همشهری آنلاین: مری پانست، شاعر، منتقد ادبی، مقاله‌نویس و مترجم امریکایی و برنده جوایزه مهم متعدد ازجمله جایزه حلقه منتقدین کتاب و جایزه شعر رابرت فراست در ۹۸ سالگی از دنیا رفت.

به گزارش خبرگزاری ایبنا به نقل از نیویورک‌تایمز  بعد از یک شروع امیدوارکننده به عنوان شاعر در دهه ۱۹۵۰، ماری پانست حرفه‌اش را کنار گذاشت. او مادری تنها در نیویورک‌سیتی با هفت فرزند بود. اما نوشتن را متوقف نکرد. دفترچه‌ها را با شعرهایش پر می‌کرد و آنها را در گنجه‌ای پنهان می‌کرد و صرفا به دوستانش نشان می‌داد.
 
تقریبا یک‌چهارم قرن پیش بود که شعر او دوباره نمایان شد و شدیدا مورد تحسین قرار گرفت.
 
خانم پانست در پایان زندگی طولانی خود –او روز جمعه در ۹۸ سالگی درگذشت- چندین کتاب ترجمه کرد، هفت جلد کتاب شعر منتشر کرد، جایزه حلقه منتقدین کتاب را برد، در کالج کوئینز تدریس کرد و در سال ۲۰۱۲ به عضویت آکادمی شاعران امریکایی درآمد.
 
شعر پانست اولین بار در دهه ۱۹۵۰ توسط لارنس فرلینگهتی منتشر شد، شاعری که از طریق کتابفروشی مشهور خود «سیتی لایتز» در سانفرانسیسکو، مدافع و حامی شاعران نسل بیت بود.
 
با اینکه پانست زیر پر و بال فرلینگهتی بود، کمتر به سبک افسارگسیخته آلن گینزبرگ، گرگوری کورسو و دیگر شاعران نسل بیت می‌نوشت.
 
دیوید اُر در سال ۲۰۰۲ در بررسی مجموعه اشعار او، «پریدن»، در نیویورک‌تایمز نوشت: «پانست شاعر شعرهای عاشقانه است، یک فیلسوف متافیزیک و صورت‌گرا. اما هالو، ملال‌آور و قابل پیش‌بینی نیست.»
 
اولین کتاب او، «ذهن‌های واقعی» پر بود از اشعار عاشقانه‌ای که برای همسرش سروده بود و عنوان آن از خط اول سونِت ۱۱۶ شکسپیر وام گرفته: «مگذار در پیوند ذهن‌های واقعی موانع را بپذیرم». به مدت ۲۵ سال این تنها کتاب او بود.
 
وقتی در سال ۱۹۸۱ خانم پانست انتشار آثارش را از سر گرفت از «ذهن‌های واقعی» یاد کرد: برای عنوان دومین مجموعه خود او مجددا به سراغ خط نخست سونت ۱۱۶ رفت و آن را   «پذیرش موانع» نام‌گذاری کرد. تا آن زمان او و شعرش به واسطه جدایی و سال‌هایی که او به عنوان یک مادر مجرد گذراند، آبدیده شده بودند.
 
«پذیرش موانع» به کمک یک دوست و استاد دانشگاه، مریلین هکر، جمع‌آوری و به انتشارات کناف در منهتن فرستاده شد، به دست آلیس کویین ویراستار رسید و بلافاصله برای چاپ پذیرفته شد. این کتاب به خاطر خطوط واضح و عریان خود و ظرافت و صمیمیت در به تصویر کشیدن زندگی خانوادگی مورد تحسین قرار گرفت.
 
«پذیرش موانع» در سال ۱۹۸۸ با سومین مجموعه، «تاریکیِ سبز» و پس از آن در سال ۱۹۹۸ با مجموعه بعد، «پرنده‌گیر» ادامه داده شد که توجهات بین‌المللی را به سمت پانست جلب کرد و جایزه مهم حلقه منتقدین کتاب را برای او به ارمغان آورد.
 
 کویین در سال ۲۰۱۲ در مصاحبه‌ای گفت: «مری یک نویسنده کلاسیک است. وقتی کارهایش را می‌خوانید، حقیقتا لحن و شیوه بیان جان دان و هاپکینز را از سوی کسی که غرق در سنت انگلیسی است، احساس می‌کنید. اما اینجا شعرهایی درباره مادرش، ازدواج و طلاق و مادر بودن خودش هست. او با یک زندگی پر از مسئولیت روبه‌رو بود و کسانی که تحت فشار و استرس بودند با او احساس قرابت می‌کردند.»
 
کارهای جدید و چند دهه پیش او همچنان منتشر می‌شدند. دبورا گریسون که در انتشارات کناف جایگزین خانم کویین شد و برای انتشار یک مجموعه آثار در اواخر دهه ۱۹۹۰ برنامه‌ریزی می‌کرد، از دیدن گنجینه منتشرشده پانست مستاصل شد. او گفت: «آنها در یک گنجه بودند، اما از تازگی می‌درخشیدند.»
 
کویین با اشاره به شعار همیشگی پانست که می‌گفت: «همیشه زمان برای نوشتن یک خط شعر وجود دارد.» معتقد است پانست با ابهام اما به طرزی خستگی‌ناپذیر می‌نوشت.
 
مری برمینگهام ششم آوریل ۱۹۲۱ در بروکلین زاده شد. در بروکلین به کالج سنت جوزف رفت و در سال ۱۹۴۱ مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته ادبیات قرن ۱۷ گرفت.
 
در طول جنگ جهانی دوم در منهتن زندگی و در یک کتابفروشی کار می‌کرد، تا اینکه در یک تصادف دچار شکستگی استخوان ران شد. پس از بهبودی به همراه یک دوست به پاریس رفت، در بایگانی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) مشغول به کار شد و در دانشگاه سوربن تحصیل کرد.
 
فرلینگهتی نیز در آن زمان در همان دانشگاه مشغول تحصیل بود و این دو کتاب‌ها و شعرها را با هم به اشتراک می‌گذاشتند. در پاریس او همچنین با جوانا بارنز، نویسنده ادبیات مدرن و همچنین جولیا چایلد ملاقات کرد و با همسر آینده خود، کلاد پانست که نقاشی می‌خواند آشنا شد.
 
پس از ازدواج و بچه‌دار شدن، پانست در سال ۱۹۵۰ به ایالات متحده برگشت و به کار ترجمه آزاد و نوشتن برای رادیو پرداخت. او همچنین شعر را دنبال کرد و آثارش را در مجلات منتشر می‌کرد. تا سال ۱۹۶۱ او صاحب هفت فرزند شد، در کالج کوئینز تدریس می‌کرد و ازدواجش در مرز نابودی بود که سرانجام در سال ۱۹۷۰ به طلاق انجامید.
 
او برای خودش یک رژیم نوشتاری تنظیم کرد: «روزی ۱۰ دقیقه می‌نوشتم. طوری این کار را می‌کردم که انگار یک دستور است.»
 
پانست علی‌رغم اینکه در حرفه‌اش با وقفه مواجه شد و با مشکلات شخصی دست به گریبان بود، هرگز ابراز پشیمانی نکرد، به جز برای از دست دادن برخی خاطرات بعد از سکته‌ای که در سال ۲۰۱۰ برایش اتفاق افتاد.
 
آخرین مجموعه اشعار او در سال ۲۰۱۶ منتشر شد.
 
او در یک مصاحبه گفت: «یک مادر زبان را با تشویق یاد می‌دهد. من فکر می‌کنم ما هر چیزی را که ارزش یاد گرفتن داشته باشد بیشتر به همین شیوه یاد می‌گیریم. هر کسی می‌تواند یک خط شعر بنویسد. سعی کن. این حرف من است: سعی کن!»