اکرم احمدی : با اینکه از بچگی عاشق کارتون رابین‌هود بوده ولی به دلیل علاقه‌ای که به آرش کمانگیر داشته، وارد این رشته شده.

حجت‌الله واعظی، تنها کماندار تیم ملی ایران است که سهمیه المپیک را به دست آورده.

او به عشق اسطوره ایران و البته مردم وطنش می‌خواهد بهترین نتیجه را در بزرگ‌ترین رقابت ورزش سال آینده به دست بیاورد.

او که روزی 12 ساعت تیراندازی می‌کند، به خاطر موفقیت در المپیک از کار و زندگی‌اش گذشته و با همراهی همسرش – مرضیه محمدی – خیلی امیدوار است بتواند به قولش عمل کند؛ قولی که یک ماه قبل از ازدواج و پس از به‌دست‌آوردن سهمیه المپیک به همسرش داد؛ موفقیت در المپیک و کسب مدال.

این قرار این زوج است. البته خانم محمدی مطمئن است همسرش به قولی که داده عمل می‌کند و واعظی هم می‌گوید از جان مایه می‌گذارد تا خوش‌قولی‌اش را به همسرش ثابت کند.

او می‌خواهد با تمام وجودش تیر را از چله کمان رها کند و بهترین نتیجه را در تاریخ تیراندازی ایران به دست بیاورد.

  • شما کی و کجا سهمیه المپیک را گرفتید؟

در آلمان. مسابقات جهانی لایپزیک بود که برای اولین‌بار به جمع 16 تیرانداز برتر دنیا راه‌یافتم و توانستم اولین و تنها سهمیه تیر و کمان ایران را به دست بیاورم. مسابقات سختی بود. 173 ورزشکار از 73 کشور فقط برای به‌دست‌آوردن سهمیه به لایپزیک آمده بودند؛ برای همین هم رقابت خیلی نزدیک بود. خدا هم به من کمک کرد و توانستم یکی از 16تیرانداز برتر مسابقات شوم و سهمیه ورود به المپیک پکن را بگیرم.

  • گفتید تنها سهمیه المپیک؟

بله، در تیر اندازی با کمان فقط من سهمیه المپیک را گرفته‌ام. البته بچه‌ها می‌توانستند یکی‌دو سهمیه دیگر هم بگیرند. در مسابقات شانگهای در چین بچه‌ها تا یک قدمی سهمیه هم رفتند ولی در آخرین لحظه از دستمان رفت. رقابت سنگینی بود. همه تیم‌ها آ‌مده بودند تا در آخرین فرصت کسب سهمیه موفق شوند. متاسفانه تیراندازی ایران فقط همین یک سهمیه را دارد که من گرفته‌ام.

  • خب، الان چه‌کار می‌کنید؟ در این روزهای برفی از شرایط تمرین و جایی که تمرین می‌کنید راضی هستید؟

فعلا که تمرین می‌کنیم ولی سرمای هوا کار را خیلی سخت کرده. هوا آن‌قدر سرد است که نمی‌توانیم دست‌هایمان را بالا بیاوریم ولی چاره‌ای نیست؛ زیر برف و در سرمای چند درجه زیر صفر باید تمرین کنیم. این روزها را نباید از دست بدهیم؛ دیگر تا المپیک وقت زیادی نمانده.

  • یعنی هیچ سالن سرپوشیده‌ای برای تمرین شما وجود ندارد؟

نه، فاصله تیرانداز تا سیبل 70 متر است که ما چنین سالن‌هایی نداریم. البته اگر هم باشد به ما نمی‌دهند. اگر سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک لطف کنند، حتما پیدا می‌شود.

  • پس الان و در این سرما تیراندازی می‌کنید؟

بله خب، چاره دیگری نداریم. اگر هوا سرد نباشد و برف نیاید، تمرین در فضای باز خیلی هم خوب است. درحال‌حاضر در باشگاه طرشت که از طرف فدراسیون در اختیارمان قرار گرفته تمرین می‌کنیم. البته این باشگاه امکانات خوبی دارد، فقط سرپوشیده نیست. فعلا که تمرین‌کردن ما به باریدن برف و سرمای هوا بستگی دارد. اگر هوا سرد باشد، عضلات منقبض می‌شوند و زیر فشار کمان که باید باز شود، باز نمی‌شوند و این عامل تاثیر مهمی در تمرین و تیراندازی ما دارد.

  • نمی‌شود در کیش یا قشم اردو بزنید؟

می‌شود ولی خرج دارد. این را دیگر باید مسئولان فدراسیون و سازمان تربیت‌بدنی برای تیراندازان فراهم کنند.

  • درحال‌حاضر در چه مرحله‌ای از تمرینات شخصی هستید؟

مرحله آماده‌سازی و بدنسازی‌ام تمام شده. هر روز تیر می‌اندازم؛ روزی هزارتا تیر می‌اندازم. 3-2 هفته  دیگر مسابقات جایزه بزرگ تایلند برگزار می‌شود که محک خوبی است. بعد از تایلند هم به دومینیکن می‌رویم. مسابقات جهانی فرانسه هم هست که اهمیت خیلی زیادی برای تیراندازی ما دارد. قرار است خانم‌های تیرانداز در این مسابقات شرکت کنند تا مجوز المپیک پکن را به دست بیاورند.

  • این سؤال را شاید اول مصاحبه می‌پرسیدم بهتر بود؛ شما چرا رفتید سراغ تیر و کمان؟

به خاطر علاقه‌ای که داشتم. یکی از دوستان‌ام این رشته را به من معرفی کرد و گفت تو که این‌قدر تیراندازی دوست داری، حالا هر قدر که دلت می‌خواهد تیر بینداز. 12سال پیش شروع کردم. آن موقع تیر و کمان این‌قدر پیشرفت نکرده بود. امکانات خیلی کم و محدود بود. 6-5سال در حاشیه تمرین کردم و بعد از اینکه کمی پیشرفت کردم به تیم ملی دعوت شدم. الان هم 3سال است که عضو تیم ملی تیر و کمان ایران هستم.

  • پس از بچگی یک‌پا رابین‌هود بوده‌اید؟

(می‌خندد) بله، رابین‌هود را خیلی دوست داشتم. البته این داستان انگلیسی است. ما در کشور خودمان اسطوره بزرگی به نام آرش کمانگیر داریم. از روزی که داستان آرش کمانگیر را خواندم از این رشته خوشم آمد؛ ضمن اینکه تیراندازی از ورزش‌هایی است که در دین اسلام به آن توصیه شده.

  • پس با این اوصاف از آن بچه‌های شیطانی بودید که با تیر و کمان آرامش برای دیگران نمی‌گذاشتند؟

نه، نه! اصلا نمی‌دانم تیر و کمان مگسی دیده‌اید یا نه. من یکی از آنها را داشتم. هیچ‌وقت به کسی آزار نرساندم. من در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شده‌ام که همیشه به من یاد داده‌اند که به کسی آسیب نرسانم. راستش را بخواهید، بیشتر خودم را اذیت می‌کردم تا دیگران را. برای اینکه تیراندازی خوبی داشته باشم، همیشه از در و دیوار بالا می‌رفتم تا هدف‌های خوبی پیدا کنم. همیشه دست و پایم زخمی می‌شد.

  • اصلا تیراندازی با تیر و کمان ورزش است؟

شاید کسانی که از بیرون نگاه می‌کنند و می‌بینند هیچ تحرکی در این رشته نیست، معتقد باشند تیراندازی ورزش نیست ولی باورتان نمی‌‌شود، زمان تیراندازی تمام عضلات بدن کار می‌کند. بیشترین فشار عضلات و انقباضات ماهیچه‌ها را در تیراندازی می‌بینید. موقع تیرانداختن طوری عرق می‌ریزیم که انگار چند بار دور زمین فوتبال دویده‌ایم. عضلات یک کماندار با کمان ساخته می‌شود؛ اگر عضلات قوی نداشته باشی، هیچ‌وقت نمی‌توانی کمان به دست بگیری.

  • این رشته برای شما چی داشته که جذبش شده‌اید؟

آرامش. نمی‌دانید چه آرامش خاصی دارد. من عاشق آرامش و تمرکز بودم که آن را در کمانداری پیدا کردم. اینکه در سکوت تمرکز کنم، کمان را بکشم، نشانه بروم و تیر بیندازم، جذابیت خاصی دارد. باید یک بار تیر بیندازید تا گرفتارشوید.

  • قبل از تیراندازی نرمش هم می‌کنید؟

بله، تا بدن آماده و گرم نباشد که نمی‌توان تیر انداخت. با حرکت‌های کششی، بدن را گرم می‌کنیم و بعد با کشیدن کمان، بدن با شکل و فرم کمان آشنا شده و بعد هم که تیرانداختن شروع می‌شود. باور می‌کنید  ما 7:30 صبح که شروع به تیراندازی می‌کنیم، ساعت 6بعدازظهر از زمین بیرون می‌آییم؟ بعضی وقت‌ها تمرین شب هم داریم و تا ساعت 11شب تمرین می‌کنیم.

  • خسته‌کننده نیست؟

هست، خیلی خسته می‌شویم ولی به خاطر هدفی که داریم، باید فشار و تمرینات را تحمل کنیم. مگر چند بار قرار است در المپیک تیر بیندازم؟ نباید این فرصت را از دست بدهم.

  • شما که صبح تا شب تیراندازی می‌کنید، پس تکلیف کار و زندگی و خانه و خانواده چه می‌شود؟

فعلا که شغلی ندارم. البته قبل از اینکه سهمیه المپیک را بگیرم، سرکار می‌رفتم ولی برای اینکه از تمرینات عقب نمانم، استعفا دادم.

  • پس خرج زندگی‌ را از کجا درمی‌آورید؟

فعلا که فدراسیون کمک می‌کند. حالا باید ببینیم بعد از المپیک چه اتفاقی می‌افتد.

  • المپیک مهم‌ترین اتفاق زندگی شماست. فکر می‌کنید در پکن چه مقامی به دست می‌آورید؟

نمی‌دانم. ولی تا جایی که توان دارم، سعی می‌کنم برای کشورم افتخار بیافرینم. می‌خواهم همان‌طور که توانستم سهمیه المپیک را بگیرم، در مسابقات هم بدرخشم و ان‌شاء‌الله با مدال برگردم. می‌خواهم با تمام وجودم کمان را بکشم و تیر بیندازم؛ به نام ایران و به نام مردم ایران و به عشق آرش کمانگیر ایران، در المپیک کمان را می‌کشم.

  • خانم محمدی، شما چه فکر می‌‌کنید؟

من مطمئنم که حجت در المپیک موفق می‌شود و مدال طلا  می‌گیرد.

  • فکر نمی‌کنید یک کم خوشبین هستید؟ مسابقات المپیک با همه رقابت‌های جهانی و آسیایی فرق‌می‌کند!

بله می‌دانم  ولی ما با هم قرار گذاشته‌ایم. حجت قبل از اینکه ازدواج کنیم، یعنی درست یک ماه قبل از ازدواج‌مان به آلمان رفت و از مسابقات لایپزیک شروع کرد. در آن زمان همه افراد خانواده من و حجت درباره ازدواج و مراسم عقد صحبت می‌کردند ولی من و حجت فقط از سهمیه المپیک و گرفتن آن می‌گفتیم.

وقتی در آلمان سهمیه را گرفت به حجت گفتم فقط یک پله دیگر مانده و از حجت قول گرفتم در المپیک هم موفق عمل کند؛ این یک قرار است بین من و حجت. راستش را هم بخواهید، مدال حق حجت است.

چند روز پیش که برف سنگینی آمده بود، حجت مشغول تمرین بود. یک لحظه وقتی به این فکر کردم که الان در آن سرما و زیر برف در حال تمرین است، گریه‌ام گرفت. من آن روز از شدت سرما نمی‌توانستم دو قدم راه بروم ولی حجت صبح تا شب تمرین کرد. پس واقعا باید مزد این زحمت‌هایش را بگیرد.

  • آقای واعظی در خانه هم تمرین می‌کنند؟

نه. کمان و دم و دستگاه‌اش آن‌قدر بزرگ است که نمی‌تواند با خودش به خانه بیاورد. بیشتر جلوی آینه پز تیراندازی را تمرین می‌کند.

  • پس تا حالا هیچ‌یک از وسایل خانه با هدف‌گیری‌های ایشان از بین نرفته؟

نه، هیچ‌وقت. راستش حجت اصلا خانه نیست که بخواهد وسایل خانه را از بین ببرد. 7 صبح می‌رود، 11 شب هم برمی‌گردد، ما خیلی کم همدیگر را می‌بینیم.

  • تا حالا شده از همسرتان بخواهید به شما هم تیرانداختن را آموزش بدهد؟

بله شده ولی وقت نداریم. من که شاغل هستم، حجت هم داوری می‌کند، مربی بین‌المللی است و تمرینات شبانه‌روزی هم که دارد. اصلا وقت ندارد. قبل از این مصاحبه 3 روز بود که همدیگر را ندیده بودیم؛ فکر می‌کنید با این شرایط، وقتی هم برای یادگیری من می‌ماند؟

  • زندگی با یک تیرانداز که فقط از آرامش می‌گوید و آرامش می‌خواهد، سخت نیست؟

نه، برعکس خیلی هم خوب است. حجت خیلی آرام است و آرامش را هم برای خودش و هم برای دیگران می‌خواهد.  من همیشه سعی می‌کنم محیط خانه را برایش آرام نگه‌دارم. بیشتر از موسیقی‌های ملایم و قرآن کمک می‌گیرم. شنیدن تلاوت قرآن همیشه حجت را آرام می‌کند. حجت صبح تا شب تمرین می‌کند و زحمت می‌کشد؛ وظیفه من است که محیط خانه را برایش آن‌طوری که می‌خواهد درست کنم.

  • این دوری و نبودن با هم به زندگی‌تان لطمه نمی‌زند؟ فاصله‌ها زیاد نمی‌شود؟

نه، به هیچ عنوان. دل‌های ما به هم نزدیک است. حتما که نباید صبح تا شب با هم باشیم و با هم حرف بزنیم؛ ارتباط ما، دلی است.