تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۲:۵۳

عیسی محمدی: ماجرای هوش و موفقیت، ماجرایی دنباله‌دار و البته در نوع خود جالب و برانگیزاننده است.

طبیعی است که انتظار موفقیت از افراد باهوش را داشته باشیم اما معمولا خلاف این امر اتفاق می‌افتد. چرا چنین است؟ به قول اهل منطق، آیا هوش شرط لازم برای موفقیت است یا شرط کافی یا صرفاً یکی از پیش‌شرط‌های لازم؟

  • وقتی اراده، مهم‌تر از استعداد و هوش است

یکی از جالب‌ترین پژوهش‌های صورت گرفته در حوزه نسبت هوش و اراده، کتابی است که دکتر آنجلا داک‌ورث، با نام «عزم» منتشر کرده. داک‌ورث البته در روزگار تحصیلات دانشگاهی خود، به این موضوع علاقه‌مند شد و تصمیم گرفت که این حوزه و گرایش را برای خودش انتخاب کند.

حالا بعد از ۳۰سال تحقیق در این زمینه، در کتابش، اعلام می‌کند که این ضریب هوشی نیست که موفقیت نهایی افراد را تعیین می‌کند، بلکه این عزم و استقامت ذهنی آنهاست که تعیین‌کننده موقعیت و موفقیت آتی خواهد بود. مهم‌ترین پیام داک‌ورث در این کتاب چنین است: فرزندان‌تان استعداد کم یا متوسطی دارند؟ نگران نباشید. کاری کنید که اراده‌شان دو برابر بشود. در این صورت همه مشکلات حل خواهد شد.

  • چیزهایی که تکلیف موفقیت را روشن می‌کند

سینا میرعربشاهی، مترجم،   درباره علت ترجمه این کتاب نکات جالبی را با همشهری در میان می‌گذارد. او می‌گوید: «روانشناسی مثبت‌گرا برخلاف ایران، یک گرایش آکادمیک جدی و مهم در غرب است. این کتاب در خارج از ایران فروش فوق‌العاده‌ای داشته است. نویسنده کتاب هم فارغ‌التحصیل دکتری روانشناسی مثبت‌گراست.

نکته جالب این‌جاست که خودش هم زخم خورده سرکوفت‌های والدینش بوده که مدام به او می‌گفتند نبوغی ندارد و نباید به آینده‌اش امیدی داشته باشد. ولی خود او به‌عنوان یک نمونه زنده و قابل‌مطالعه، ثابت کرده است که مهم‌تر از آی‌کیو و استعدادهای ژنتیک و ذاتی، چیزهای مهم‌تر دیگری هم وجود دارد که می‌توانند تکلیف موفقیت شما را روشن کنند».

  • علیه کلیشه‌های اشتباه

این مترجم، البته در این مورد گفته‌ها و نکته‌های دیگری هم دارد: «موفقیت و رسیدن به آن مسیرهای مختلفی دارد. اما به واسطه وجود کلیشه‌های رایج و غلط در جامعه ما و در دیگر جوامع، والدین تصور می‌کنند که حتما باید فرزندان خود را به دانشگاه، کلاس خصوصی، معلم‌های خصوصی، مدرسه‌های گران‌قیمت و غیرانتفاعی و... بسپارند. درحالی‌که آنها باید قدرت انتخاب را به فرزندان خود بدهند و حتی برای آنها حق اشتباه هم قائل‌باشند.

پیام داک‌ورث در این کتاب، این است که عزم یکی از مطمئن‌ترین پیش‌بینی کننده‌های موفقیت‌های آینده فرزندان ما می‌تواند باشد. عزم هم در این کتاب اشتیاق و ثبات قدم برای انجام کار فرض شده است. متأسفانه در گذشته، تصور بر این بود که استعداد مساوی با موفقیت است. پیام این کتاب که به پشتوانه پژوهش‌های علمی و دانشگاهی فراوان به‌دست آمده، چنین است: در درجه اول، ترکیب استعداد و تلاش، منجر به ایجاد مهارت می‌شود. در مرحله بعدی، ترکیب مهارت و تلاش، منجر به موفقیت می‌شود. پس در نگاه و چشم‌انداز نهایی، نتیجه به‌دست آمده چنین می‌شود: برای رسیدن به موفقیت، تلاش دوبرابر بیشتر از استعداد اهمیت دارد».

  • اشتباه استراتژیک خانواده‌ها

البته ماجرای نسبت هوش و موفقیت، ماجرایی نیست که فقط خارجی‌ها به آن علاقه داشته باشند. ایرانی‌ها هم چندی است که در حوزه‌های روانشناسی و البته توسعه فردی، به این سمت‌وسو و مطالعاتی در این زمینه رفته‌اند. دکتر رضا یادگاری، مدرس دانشگاه، مشاور توسعه فردی و نویسنده ۵۰۰ جلد از کتاب‌های مربوط به بیوگرافی بزرگان ایرانی در انتشارات خود نیز در این زمینه نگاه جالبی دارد. او که با بسیاری از این بزرگان برای انتشار کتاب زندگی‌شان نشست و برخاست دارد، در این زمینه می‌گوید:

«ببینید، این بحثی که مطرح می‌کنید یک بحث همیشگی در دنیای روانشناسی و بررسی افراد موفق بوده. طبیعی است همه انتظار دارند که افراد باهوش به موفقیت برسند. این امر باعث شده تا خیلی از خانواده‌ها هم به فکر تقویت هوش فرزندان خودشان باشند. توجه به کلاس‌های فوق‌برنامه و کلاس‌های خصوصی و مدرسه‌های خاص نیز از این بابت شروع شده. این در حالی است که روانشناسی و مباحث مرتبط با توسعه فردی، اساسا خلاف این امر را ثابت می‌کند. من با بیشتر افراد موفق و نیز کارآفرینان ایرانی نشست و برخاست داشته و دارم. بیشتر این افراد از حیث هوش، البته در مرحله قابل‌قبولی قرار دارند. به واقع افراد باهوش‌تری نسبت به این گروه در جامعه وجود دارند اما موضوع این‌جاست که این آدم‌ها به موفقیت می‌رسند».

  • بزرگ‌ترین پادزهر کم‌هوشی

این کارشناس توسعه فردی همچنین اشاره می‌کند: «دوست دارم به نقل قولی از دارن هاردی، نویسنده کتاب اثر مرکب و یکی از چهره‌های بزرگ توسعه فردی در دنیای غرب اشاره کنم. او در کتاب اثر مرکب خود، تکلیف این بحث را کاملا روشن کرده. همیشه می‌گفت که پدرش، نصیحتی فوق‌العاده برایش داشت. این نصیحت هم چنین بود که اگر در زمینه هوش از دیگران کمتری، باید تلاشت را چند برابر کنی و هیچ بهانه‌ای قابل‌قبول نیست.

خود او هم روایت می‌کند که با همین ایده پدرش بود که توانست به موفقیت‌های زیادی برسد. در واقع بزرگ‌ترین پادزهر کم‌هوشی، حالا اگر بخواهیم از این عنوان استفاده کنیم، سخت‌کوشی است. حالا این سختکوشی اگر هم در کنار هوش متوسط یا حتی بالا قرار بگیرد، که دیگر عالی می‌شود؛ یعنی حتی انتظار ما از افراد باهوش نیز، سختکوشی است، درحالی‌که مشاهده می‌کنیم متأسفانه فریب هوش خودشان را می‌خورند و همه‌چیز تمام می‌شود. در دنیای موفقیت، اساسا ضرب‌المثل استعدادهای هدررفته و هرزرفته معروف است».