نرگس فرجاد امین اثر داستانی نخست خود با عنوان «مثل شیشه مثل سفال» را با تمی که به موضوع انتظار نزدیک بود روانه بازار کرد و در این اثر تازه نیز سعی کرده در قالب یک داستان بلند با تمی عاشقانه روایتی از ایثار را پیش چشم مخاطبان خود بکشاند.
داستان بلند «ستارهها همه میمیرند» راوی زنی را در پیشخوان خود دارد که در بدو داستان با همسر خود برای یک سفر علمی تفریحی به کویر رفتهاند؛ سفری که بهانهاش رصد بارش شهابی است اما در واقع برای بازگویی دو راز بزرگ میان این زوج شکل گرفته است. راز تولد فرزندشان و راز مرگ قریبالوقوع یکی از آنها.
فرجادامین در چنین مختصاتی داستان خود را با توصیفهایی زیبا که با رصد آسمان شب در کویر بیارتباط نیست شروع میکند و رفته رفته تصویری جذاب از احساس درونی زنی در آستانه مادر شدن و در هنگامه از دست دادن شوهرش را به تصویر میکشد. تصویری از زنی که باید آخرین روزها و لحظات زندگی با همسرش را با شیرینی هرچه تمامتر در درون خود مزه مزه و اندوخته کند و در عین حال مهیای پذیرش زندگیبخشی به موجودی تازه نیز باشد.
نویسنده همچنین تجربه موفقی در تلفیق المانهای محیطی و طبیعی با داستانهایش را در این رمان به دست آورده است. استفاده از عناصر بصری کویر و بیابان و نیز رصد آسمان شب، صورتهای فلکی، ستارهها و حتی قرار دادن نام رمانش بر این مبنا را باید در زمره همین موفقیت وی به شمار آورد.