از قصه داد و ستدها گرفته تا جوانمردی بازاریان و دستگیری از نیازمندان. برای شنیدن این قصهها راهی سرای امیرکبیر در بازار شدیم و پای صحبتهای شیرین «حاج کاظم عرب»، «ناصر سلیمانزاده» و «حاج جواد کریمان» که هر سه عضو مؤثر خیریه امیرالمؤمنین(ع) هستند، نشستیم؛ ۳ تن از بازاریان قدیمی که مویی در آسیاب صنف قماش بازار سپید کردهاند و سینهشان مملو از خاطرات تلخ و شیرین سالهای دور و دراز است.
در میان راسته پارچهفروشان نزدیک سرای امیر کتابخانهای قدیمی است که «حاج کاظم عرب» بساط خود را همان حوالی پهن کرده است. پیرمرد سرزنده و شاداب وقتی متوجه میشود خبرنگار همشهری محله هستیم و خواهان شنیدن قصههای قدیم بازار، بساط کوچکش را به شاگرد جوان میسپارد تا برای روایت بخشی از این قصهها ما را تا سرای امیر همراهی کند. وقتی همراه او به حجره حاج «ناصر سلیمانزاده» وارد میشویم «حاج جواد کریمان» هم به جمع دوستان قدیمی اضافه میشود.
«حاج کاظم» که کار در بازار را از سال ۴۴ در حجرههای قدیمی سرای امیر شروع کرده میگوید: «سالهای نخست دستمزدم روزی ۳ ریال بود بعدها شد ۵ ریال و کمکم به یک تومن رسید. تا اینکه همزمان با بالا رفتن سن و سفید شدن محاسنم جایگاهم در بازار تغییر کرد و به یک حقالعمل کار تبدیل شدم. » از آداب و رسوم ورود افراد به بازار قدیم برایمان میگوید: «در گذشته اگر کسی میخواست وارد بازار شود و در این عرصه کار کند باید کار را از شاگردی و پادویی در حجره پیشکسوتان شروع میکرد و این شرط ورود به بازار بود. صاحبان حجرهها هم آدمهای بزرگی بودند به خاطر همین جوانهایی که در حجرهها تربیت میشدند اصول بازار و بازاری شدن را خوب یاد میگرفتند و میتوانستند در آینده جزو کاسبان موفق باشند. الان به جرئت میتوانم بگویم که ۱۵درصد فعالان بازار تهران را همین شاگردهای حجرههای قدیمی تشکیل میدهند. »
حرفهای «حاج کاظم» را «ناصر سلیمانزاده» ادامه میدهد. مرد میانسالی که از کودکی در حجره پدر کار کرده است و از سال ۶۱ خودش بهصورت مستقل اداره امور حجره را دنبال میکند. او میگوید: «پدر من بعد از ورود به بازار ۱۶ سال نزد «اوستا میرمحمد صادقی» شاگردی کرده بود و بعد از آن به رتبه واسطه درجه ۳ رسید و زمان زیادی برد تا به یک واسطه رتبه یک تبدیل شود. این در حالی است که امروز ضوابطمان در بازار به هم ریخته است، جوانهایی که وارد بازار میشوند در کمتر از یک سال انتظار دارند تاجر شوند قبل از اینکه اصول کار و رفتار در بازار را یاد بگیرند. همین دلیل است که خیلی زود شکست میخورند. »
- وقتی حرف سند بود
به گفته قدیمیهای بازار تجارت در بازار قدیم و جدید زمین تا آسمان فرق کرده است. «عرب» با بیان این مطلب میگوید: «در بازار قدیم حرف بازاری یک کلام بود، کسی زیر تعهد و حرف و قولش نمیزد و به همین دلیل در معاملهها خبری از کاغذ بازی و سفته و چک نبود، حتی از سال ۴۷ هم که پای سفته به بازار باز شد کسی روی سفته بازاریان واخواست نمیزد. سفتهها مهلت ۱۰ روزه داشتند که اگر در این مدت مبلغ پرداخت نمیشد یا با چانهزنی مهلت پرداخت گرفته میشد یا با کمک بازاریان دیگر مشکل حل میشد. اما امروز دیگر اینگونه نیست. در هر گاو صندوق را که باز کنید مشتی چکهای برگشتی به زمین میریزد. »
«حاج جواد کریمان» در ادامه صحبتهای عرب میگوید: «همه این بد قولیها ریشه در تغییر نگرش بازاریان دارد. پولپرستی جای خود را به وفای عهد داده است، از این رو خیلی از حقالعمل کارهای قدیمی عملکرد و اعتبارشان زیر سؤال میرود و کلا اصالت کار حق العملکاران از بین رفته است، چراکه حق العملکاران در گذشته حکم بانکهای سیار را در بازار داشتند و حرفشان دوتا نمیشد. »
- خودمان حَکَم بودیم
یکی دیگر از احوالات بازار قدیم که از سوی این ۳رفیق قدیمی به آن تأکید میشود. حمایت بازاریان از ورشکستههای بازار بوده است. عرب با بیان اینکه در بازار قدیم، کلانتری و... بود اما در بین بازاریان کارایی نداشت چون در بازار حَکم وجود داشت و حَکَم هر اختلافی بزرگان بازار بودند میگوید: «در گذشته اگر به هر دلیلی یکی از بازاریان دچار ورشکستگی میشد بزرگان و ریشسفیدان بازار دور هم جمع میشدند و با گلریزان و همدلی سعی در حل مشکل پیش آمده میکردند. البته فرد شکست خورده هم بدون هیچ پنهانکاری همه آنچه داشت اعلام میکرد تا طلبکاران به نفع خود بردارند. این در حالی است که امروزه اینگونه نیست و اگر کسی بنا به هر دلیلی در تجارت خود کم بیاورد صادقانه با طلبکاران خود روبهرو نمیشود. »
گرچه بخشی از صحبتهای عرب را دوستان قدیمیاش هم تأیید میکنند، اما ناصرخان میگوید: «مروت و جوانمردی هنوز هم در میان قدیمیهای بازار زنده است. هنوز بازار و بازاریان بعد از خدا امید خیلی از نیازمندان هستند. مصداق عینی حرفم همدلی بازاریان با کاسبان پلاسکو بود. همه سرمایهای که در پلاسکو سوخت سرمایه بازاریان بود وگرنه کاسبان پلاسکو همه تولیدکننده بودند. بازاریان از مطالبه چکهای آنها خودداری کردند و هنوز هم بعد از چندین سال خیلی از چکهای پلاسکو در حجره ما خاک میخورد. »
«ناصرخان» حرفهایش را با اشاره به حرکات انساندوستانه بازاریان صاحب نام در مسیر دستگیری از نیازمندان میگوید: «خیریه «امیرالمؤمنین(ع) » در سرای امیر با حضور بزرگان و همین دوستان این سرا خدمات ارزندهای را به نیازمندان، بیماران، نوعروسان و ایتام ارائه میکند و همچنین در اقدامات خیرخواهانه مثل ساخت بیمارستان و مدرسه شرکت میکنند. »
«عرب» در تکمیل صحبتهای سلیمانزاده میگوید: «تاریخ را که ورق میزنیم اسکان هزار و ۲۰۰ جنگزده قصر شیرین در کیانشهر با خرید خانه برای آنها توسط حاج حسن تهرانی، ساخت ۱۰۰ خانه در دولتآباد و ۱۰۰ واحد مسکونی در نظرآباد قزوین سال ۱۳۳۳ برای بازاریان ضعیف و از کار افتاده توسط حاج کریم حسینی، پرداخت هزینه تحصیل یک پسر نیازمند و حمایت از او تا فارغالتحصیلی این پسر از رشته پزشکی توسط حاج حسن کلاهی همه و همه از نمونههای کوچک خدمات خیّران بازار در گذشته است. »او ادامه میدهد: «این قبیل حرکتها امروز هم ادامه دارد برای مثال میتوان به کمک ۱۰ میلیارد تومانی یکی از خیّران به سیلزدهها و کمک مشترک ۴میلیارد تومانی دیگر بازاریان به سیلزدهها در فروردین امسال اشاره کرد. »