همانطور که انتظار میرفت، شببیداریهای طیف منتقد کارلوس کیروش برای تماشای شکست این مربی در کوپاآمریکا بیپاسخ باقی نماند این بار نوبت دشمنان برانکو ایوانکوویچ رسید که بعد از باخت سنگین الاهلی عربستان مقابل الهلال، به جشن و پایکوبی مجازی بپردازند! موضوع همانقدر مسخره است که مثلا هواداران رئالمادرید کارنامه پپ گواردیولا را بعد از جدایی از بارسلونا رصد کنند و بابت شکستهایش به بارساییها سرکوفت بزنند.
طبیعی است که مردم دنیا کارهای مهمتری دارند، اما ملت ایران که «گذشتهنگری» در تار و پودش تنیده شده، همیشه برای نبش قبر اتفاقات منقضیشده وقت کافی دارد. حالا این هم یکی از همانهاست. برانکو و کیروش چند سال در ایران کار کردند، هر کدام نقاط ضعف و قوت خودشان را داشتند، خدماتی از هر دو سر زد و مدتی هم با هم جنگیدند. در نهایت هر دو بهدنبال سرنوشتشان راهی کشورها و تیمهای جدید شدند. برای ما مردم «خودآزار» اما داستان ادامه دارد.
نیست که در این مملکت بهانه برای آزردن هم کم داریم، بنابراین لازم است از ماجراهای به پایان رسیده و پروندههای بایگانیشده هم برای خراش دادن روح یکدیگر قرض بگیریم. بنابراین یک طرف منتظر زمین خوردن کیروش در کلمبیا است و طرف دیگر با ناکامی برانکو در عربستان چهچه میزند.
الاهلی در نخستین تجربه سرمربیگری برانکو، در مسابقه رفت مرحله یکهشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا با نتیجه ۴بر ۲برابر الهلال شکست خورد و این یک باب جدید برای تفسیر عملکرد پروفسور در پرسپولیس باز کرده است؛
چرا؟ دقیقا مشخص نیست. اینکه چطور میشود از نخستین شکست یک مربی در تیم جدیدش به تحلیلهای تازه در مورد عملکرد او در تیم قبلی رسید، هنری است که ظاهرا فقط ما ایرانیها از آن برخورداریم. هر چه باشد الان یک عده به این نتیجه رسیدهاند که تمام موفقیتهای پروفسور در ایران فقط ناشی از حمایت حکومت و شخص وزیر ورزش بوده و عده دیگر دریافتهاند که این فقط غیرت و تعصب شیرمردان ایرانی بوده که برانکو را به اوج رسانده و او دارد تاوان ترک بیخبر پرسپولیس را میدهد! تفسیرها یکی از یکی شگفتانگیزترند.
گروه اول با خودش فکر نمیکند اگر برانکو وامدار کمکهای دولتی بود، پس چطور دو سال متوالی تیمش را به نیمهنهایی و فینال آسیا رساند و گروه دوم نیز پاسخی برای این سؤال ندارند که اگر «غیرت» راز موفقیتهای سرخپوشان بوده، پس چرا ۹سال تمام امثال دایی و درخشان و استیلی نتوانستند کاخشان را روی این ستون بنا کنند؟
موضوع ساده است. برانکو یک مربی متوسط به بالا بود که بهاصطلاح با پرسپولیس «چفت و بست» شد و فراز موفقی در کارنامه هر دو طرف به ثبت رسید. این اتفاق برای همه مربیان دنیا رخ میدهد و آنها با بعضی تیمها بهتر پیوند میخورند؛ مثل همین آقای گابریل کالدرون که کارش در الهلال و الاتحاد گرفت، اما در بنیاس و بتیس نگرفت. مسئله سادهتر این است که اساسا قرار نیست عملکرد یک مربی را فقط با یک بازی بسنجند، وگرنه برانکو روی نیمکت پرسپولیس هم در ۱۲بازی اولش فقط ۳پیروزی بهدست آورد، اما بعد به صیاد جامها بدل شد. باز از همه اینها سادهتر آن است که به خدا قسم کیروش و برانکو از این مملکت رفتهاند. پس خانمها، آقایان، به زندگیتان برسید و برای جنگیدن با هم، حداقل همان سوراخ لوگوهای تیم مقابل را بشمارید که نسبتا عاقلانهتر است!