از سر زدن به پیرزن همسایه تا عیادت از هممحلهای بیمار برایش فرقی نمیکند، مهم این است که قدمی برای دیگران بردارد و دلشان را شاد کند. او رضای خدا را در خدمت به مردم میداند و برای همین خودش را وقف یاری دادن همسایه و دوست و آشنا کرده است. اما این بانوی نیکوکار، ویژگی خاصی دارد که همان هم باعث شده نامش بر سر زبان اهالی محله افسریه باشد. او بانی ازدواج است. دختر و پسرهای دم بخت را به هم معرفی میکند. البته نه اینکه فقط معرف باشد، از زمان خواستگاری تا لحظهای که زندگی مشترکشان را شروع کنند، همراهیشان میکند. در این میان اگر دختر یا پسری استطاعت مالی نداشته باشند در تهیه جهیزیه یا برگزاری مراسم جشن یاریشان میکند. «کبری سادات حسینی» تاکنون بیش از ۱۰۰ وصلت را جفت و جور کرده است. به مناسبت روز ازدواج مهمان خانهاش میشویم.
- ۳۰ سال بانی ازدواج هستم
سراغ سادات خانم را از هرکدام از اهالی محله افسریه بگیری، نخستین سؤالی که میپرسند، میخواهی برای پسرت آستین بالا بزنی؟ این را هم گوشزد میکنند که دستش سبک است و هرکسی را روانه خانه بخت کرده، عاقبت به خیر شده است. خانه کوچک و نقلی دارد اما صفا و صمیمیت در آن موج میزند. انگار در و دیوار خانه رنگ و بوی آدمهایش را گرفته باشد. میگوید: «۳۰ سالی میشود که بانی ازدواج هستم. دخترهای خوب و محجبه را به پسرهای مؤمن و خداترس معرفی میکنم. ازدواج سنت پیامبر(ص) خداست و من هم پیرو رسول خدا(ص). با تشکیل خانواده است که جامعه سالم میماند. تا الان که از خدا عمر گرفتهام، بانی بیش از ۱۰۰ ازدواج بودهام.
شکر خدا را میکنم که همهشان هم زندگی خوشی دارند.» خودش ۴۵ سال پیش زندگی مشترکش را شروع کرده است. آن هم در یک اتاق ۸متری همراه با خانواده همسرش. میگوید: «۳ فرزندم در همین اتاق ۸ متری بزرگ شدند. همسرم با ایمان بود و روزی حلال به خانه میآورد این از همه چیز برایم مهمتر بود. صبح زود غذایم را روی چراغ میپختم و نزدیک آمدن همسرم چای را دم میکردم. با روی خوش به استقبالش میرفتم. در واقع اصل زندگی این است. دخترهای جوان باید شرایط آرامش را در خانه مهیا کنند تا همسرشان با شوق به خانه بیاید نه حس دلزدگی داشته باشد. کم و زیاد در زندگی برای همه وجود دارد و روزگار همیشه به یک منوال پیش نمیرود. مهم این است که با صبوری بر مشکلات غلبه کنند.»
- نان حلال مهم است نه عنوان شغل
سادات خانم گلهمند از روش تربیتی بعضی از خانوادههاست که فرزندانشان را صبور و مقاوم به سختی بار نمیآورند. او میگوید: «بعضی از خانواده با تأمین رفاه کامل برای فرزندان خود تصور میکنند که محبت خود را در حق فرزندانشان تمام کردهاند. در صورتی که بازتاب رفتارشان عکس این موضوع را نشان میدهد. وقتی دختر و پسر برای ساختن زندگی خود تلاش کنند قدرش را هم میدانند به راحتی با طغیان مشکلات خرابش نمیکنند. در صورتی که حالا همه جور رفاهی دارند و چون برای فراهم کردنش تلاشی نکردهاند به بهانه نداشتن تفاهم، زندگیشان از هم میپاشد. پسرهای ما حالا به دنبال شغلهای دهان پرکن هستند. میگویند با مدرک مهندسی مسافرکشی کنم؟ برایشان سخت است در صورتی که نمیدانند به دست آوردن نان حلال مهم است و نه عنوان شغل.»
او ۳دخترش را بیهیچ تجمل و ریختوپاشی روانه خانه بخت کرده است. میگوید: «برای ازدواج فرزندانم چه پسر و چه دخترانم مهم ایمان و اخلاق نیک بود که شکر خدا دامادها و عروسم این گزینهها را دارند. متأسفانه در یکی ۲ دهه اخیر زندگیها به سمت تجملگرایی پیش رفته و بعضی از دختر خانمها به انتظار مردی هستند که هم شغل خوبی داشته باشد و هم بتواند زندگی نسبتاً مرفهی برایشان فراهم کند. از جوانی که تازه سر کار رفته و با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی نباید انتظار داشت در مدت زمان ۳ـ ۴ سال خانه و ماشین داشته باشد. اگر جوانها توقع خود را از همدیگر پایین بیاورند زندگی مشترک به آسانی شکل میگیرد. برای خانواده دختر خیلی سخت است که بخواهند جهیزیه تهیه کنند. هزینه یک جهیزیه بین ۷۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان آب میخورد. اگر پدر این دخترخانم از درآمد کافی برخوردار نباشد امکان ازدواج مهیا نمیشود.»
- همسایهها یاری کنند!
آخرین ازدواجی که ساداتخانم سروسامان داده مربوط به یکی از جوانهای محله است که پاهایش توان حرکت ندارند. میگوید: «دخترخانمی را برایش خواستگاری کردم. چون پسر هیچکس را نداشت و پدر و مادرش در قید حیات نبودند؛ خودم خواستگاری کردم و مراسم جشن برگزار کردم. البته در جمعآوری هزینه همسایهها کمکم کردند. الان هم خانهای اجاره کردهاند و با هم زندگی خوشی دارند.» او معتقد است با حداقل هزینه هم حتی در این شرایط اقتصادی میتوان زندگی مشترک را شروع کرد. میگوید: «چه خوب که همسایهها همکاری کنند. قدیم جشنهای عروسی را در خانهها برگزار میکردند. همسایهها به یاری میآمدند. غذا را خودشان طبخ میکردند. چه خوب که این سنت دوباره رونق بگیرد.»
هر زوجی توان مالی نداشته باشند اول کار سادات خانم خودش آستینها را بالا میزند تا وسایل اولیه زندگیشان را فراهم کند. آنقدر در بین اهالی محبوبیت دارد که برای رفع گرفتاری زوجهای بیبضاعت یاریاش کنند. او ادامه میدهد: «در هر خواستگاری از حضرت زهرا(س) کمک میگیرم و میخواهم اگر نتیجه آن عاقبت به خیری است خودش دعا کند و ازدواج سر بگیرد. اگر پسری سرپرست نداشته باشد خودم برایش مادری میکنم و به خواستگاری میروم.» او برای معرفی دختر و پسرها دقت زیادی به خرج میدهد. اینطور نیست که بدون شناخت و بیهیچ زمینه فکری اقدام کند. سادات خانم ادامه میدهد: «هر دخترخانم موجهی که میبینم خودم را به او معرفی کرده و مشخصاتش را میگیرم و دربارهاش تحقیق میکنم. هم پسر و هم دختر. من ۲ خانواده را به هم معرفی میکنم باید طوری باشد که هم کف هم باشند. صلاحیت اخلاقیشان را بررسی کرده و بعد به هم معرفی میکنم با این حال از خانوادهها میخواهم خودشان هم تحقیق بیشتری کنند تا بعدها به مشکلی برنخورند.»