«اماناللهقراییمقدم» جامعهشناس و استاد دانشگاه معتقد است که شورایاریها یا همان پارلمانهای محلی تا امروز اثرگذاری چندانی نداشتهاند. به اعتقاد او افزایش آسیبهای اجتماعی و بیشتر شدن مشکلات جامعه نشانه روشن و آشکاری بر این ادعا است. از دیدگاه قرایی مقدم ناکارآمدی شورایاریها دلایل زیادی دارد که مهمترین آنها بها ندادن بالادستیها و تصمیمگیرندگان به پارلمانهای محلی است. این جامعهشناس و استاد دانشگاه تأکید میکند برای توسعه همهجانبه شهر و کشور راهی جز جلب مشارکتهای مردمی نداریم و شورایاریها یکی از بهترین انواع مشارکتهای مردمی بهشمار میرود که باید آن را مهم بدانیم و جدی بگیریم.
گفتوگویمان را از مفهوم محله و اهمیت آن شروع کنیم. برخیها مقیاس محله و موضوعات مربوط به آن را پیش پا افتاده و کم اهمیت میدانند. موضع شما در قبال چنین دیدگاهی چگونه است؟
در همین ابتدا باید تأکید کنم کسانی که میگویند محله موضوعی کمارزش و کماهمیت است، حرفشان کاملاً اشتباه است. محله جایی است که گروهی از مردم مدت زمان طولانیای را در کنار هم میگذرانند و از نوعی تجانس فرهنگی برخوردارند و در خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی، آداب و رسوم و باورهایشان مشابهت دارند. «فردیناند تونیز» جامعهشناس در تعریف محله میگوید محدوده مشخصی دارد و از یک نوع فرهنگ و انسجام خاصی برخوردار است که به آن «گماینشافت» میگویند. محله شبیه به یک دهکده است و مقولهای بسیار بسیار مهم و مؤثر است.
اگر محله مهم و مؤثر است، پس شورایاریها یا همان پارلمانهای محلی هم اهمیت دارند و اقداماتشان تأثیرگذار هستند؟
اگر میخواهیم در امور اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و قضایی، فرهنگی پیشرفت کرده و توسعه همهجانبهای داشته باشیم و برای جلوگیری از افزایش انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی چارهای نداریم جز اینکه به شورایاریها رو آوریم و مشارکتهای اجتماعی را از محلهها آغاز کنیم. علم مدیریت میگوید باید از سیستم مدلهای یک و ۲ یعنی فرمان از بالا و اطاعت از پایین دور شویم و به سمت سیستم مدلهای ۳ و ۴ یعنی تصمیم از پایین و اجرا از بالا برویم. به عبارت دیگر، تصمیمات باید در دل محلهها که همان شورایاریها هستند گرفته شود و به شورایشهر و شهرداریها برسد. اینطور نباشد که شورایاریهای محلی درباره موضوعی تصمیمگیری کنند اما شورایشهر و شهرداری این تصمیمات را نادیده بگیرد. درباره سیستم مدلهای یک تا ۴ توضیح مختصری میدهم که منظورم را بهتر متوجه شوید. در سیستم یک دستور از بالا میآید و پاییندست بدون کم و کاست آن را اجرا میکند. در سیستم ۲ دستور از بالا میآید اما پاییندست اندکی آزادی عمل دارد. مثل اربابی که به شاگردش پول میدهد تا به بازار برود و فلان کالا را بخرد، اما اجازه میدهد اگر چیز خوبی هم دید خریداری کند. در سیستم ۳ از پایین تصمیماتی گرفته میشود و بالادست مشخص میکند که کدام را اجرا کند. در سیستم ۴ از پایین تصمیم گرفته میشود و بالا بدون کم و کاست اجرا میکند. فکر میکنم برای جامعه ما سیستم مدل ۳ بهترین الگو باشد. در فرمان حضرت امیر(ع) و نامه ۵۲ ایشان هم تأکید شده که با مردم و دانشمندان بسیار بحث و مشورت کنید. بسیاری از مشکلات جامعه را میشود با تکیه بر محلهها و شورایاریها برطرف کرد. برای مثال، در گذشته مرجعهای محلی به نام «خانههای انصاف» داشتیم. اعضای خانههای انصاف معتمدان و ریشسفیدهای محله و روستا بودند که مردم آنها را قبول داشتند و به آنها احترام میگذاشتند و آنها هم آگاهی و شناخت کامل و جامعی از خانوادهها و مردم محله و روستا داشتند. بسیاری از دعواها و اختلافهای خانوادگی و محلهای بدون نیاز به پلیس و دادگاه حلوفصل میشد. شورایاریها میتوانند کارکرد و خدمات بزرگ و زیادی داشته باشند، به شرطی که واقعاً به آنها ارزش و اعتبار داده شود.
شورایاریها در ۴ دوره گذشته چقدر موفق و مؤثر بودهاند و آیا توانستهاند به رسالت و کارکردی که از آنها انتظار میرفت دست پیدا کنند؟
این یک واقعیت غیرقابل کتمان است که تا امروز شورایاریها کارایی لازم را نداشتهاند. اگر شورایاریها کارکردشان درست بود این همه آمار آسیبهای اجتماعی از جمله طلاق، اعتیاد، بیکاری و دعوا و مرافعه بالا نبود و این مقدار مشکلاتریز و درشت در شهرها و محلهها نداشتیم، کار پلیس این همه زیاد نبود و آنقدر پرونده به قوه قضاییه و دادگاهها نمیرفت که حتی فرصت رسیدگی سریع به همه آنها را نداشته باشند.
دلیل اصلی ناکارآمدی شورایاریها و به اصطلاح گره اصلی کجاست که اجازه نمیدهد شورایاریها کارایی لازم را داشته باشند؟
دلیلش این است که بالادستیها به شورایاریها و قدرت و کارکردی که میتوانند داشته باشند اعتقادی ندارند. این موضوع یا از ناآگاهی است یا اینکه نگران هستند از قدرت و نفوذ خودشان کاسته شود. بنابراین تلاش میکنند سیستم مدل ۲ مدیریتی را اجرا کنند و به زیردست فرصت عرضاندام نمیدهند. اگر به تجربه کشورهای توسعهیافته مانند انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا نگاه کنیم و از موفقیتهای آنها الگو بگیریم، متوجه میشویم که برای داشتن کشور و جامعهای موفق و توسعهیافته چارهای نداریم جز اینکه به مشارکتهای مردمی تن بدهیم. یکی از بهترین مدلها و الگوها برای مشارکتهای مردمی همین شورایاریها هستند. شهرداران مناطق یا اعضای شورایشهر چقدر از محلههایی مثل میدان خراسان و دهکده المپیک و جماران و امامزاده قاسم(ع) را میشناسند و روی آنها اشراف دارند؟ کدامشان میدانند در خیابان وکوچهپسکوچههای این محلهها چه میگذرد و چه آسیبها و مشکلات و کمبودهایی دارند؟ برای داشتن شهری سالم و توسعهیافته باید اجازه دهیم که پارلمانهای محلی گسترش پیدا کنند و قدرت بگیرند. باید به تصمیمهایی که در شورایاریها گرفته میشود احترام گذاشت و آنها را اجرا کرد. اگر بخواهیم پارلمانهای محلی را ضعیف کنیم آنوقت یأس و ناامیدی جامعه را فرا میگیرد و مشارکتهای مردمی کمتر و کمتر خواهد شد.
مشکل اینجا است که اغلب مردم نیز شورایاریهای محله را جدی نمیگیرند و اصلاً شاید یکی از دلایل اصلی قدرت نگرفتن شورایاریها همین موضوع باشد؟
دلیلش این است که مردم ما تجربه چنین چیزهایی را ندارند. مگر جوامعی نظیر آلمان و ژاپن از اول به همین شکل بودهاند!؟ آنها هم برای رسیدن به جایگاه امروزیشان آنقدر آزمون و خطا کردند و راه را اشتباه رفتند تا در مسیر اصلی و درست خود قرار گرفتند. ما تازه اول راه هستیم. قطعاً اگر مردم ببینند که شورایاریها تأثیرگذار هستند، آنوقت انتخابات شورایاری را جدی میگیرند و مشارکت میکنند. اگر ببینند شهردار منطقه را شورایاریها مشخص میکنند، اگر ببینند تصمیمی را که در شورایاریها گرفته میشود را شهرداری و شورایشهر اجرا میکنند آنوقت پارلمانهای محلی را جدی میگیرند. الان مردم میگویند چرا مشارکت کنیم و شورایاری چهکاری میخواهد انجام دهد و اصلاً چهکاری میتواند انجام دهد!؟ مردم حق دارند که شورایاریها و انتخابات آنها را جدی نگیرند چون تأثیری در زندگی و آینده آنها و محلهشان نداشتهاند.
به نظر شما اعضای شورایاری باید صرفاً افراد متخصص و تحصیلکرده باشند یا معتمدان محلی در اولویت هستند؟
برای جلب مشارکت مردم نباید فیلترهایی مانند مدرک تحصیلی و سن و سال و چیزهایی مانند آنها گذاشت. باید اجازه دهیم مردم محله خودشان انتخاب کنند که به چه کسانی و با چه ویژگیهایی اعتماد کنند. به نظر من در شورایاری محله هم باید معتمد و ریشسفید داشته باشیم و هم جوان تحصیلکرده که متخصص است. هم باید زن و مرد باشد و هم پیر و جوان و ترکیبی از همه افراد و گروهها در آن دیده شود. صرفاً مدرکگرایی کارساز نیست و اصولاً نباید چیزی را به مردم تحمیل کرد و باید به انتخاب و شعور آنها احترام گذاشت و اعتماد کرد. حالا شاید چون تجربهای در این زمینه ندارند یکی، ۲ بار هم اشتباه کنند اما در نهایت یاد میگیرند و صاحب تجربه میشوند که باید چطور مشارکت کنند و به چه کسانی رأی بدهند.
- دفاع مقدس بیانگر حضور توانمند مردم
اگر کارها را به دست مردم بسپاریم خودشان به بهترین شکل ممکن عمل خواهند کرد. وقتی مدیریت برعهده محله مردم باشد آنوقت به اینکه محل زندگیشان به محله معتادان و دزدان و اوباش مشهور شود حساسیت پیدا میکنند. در نتیجه تلاش میکنند تا این لکه ننگ را از روی محلهشان پاککنند. این کار باعث میشود مردم روی محلهشان تعصب داشته باشند. آنوقت اگر چالهای هم بود و لولهای هم ترکید یا دیواری هم خراب شد، مردم محله خودشان دست به کار میشوند. ما نمونههای بسیار موفقی مانند دوران ۸ سال دفاعمقدس را داریم. همانطور که حضرت امام(ره) فرمودند این مردم بودند که جنگ را اداره کردند. به آن دوران برگردید و تاریخ را مرور کنید؛ مردم برای موفقیت در جنگ از هرچه داشتند گذشتند. فقط کافی است به مردم اعتماد وکاری کنیم که آنها هم به ما اعتماد پیدا کنند. آنوقت قدرت جامعه و اثرات آن را خواهیم دید. دخالت دولت و شهرداری و دیگر سازمانها نمیتواند مؤثر باشد. باید تا آنجا که میشود همه چیز را به خود مردم بسپاریم. آنهم در عمل نه فقط با شعار و حرف. شهرداری و شورایشهر و دولت، اداره محلهها را به خود مردم بسپارند و به قول فرانسیس فوکویاما، فیلسوف مشهور، اجازه دهید تا اعتماد افقی (در سطح جامعه و بین مردم) و عمودی (از بالا به پایین و بین مسئولان و مردم) ایجاد شود. اگر به این مرحله برسیم که نیاز به کار و برنامهریزی دارد و زمانبر است، آنوقت میبینیم که چطور همه چیز در محله و شهر و کشور گل و بلبل میشود.