خبرگزاری ایبنا به نقل از ایندیپندنت ؛ نماینده ادبی اولین کسی است که یک نویسنده برای فرستادن اثر خود به دنیای بیرون با او تماس میگیرد. این پروسه در کشورهای مختلف متفاوت است اما در ایالات متحده و بریتانیا اکثر رمانهایی که روی طبقات کتابخانه قرار میگیرند از یک دیالوگ میان نویسنده و نماینده ادبی شکل گرفتهاند.
استیون باربارا که حالا در آژانس ادبی اینکوِل منیجمنت فعالیت میکند، ۱۲ سال است که مشغول به این کار است و فهرست چشمگیری از مشتریان برای خود دست و پا کرده، ازجمله لارن الیور، نویسنده پرفروش نیویورکتایمز که رمان «وحشت» او برای نوجوانان به یک سریال برای آمازون تبدیل شده و لیزا گراف، نویسنده کودک و نامزد دریافت جایزه ملی کتاب.
باربارا میگوید: «کتابهای زیادی را به یاد میآورم که در خانه پدر و مادرم دیدم، مثل پدرخوانده یا رمز داوینچی و پارک ژوراسیک. هنوز رویای آن کتابها را در سر دارم، آن کتابهای بزرگ و محبوب پولساز. و این چیزی است که امیدوارم بتوانیم کمی آن را برگردانیم.»
معمولا کسی هنگام صحبت درباره ادبیات به راحتی از «رمز داوینچی» مثال نمیزند، اما اعتماد به نفس باربارا حقیقت مهمی درباره نمایندههای ادبی را نشان میدهد: آنها به معنای واقعی کلمه نمیتوانند فخرفروش باشند. به عنوان یک حرفه، آنها در سمت تجاری ماجرا هستند. کار آنها پیدا کردن کتابهایی است که میتوانند خوب بفروشند. اما این موضوع آنطور منفی هم که به نظر میرسد نیست. تقریبا تمامی نمایندههای ادبی تنها نسخههایی را میپذیرند که واقعا دوست داشته باشند، چرا که دوست داشتن یک رمان پیششرط لازم برای توانایی فروش آن است.
باربارا میگوید: «گاهی شاید نسخه دستنویسی دستم باشد که آن را دوست داشته باشم، اما به دلایلی -وجود یک کتاب مهم که همین زمینه را پوشش میدهد، یا شاید آخرین کتاب نویسنده آنطور که همه انتظار داشتند نبوده- زمان خوبی برای انتشار آن نیست. پس ممکن است با نویسنده تصمیم بگیریم که منتظر لحظه مناسب برای انتشار آن بمانیم.»
پس دستنویسها چطور راهشان را به زندگی باربارا پیدا میکنند؟ و چطور احتمالا پرفروش میشوند؟ به طور کلی، پروژههای جدید به یکی از طرق زیر روی میز او قرار میگیرند: از طریق یک مُراجع که پیش از این کارش را به عهده گرفته یا از طریق دستنویسهای نطلبیده! اینگونه بود که باربارا مشتری خود، پال ترمبلی، نویسنده رمان ترسناک محبوب «سری پر از ارواح» را پیدا کرد.
او میگوید: «فکر میکنم این درگیری برای نمایندههای ادبی وجود دارد که گاهی نادیده گرفتن متونِ نطلبیده را وسوسهانگیز میکند. اما این کار میتواند به معنی از دست دادن یک گوهر پنهان باشد. اما فکر میکنم اکثر افراد در صنعت نشر برای خواندن یک چیز فوقالعاده میمیرند. پیدا کردن یک متن عالی واقعا هیجانانگیز است.»
پس از انتخاب یک اثر توسط باربارا، او و نویسنده زمانی را صرف بهتر کردن نسخه دستنویس میکنند و بعد از آن نوبت به پیدا کردن یک فرد مناسب برای خواندن دقیق متن میرسد. این فرد یک ویراستار در یک انتشارات خواهد بود. نمایندههای ادبی نقطه ورود برای نویسندگان خواهند بود، اما برای آنکه کلمات نویسنده رنگ روز را ببینند حتما به یک ویراستار هم نیاز است.
رابطه میان نماینده ادبی و ویراستاران بخشی از صنعت نشر است که یکی از دورافتادهترینها از منظر عموم، و با این حال یکی از مهمترین نیروهای پیشران در انتشار یک اثر است. هدف نمایندگان ساخت فهرستی از ویراستاران است که سلیقه آنها برایشان آشناست و میدانند برای یک پروژه خاص به کدامیک مراجعه کنند. ویراستاران نیز بهطور طبیعی از این فرآیند سود میبرند زیرا مطمئن هستند که نمایندهها کارهای جدید و هیجانانگیزی برایشان به ارمغان میآورند. باربارا میگوید: «انتخاب یک ویراستار مناسب و روش مناسب برای تبلیغ یک کتاب برای من بسیار مهم و سرنوشتساز است.»
اما همه اینها در سمت ویراستار چطور اتفاق میافتد؟ سالی کیم، معاون و سرویراستار پاتنم از مجموعه انتشارات گروه پنگوئن میگوید: «یک نماینده زمینه مناسب برای تبلیغ را فراهم میآورد و مشخص میکند که آن اثر احتمالا چه نوع از خوانندگان را جذب میکند.»
هر دو گروه نمایندهها و ویراستاران تعداد قابلتوجهی نسخه دستنویس دریافت میکنند. کیم زمانی را به یاد میآورد که بعد از تماس یک نماینده، یک جعبه روی میز قرار میگرفت. اما افزایش تعداد نمایندههای ادبی، به اضافه این واقعیت که حالا فرستادن آثار تنها با یک ایمیل و لمس یک کلید امکانپذیر است، باعث شده که تعداد کتابها در طول سالها به شدت افزایش پیدا کند. برای کیم دریافت روزانه چهار تا هشت نسخه غیرمعمول نیست.
ویراستاران چگونه از دریای آثار باکیفیت عبور میکنند؟ این موضوع با دانستن سلیقه شخصی فرد آغاز میشود. کیم میگوید: «من معمولا خیلی سریع میفهمم که دوست دارم به خواندن یک اثر ادامه بدهم یا نه. داستان بسیار شخصی است. درنتیجه اگر فوری با آن ارتباط برقرار نکنم، کتابی نیست که بتوانم تا دو سال آینده کار با نویسنده آن موفق شوم. در این صورت منصفانه این است که کنار بکشم تا ویراستار دیگری آن را انتخاب کند. از آنسو اگر یک متن مرا وادار کند تا نیمههای شب بیدار بمانم، نشانه این است که باید آن را قبول کنم.»
آهنگ و گام نیز نقش مهمی ایفا میکند و یک نسخهی برنده، نه سبک و نه محتوا را از قلم نمیاندازد. ایمی اینهورن، معاون اجرایی و ناشر در انتشارات مکمیلان میگوید: «من همیشه کتابهایی را قبول میکنم که بلافاصله مرا بگیرند. اصلا نمیتوانم صبر کنم که ۳۰ صفحه اول را بخوانم تا داستان تازه شروع شود. به نظر میرسد اغلب داستانهای ارسالی دو حالت دارند: زیبا نوشته شدهاند اما داستان ندارند، یا داستان دارند اما ملالآورند. چیزی که در مورد شخصی مثل لیان موریارتی (نویسنده پرفروش رمانهای نظیر دروغهای کوچک بزرگ) وجود دارد این است که او هر دو کار را انجام میدهد. به خوبی از کلمات استفاده میکند و داستانهای فوقالعادهای دارد. فکر میکنم مردم این واقعیت را دست کم میگیرند که انجام این دو کار با هم و پشت سر گذاشتن هر باره آن با موفقیت چقدر دشوار است.»
در عین حال، نویسنده به دنبال ویراستاری است که دیدگاه خود را به اشتراک بگذارد و در مورد داستانی که میخواهد بگوید به اندازه او پرشور باشد. کورین سالیوان، نویسنده رمان «مبتذل» میگوید: «ویراستاری یک فرآیند طولانی و خستهکننده است و درنتیجه شما به ویراستاری نیاز دارید که تنها نوشته شما را دوست نداشته باشد، بلکه با داستان، کاراکترها و خود شما ارتباط برقرار کند. کسی که میداند چطور داستان شما را بهبود ببخشد، به نحوی که با هدف من در یک راستا باشد. شاید شنیدن این جمله که «داستانات عالی نیست» دردناک باشد اما ویراستارِ خوب به شما کمک میکند که نوشتهتان به پتانسیل کامل خود دست یابد.»
آنطور که کیم توصیف میکند، فرآیند ویرایش از سطح درشت به ریز حرکت میکند، به این معنی که ابتدا به دید کلی کتاب و بعد در نهایت به ویرایش خط به خط میپردازد. اینهورن میگوید: «برخی نویسندهها به رفت و برگشتهای زیادی نیاز دارند، و بعضی تنها به یک بار صحبت. در جهان ایدهآل، کاری که یک ویراستار میکند برای هیچکس غیر از نویسنده جلب توجه نمیکند. کار ما باید یک کتاب را بهتر کند اما در نهایت این تماما کار نویسنده است.»
با اینکه این ممکن است پایان راه به نظر برسد، کیم معتقد است که این در واقع آغاز سفر یک کتاب است. اینهورن میگوید: «مردم تصور میکنند یک ویراستار تمام روز را در دفترش نشسته و میخواند. خندهدار است. ویراستاران تقریبا تمام اوقات غیر از زمانی که در دفتر خود هستند در حال ویرایشاند. وقتی در محل کار هستند با مولفههای دیگر انتشار یک کتاب موفق سروکار دارند –بازاریابی، تبلیغات، طراحی جلد، طراحی داخلی، قراردادها و ... و یک ویراستار تنها یک شخص در تیم نشر است که به بیرون آمدن یک کتاب در دنیا کمک میکند.»
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۰
همشهری آنلاین: برای نویسندگان تازهکار در بریتانیا و ایالات متحده، مسیر انتشار یک کتاب اغلب با جستوجو برای یک نماینده ادبی آغاز میشود. مطلب پیشرو گزارشی است از این مسیر که نمایندگان ادبی و ویراستاران قهرمان آن هستند