واحدهای روبهرویی ما بیشتر از در حیاط که درِ پشتی ساختمان است رفتوآمد میکنند. در پشتی نزدیکِ بوستان بزرگ محلی است و برای همین بچههای واحدهای روبهرویی بیشترِ وقتشان در پارک میگذرد.
اما پدر من و دوستان ساکن واحدهایی که پنجرههایشان رو به خیابان است، موافق نیستند که بیشتر وقت ما در پارک بگذرد. راستش خودمان هم دوست نداریم، انگار پارک برای یکسری از بچهها شده است.
ما هم گاهی به پارک سر میزنیم، اما بیشتر وقتمان در راهروهای آپارتمان که خنک است یا در حیاط و پارکینگ میگذرد.
گاهی وقتی که میخواهیم فوتبال یا بازی دیگری بکنیم به حیاط و پارکینگ میرویم، البته اگر مشکلی ایجاد نشود.
راستش مدیر ساختمان و برخی از همسایهها موافق بازی ما در حیاط و پارکینگ و حتی نشستن روی پلههای راهروها نیستند. مدیر ساختمان معمولاً توجیهها و دلایلی هم برای این مخالفتش دارد؛ مثلاً وقتی نیروی خدماتی آمده حیاط و راهروها را شسته، میگوید که بازی ما همهجا را کثیف میکند. یا وقت نشستن ما روی پلهها میگوید که نشستن ما برای همسایههایی که میخواهند از راهرو رد بشوند مزاحمت ایجاد میکند.
یکبار یکی از همسایهها که نامش فاش نمیشود، گفته که ما وقت بازی زیاد سروصدا میکنیم و او سردرد دارد.
البته مسائل آپارتمان شماره ۲۱۰ همچنان ادامه دارد...