قدیمیها میگفتند ۲۰۰ سالی قدمت داشت و در طی سالیان گذشته چند باری بازسازی شده بود. برای همین این روزها اثری از دیوارهای کاهگلی در حسینیه نیست؛ آنچه در طول ۲ قرن حیات حسینیه فرحزاد باقی مانده، خاطرات شبهای عزاداری در ایام محرم است و پیرغلامانی که عمری در آن به عزاداران امام«حسین»(ع) خدمت کردهاند. حسینیه فرحزاد این روزها میزبان بیش از ۳ هزار نفر از عزاداران از گوشه و کنار شهر است و آوازه روضهخوانیها و مراسم عزاداری در آن به گوش همه اهل تهران رسیده است. هنوز به رسم گذشته در ۲ دهه نخست محرم عزاداران را به ناهار و شام دعوت میکنند و مراسم عزاداری در آن از تکلف به دور است. پیرغلامان در این حسینیه میانداری میکنند و جوانترها پا در رکاب، آیین عزاداری را سینه به سینه یاد میگیرند تا به دست نسلهای آینده برسانند.
«من خادم حسینیه هستم.» این جمله مشترکی است که همه پیشکسوتان حسینیه خود را با آن معرفی میکنند. خدمت در دستگاه عزاداری امام حسین(ع) افتخاری است که آن را از پدر و پدربزرگ خود به ارث بردهاند و پس از آنها، راهشان را ادامه میدهند. «حاجاحمد فرحزادی» از اعضای هیئت امنای حسینیه است و مانند همه اهالی قدیمی فرحزاد، نخستین خاطراتش را از محله از همین حسینیه در یاد دارد. او میگوید: «فرحزاد روستایی بسیار قدیمی و برگزاری مراسم عزاداری در آن ریشهدار است. پیش از ساخته شدن حسینیه در مکان فعلی، این مراسم در تکیهای دیگر در این روستا برگزار میشد. سپس از ساخته شدن تکیه فرحزاد، همه اهالی این روستا در این تکیه جمع میشدند. تا ۵۰ سال پیش روستای فرحزاد جمعیت زیادی نداشت. تکیه هم محل عزاداری اهالی همین روستا بود. روزهای تاسوعا و عاشورا که در تکیه غذای نذری طبخ میشد، حدوداً ۱۳ سینی غذا آماده میشد؛ یعنی تعداد افراد به ۷۰ نفر میرسید.
اما در سالهای اخیر، هم جمعیت فرحزاد رشد خیلی زیادی کرده است و هم مردم از جاهای مختلف برای عزاداری به اینجا میآیند. ما هر شب از بیش از ۳ هزار نفر پذیرایی میکنیم. » از حمام قدیمی میگوید که درست در کنار ساختمان حسینیه ساخته شده و معماری قاجاری آن هنوز هم دست نخورده باقی مانده است. این حمام گوشهای از موقوفات حسینیه است: «از قدیم رسم بود که کنار حسینیهها و مساجد، حمامی هم میساختند و وقف میکردند. ساختمان حمام فرحزاد به همان شکل گذشته باقی مانده است. چند باری تصمیم به مرمت آن گرفتهایم اما هنوز مرمت اتفاق نیفتاده. این تنها موقوفه حسینیه نیست و اهالی قدیمی به دلیل باور و ارادتی که به حسینیه و عزاداری برای امام حسین(ع) داشتند، زمین و املاکی را وقف کردهاند.» از حال و هوای قدیمی حسینیه یاد میکند که سلسله مراتب در آن بر اساس سن بود. برای مثال بلند کردن «علم» تنها کار پیشکسوتان و پیرغلامان بود و آداب خاص خود را داشت. همینطور چای ریختن و نوحهخوانی و میانداری عزا.
حسینیه فرحزاد بود و تعزیههای معروفش
پدرش خادم حسینیه بود و اکنون خودش برای عزاداران چای میریزد و از آنها پذیرایی میکند. «حاجاحمد» بهترین روزهای کودکیاش را در حسینیه گذرانده و آداب و رسوم قدیمی را به نسلهای بعد میرساند. او میگوید: «برگزاری تعزیه یکی از مراسم معروف حسینیه بود. برای این کار مردم محله خودشان لباس و وسایل «تعزیه» تهیه کرده بودند و هر سال در شبهای مختلف ماه محرم تعزیه برگزار میکردند. این نمایشها هم بسته به واقعهای که در هر روز رخ داده با دیگری فرق میکرد.
علاقه مردم به هنر تعزیه آنقدر زیاد بود که در مراسم «شام غریبان» هم تعدادی از افراد در لباس تعزیه در صحن حسینیه حاضر میشدند و پا به پای عزاداران، مجلس عزا را گرم میکردند. متأسفانه چندین سال است که برگزاری این مراسم به فراموشی سپرده شده است. در یکی، ۲ سال گذشته برای اجرای تعزیه از گروهی دعوت میشود، اما کیفیت تعزیههای قدیمی را ندارد.»
از خانه پدریاش یاد میکند که روبهروی حسینیه قرار داشت و روزی که دزد همه دارایی پدرش را برده بود: «آن زمان تنها دارایی پدرم در روستا گله گوسفند بود. یک روز سراسیمه پیش پدرم رفتم و خبر دادم که گله را دزد زده. مستأصل شده بود و نمیدانست چه کند. رو کرد به حسینیه و اشکش سرازیر شد. میگفت این گله، همه دارایی من است. عجیب بود که تا شب نشده، همه گوسفندها را در میدان اعدام، حوالی کشتارگاه پیدا کردیم. دزد، آنها را به افراد مختلف فروخته بود. ۴ رأس گوسفند از یک قصابی و ۶ رأس از یک قصابی و ۲ رأس از یکی دیگر، همه را پیدا کردیم. هیچکس فکرش را هم نمیکرد اما پدرم از همان ابتدا امیدوار بود چون کار را از خدا خواسته بود و او را به عشقش یعنی به امام حسین(ع)، قسم داده بود.»
حاج غلام درویش استاد ما بود
عزاداری در حسینیه فرحزاد از روز نخست محرم آغاز میشود و تا ۴۰ روز ادامه دارد. پیش از آغاز ماه محرم، حسینیه برای میزبانی از مردم آماده میشود و هرکسی از اهالی محله، توانایی و مهارت خود را در راه خدمت به اهلبیت(ع)، در اختیار حسینیه میگذارد. از برقکار و نجار گرفته تا آشپز و افراد دیگر. وقتی حرف از خادمان حسینیه میشود، اهالی سرشناس و قدیمی فرحزاد و با موهای سفید و گندمی معرفی میشوند. «مجتبی صداقت» یکی از این پیشکسوتان است که میگوید: «در این محله، حسینیه فرحزاد نقش تأثیرگذاری در شکلگیری روابط دارد. از زمان قدیم این حسینیه محلی برای تجمع و مشورت اهالی بود. سر سفرههای اطعامی که پهن میشد، همه اهالی از هر طبقه و خانوادهای دور هم مینشستند و معاشرت میکردند.
چه مشکلاتی که پای همین سفرهها و در همین مجالس حل نشد. مشکلات بزرگ وقتی به این جمع میرسیدند، تبدیل به مسئله سادهای میشدند که هرکدام از اهالی گوشهای از آن را در دست گرفته بودند. در همین مجالس بود که قدیمیها برای تهیه مسکن یکی از اهالی دست به دست هم دادند. همین اتفاقها هم موجب شد تا حسینیه به خانه امید اهالی تبدیل شود و رسیدگی به آن را در اولویت خود قرار دهند. هیچکاری در این حسینیه زمین نمیماند و کسی برای خدماتی که انجام میدهد، ریالی دریافت نمیکند.»
از حاج «غلام درویش» میگوید که کدخدای فرحزاد و متولی حسینیه بود: «حاج غلام درویش؛ اهل کرامت بود و در همه فرحزاد کسی پیدا نمیشد که روی حرفش، حرفی بزند. همه ما آداب حسینیهداری را از او یاد گرفتهایم. تعداد پیشکسوتان و پیرغلامان حسینیه، که هرکدام در زمانه خود اثرگذار بودهاند، کم نیست. همین الان هم افراد زیادی در این حسینیه هستند که نامشان به نام حسینیه گره خورده است و از کودکی ایام محرم را در اینجا گذراندهاند و اینک میانداری میکنند و به خدمتگزاری در دستگاه امامحسین(ع) مشغول هستند. همت همین افراد است که هر روز افراد بیشتری به حسینیه فرحزاد میآیند؛ کسانی که آشنایی با آنها نداریم و نقطه مشترکمان همان عشق و ارادت به امام حسین(ع) و اهلبیت(ع) است.»