محکم و استوار، در دل پسکوچههای باریک محله جا خوش کرده و انگار خانههای قد و نیمقد پاییندست را زیر نظر گرفته است. «سنگ دوقلو» دیگر به نمادی برای محله گلابدره تبدیل شده است. نشانهای غولپیکر که در حافظه مشترک چند نسل از اهالی محله، جایی برای خود دست و پا کرده و همبازی کودکان دیروز و امروز گلابدره بوده است. سنگی به ارتفاع یک ساختمان ۳ طبقه، با محیط بیش از ۳۰متر که عمری به اندازه کوههای البرز دارد و اکنون در آغوش خانههای اطرافش آرام گرفته است. در این گزارش سراغ اهالی قدیمی گلابدره رفتیم و آنها از ماجراهای جالب سنگ دوقلو برایمان گفتند.
همبازی بچههای محله
از شلوغی خیابان زبردست و خودروهایی که زیر تیغ آفتاب ظهر گلابدره، این خیابان پررفت و آمد محله را قرق کردهاند میگذریم و به پلههای پرشیب انتهای خیابان میرسیم. پلههای سیمانی به کوچههایی باریک و کمعرض منتهی میشوند که خانههایش گویا به سوی کوچه «آشتیکنان» سر خم کردهاند. در بالاترین نقطه گلابدره، جایی که شهر زیر پای ما به فرش گستردهای با نقش برجهای سنگی میماند و خبری از شلوغی خیابانهای پاییندست نیست. از کوچه نسترن که به پیادهرو باریک شبیه است، میگذریم و درست در نقطهای که انتظار داریم به کوچه دیگری با همان نشانیهای آشنا وارد شویم، سنگی غولپیکر انتظارمان را میکشد. تخته سنگ گرد، در محاصره خانهها و آپارتمانهای فرسوده، آرام گرفته و گویا موجود زندهای خاموش با هزاران خاطره در سینه سنگیاش است. پیرمردی از فراز سنگ، جایی که پنجره کوچک خانه سه طبقهاش رو به سنگ دوقلو باز میشود، سلام میکند. با لبخند میگوید: صاحب سنگ است. «سلامالله اسدی» از کودکی همسایه سنگ دوقلو بوده و گلکاریهای پای سنگ هم کار اوست. سلام الله، شکاف باریک میان سنگ را نشان میدهد و میگوید: «این سنگها دوقلو هستند. سنگ بزرگ به هم چسبیده که همسایه ماست.» صدای بچههای قد و نیم قد کوچه نسترن از بالای سنگ به گوش میرسد. سطح صاف روی سنگ، تنها محل بازی و دورهمی آنها نبوده است بلکه سنگ دوقلو، دهها سال است بچههای چند نسل گلابدره را برای بازی دور هم جمع میکند. «حسن فیروزی» یکی دیگر از همسایههای سنگ که اکنون در آستانه ۶۰ سالگی است، میگوید: «وقتی هنوز خبری از خانههای اطراف سنگ دوقلو نبود، ما بچههای محله گلابدره، به سختی از تپههای پرشیب اطراف سنگ بالا میرفتیم تا پس از بازی قایم باشک، غروبها از فراز سنگ دوقلو، چراغهای روشن خانههای تهران را تماشا کنیم.»
خاطرات قنات سنگ دوقلو
اکنون سنگ کهنسال محله گلابدره در محاصره خانههای اطراف قرار گرفته است. اما قدیمیهای محله، روزهایی را به یاد دارند که سنگ دوقلو از هر نقطهای از گلابدره پیدا بود. «ناصر نعمتی» که از قدیمیترین ساکنان گلابدره است، به یاد روزهای کودکی از سنگ دوقلو بالا میرود و چند دقیقهای کنار کودکان مینشیند. گویی دوباره خاطرات گذشته، برای پیرمرد زنده شده است. خانهها و باغهای پایین دست را نشانمان میدهد و میگوید: «۱۲ ساله بودم که پدرم خانهای در تپه «لرآباد» گلابدره خرید. آن روزها هنوز گلابدره محلهای مستقل نبود و از مشاعات محله امامزاده قاسم(ع) به شمار میرفت. محدوده کنونی گلابدره به نام چند تپه، نامگذاری شده و هر تپه محل زندگی یکی از اقوام مهاجر بود. ساوهایها و اهالی بوئینزهرا در تپه «آبک» زندگی میکردند. محدوده زندگی لرها را تپه لرآباد میگفتند. تپه «وزیری»، دره «اسد» و تپه «باغپشت» هم محل اقامت دیگر ساکنان گلابدره بود که شمارشان به بیش از ۵۰ خانوار نمیرسید. اما تپه سنگ دوقلو بالاترین نقطه گلابدره بود که به دیگر تپهها احاطه داشت.» سنگ دوقلو اما روزگاری برای اهالی گلابدره، در حکم راهنمایی برای رسیدن به قناتی پرآب بود. قناتی که هنوز از دل کوههای پشت سرش میجوشد و بخشی از آب مصرفی اهالی بالادست گلابدره را تأمین میکند. نعمتی میگوید: «چند قدم آنسوتر از سنگ دوقلو، قناتی وجود دارد که پیش از سال ۱۳۴۸ و آمدن آب لولهکشی به گلابدره، تنها منبع آب گلابدرهایها بود. آن روزها دست مادرمان را میگرفتیم و با دبههای کوچک و بزرگ از قنات سنگ دوقلو برای خانه آب میبردیم. روزهای تعطیل هم، خانوادهها در اطراف قنات، کاریز پشت سنگ دوقلو، سفره پهن میکردند و دورهمی داشتند.
نخستین همسایههای سنگ دوقلو
در بالادست محله گلابدره، همه خانهها گویی به هم تکیه دادهاند و گاهی سقف یک خانه میانبری میشود برای دسترسی به کوچههای بالادست. خوشبختانه سنگ دوقلو از مسابقه ساختوساز در این بخش از محله گلابدره، که در سالهای آغازین دهه ۶۰ رونق گرفته بود، در امان مانده و هنوز محکم و استوار بر جای خود باقی است. نعمتی، قصه سنگ دیگری را در گلابدره برایمان تعریف میکند که اکنون دیگر در دل مسجد قدیمی محله آرام گرفته است: «علاوه بر سنگ دوقلو، سنگ دیگری هم در گلابدره وجود داشت. تخته سنگی که از سنگ دوقلو کوچکتر بود. وقتی قرار شد مسجد صاحبالزمان(عج) ساخته شود، اهالی محله شروع به خوردکردن و تراشیدن سنگ کردند، اما بخشی از آن سنگ قدیمی باقی مانده که اکنون در دل دیوار مسجد جدی گرفته است.» در ضلع غربی سنگ دوقلو، جایی که فاصله دیوار و سنگ به کمتر از یکمتر میرسد، راهی باریک در تاریکی پشت سنگ ناپدید میشود. در فلزی کوچک انتهای راه، خبر از وجود خانهای میدهد که گویی پشت سنگ مخفی شده است. نعمتی خانههای اطراف سنگ را که انگار در پناه سنگ پنهان شدهاند، نشان میدهد و از نخستین همسایههای سنگ برایمان میگوید: «وقتی تعداد ساکنان تپههای گلابدره از ۵۰ خانوار فراتر نمیرفت، «مرحوم بهاری» در نزدیکی سنگ دوقلو خانه ساخت. پس از آن «کربلایی فرج زبردست» که دامدار بود و اهالی به او «باباشیری» میگفتند، همسایه سنگ دوقلو شد. اما از مهر سال ۱۳۵۷ بود که به تدریج ساختوساز در اطراف سنگ دوقلو و بالادست محله رونق گرفت و سنگ در میان خانههای اطراف پنهان شد.»
- تخته سنگ گرد، در محاصره خانهها و آپارتمانهای فرسوده، آرام گرفته و گویا موجود زندهای خاموش با هزاران خاطره در سینه سنگیاش است
از روزگار رفته حکایت
اما سنگ دوقلو بهعنوان نمادی از روزگار گذشته محله، یادآور خاطرات روزهایی است که گلابدره، روستایی صعبالعبور در شمال شمیران بود. حرفها که به اینجا میرسد، «محمدرضا ترابی گودرزی» یکی دیگر از اهالی قدیمی محله از مشقتهای ساخت خانه در گلابدره میگوید: «در سالهای دهه ۳۰ و ۴۰، بسیاری از خیابانها و کوچههای امروز محله، مسیرهای مالرو بودند. همین خیابانهای زبردست، صفایی، الفت و... که امروز از مسیرهای اصلی محله هستند، راهی باریک بود که ساکنان نخستین محله، مصالح ساختمانی را که بار الاغها کرده بودند، از این مسیر به تپههای گلابدره میرساندند.» نعمتی اما از سختیهای رفتوآمد ساکنان گلابدره به تجریش میگوید: «آن روزها خبری از خودرو نبود و در اصل راهها و مسیرهای گلابدره برای تردد خودرو مناسب نبود. برای همین گلابدرهایها برای رسیدن به تجریش دو راه داشتند. یا پیاده از تپه سنگ دوقلو، تپه آبک و... خود را به تجریش میرساندند و یا از خودرو استیشنی، که چند نوبت در روز از میدان امامزاده قاسم(ع) یا به قول قدیمیها میدان «تو ده» به تجریش میرفت، استفاده میکردند.»