا مشاوران هستند که در رشته تخصصی‌شان مشغول به کارند. تقاضا برای به‌کاربردن روش‌های بالینی، سهیم‌شدن در تحقیقاتی با موضوع روانشناسی دین را برای آنها مشکل می‌سازد.

اما علیرغم تمام این مشکلات هنوز هم دلایلی برای خوشبین‌بودن به موارد انجام شده در گذشته نه چندان دور وجود دارد. انجمن آیین‌های معنوی رقابتی را برای حمایت از پایان‌نامه‌های دوره دکترا با هدف بررسی تجارب دینی، آغاز کرده است؛ بنیاد نیز انجام تحقیقات علمی اجتماعی پروژه مسئله «گذشت و ایثار» را آغاز کرده که می‌تواند تا حدی موضوعات دینی را نیز شامل شود.

 این رقابت ممکن است یافته‌های پژوهشی درباره دین را بهبود بخشد. یک دلیل دیگر برای خوش بین‌بودن به آینده روانشناسی دین نیز به تلاش‌های اخیر انجمن روانشناسی آمریکا برای ایجاد یک روانشناسی مثبت برمی‌گردد که بر عوامل اجتماعی موثر بر سلامت روانی تمرکز خواهد داشت و احتمال تداوم چنین تلاش‌هایی بسیار زیاد است.

علاوه بر حمایت از انجام پژوهش‌های متعدد در این زمینه، معقول و قابل قبول بودن روش تحقیق نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر هدف روانشناسی دین تاثیرگذاری بر دیگر رشته‌های روانشناسی باشد، باید از نظر روش‌شناسی نیز دقت بالایی به خرج دهد.

نتیجه‌گیری

مطالعه روانشناسانه دین یک گستره معنادار از روانشناسی آمریکاست. این برداشت به درک ما از مردم مربوط می‌شود، زیرا بیش از 90درصد مردم آمریکا اعتراف می‌کنند که به خدا معتقدند و دراین صورت دین جنبه مهمی از زندگی روزمره مردم این کشور را تشکیل می‌دهد.

روانشناسی دین یک منبع غنی از اطلاعات برای مطالعه نگرش‌ها، برخورد با مشکلات، فداکاری و پدیده‌های فراوان دیگر است که روانشناسان به آنها علاقه مندند. همچنین این زمینه می‌تواند خلاقیت روانشناسان را برای هدایت تحقیقات در زمینه‌هایی که به‌آسانی نمی‌توان به شکل تجربی آنها را مطالعه کرد، برانگیزد.

 در یک سطح انتزاعی‌تر، ارتباط میان روانشناسی و دین موجب می‌شود که همزمان با تلاش روانشناسان برای به کاربردن تکنیک‌های علوم طبیعی، ارتباط تاریخ، روانشناسی و فلسفه همچنان حفظ شود.

روانشناسی دین به ما یادآوری می‌کند که ریشه‌های روانشناسی در فلسفه است، پس نظریاتی که توسط آن  ارائه می‌شود پیامدهای مهمی برای علم خواهد داشت.

  www.pogwww.com
مایکل.ای.نیلسون