مطبوعات غربی سعی کردند تا سفر وی را به کشورهای خاورمیانه در قالب ماموریت صلح تعبیر کنند ولی دقیقا این مسئله حالت عکس داشت. درست سه روز پس از اینکه بوش اسرائیل را ترک کرد، ارتش این کشور عملیات نظامی در اراضی اشغالی را تشدید کرده، تحریم غزه را آغاز نموده و ورود مواد غذایی، دارو، آب و برق را به یک و نیم میلیون شهروند فلسطینی ممنوع کرد.
در این بین اگر بوش چراغ سبز به حملات نظامی اسرائیل نشان نداده است، پس این اقدام میتواند در قالب ناسزا، توهین و دهنکجی به رئیسجمهور آمریکا تعبیر شود که هدفش صلحآوری به خاورمیانه بوده است. پس در این صورت هدف واقعی بوش از سفری به خاورمیانه چه بوده است؟ قطعا برای شخصی همانند بوش، ایجاد صلح و حل بحران اسرائیل- فلسطین هیچ منفعتی نمیتواند داشته باشد، بنابراین هدف وی از سفر که هیچ شانس موفقیتی در آن وجود نداشته، آن هم درست تا پیش از پایان دوران ریاست جمهوریاش چیست؟
پاسخ این است که از بعد اقتصادی سفر وی سعی داشت تا بر رهبران و سران کشورهای عرب این نکته را بگوید که آنها میبایست هرچه بیشتر نفت خود را به دلار- که ارزش آن رو به سقوط است- متصل کنند. دو ماه است که سران و همچنین وزرای اقتصادی کشورهای منطقه نسبت به سقوط ارزش دلار از خود واکنش نشان دادهاند و حتی تهدید کردهاند که در صورت ادامه چنین روندی، شیوه دیگری را در پیش خواهند گرفت.
از این رو سفر بوش، بیش از همه در پاسخ به چنین نگرانیها و تهدیدات از سوی کشورهای منطقه صورت گرفت. به نظر میرسد که این کشورها در حال حاضر نگران تورمی هستند که اقتصادشان را نابود کرده و سبب افزایش سرسامآور محصولات مختلف و همچنین انرژی شده است.
طبق گزارش خبرگزاری رویترز، طی 16 سال اخیر، تورم در کشورهای عربستان سعودی، عمان، امارات عربی متحده به بالاترین حد رسیده است و از همین رو رهبران و سران سیاسی کشورهای منطقه سعی دارند تا مستقیما بر روی وضعیت اقتصادی، بازارهای مصرف و ... نظارت داشته باشند.
تاثیر این روند بر زندگی مردم نیز به وضوح قابل مشاهده است. به عنوان مثال در کنار افزایش قیمت در همه زمینهها، ارزش مسکن در امارات عربی متحده افزایش یافته است، کارگران مهاجر ناراضی از وضعیت موجود در دبی اخیرا در اعتراض به حقوق دریافتی، خواهان بهبود وضعیت خود هستند و در نهایت این که ارزش ریال سعودی طی 21 سال اخیر به بالاترین قیمت خود رسیده است.
دفاع از هژمونی دلار
سقوط ارزش دلار در مقابل نفت، تا چه میزان و تا چه حدی ادامه خواهد یافت؟ آیا ایالات متحده آمریکا میتواند برای دفاع از هژمونی دلار تدابیری بیندیشد؟ پاسخ به این پرسش تا حد زیادی به گشایش بازار بورس ایرانی وابسته است.
پیشبینی میشود که بورس مذکور به عنوان تهدید جدی و مستقیم بر روی سلطه جهانی و مستمر دلار خواهد بود. چرا که طبق اعلام مطبوعات ایرانی، بورس موصوف، عملیات خرید و فروش نفت ایرانی، محصولات پتروشیمی و گاز را به واحد پولی جز دلار صورت خواهد داد. ایران از سال 2007 دلار را رها کرده است و این اقدام، سران کاخ سفید را بیش از هر زمان دیگری به شدت به خشم آورده است و دقیقا از همان زمان است که ایران هدف سیاستهای خشونتطلبانه و موضعگیریهای تند واشنگتن قرار گرفته است.
علیرغم اینکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی، طی گزارشاتی بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران تاکید دارد و گزارش سرویسهای امنیتی نیز به این امر صحه نهاد، اما همچنان بهانهچوییهای واشنگتن ادامه دارد.
خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز چندی پیش طی مقالهای در این راستا نوشت: کابینه افراطی آمریکا میبایست زبان تهدید خود علیه ایران را تغییر داده و به این مسئله بیندیشد که در این سناریو، بازنده اصلی کدامیک از طرفین هستند.
این خبرگزاری افزود: زبان تهدید واشنگتن در مقابل برنامه هستهای ایران- که آژانس بینالمللی نیز بر صلحآمیز بودن آن تاکید دارد- نه تنها دستاورد مثبتی نداشته بلکه سبب افزایش قیمت نفت و کاهش ارزش دلار شده است و اگر این روند ادامه یابد، شاهد وخیمتر شدن اوضاع خواهیم بود. مسئلهای که در این بین حائز اهمیت میباشد، این است: بوش که آمریکا را طی دو جنگ اخیر به طرز علاجناپذیری در گل و لای فرو برده است و دستاوردی جز شکست برای این کشور به ارمغان نیاورد، با سفرش چه اهداف و نقشههایی را دنبال میکند؟ آیا او قصد دارد این بار با سیاستهای غلط و جنگ افروزانه خود، منطقه را درگیر ویرانی و خرابی کند؟
اما بر همگان واضح است که تاکنون سیاستهای واشنگتن برای بر هم زدن نظم کنونی حاکم، گسترش و اشاعه چندگانگی در منطقه بینتیجه مانده است و از همه مهمتر اینکه واشنگتن میبایست چارهای اساسی برای بهبود اوضاع اقتصادی آمریکا بیندیشد در غیر این صورت با ادامه چنین روندی، دلار دیگر نخواهد توانست به عنوان واحد ارزی در مبادلات بینالمللی جایی داشته باشد. پس از این رو لازم است تا واشنگتن با بازنگری در سیاستهای خود، شیوه دیگری را در پیش گیرد.