همهی سالن را زیر و رو کردم. داشت دیر میشد. دویدم زیر میزی که عموآلبرت و آن مرد آرام، کامران وفا، نشسته بودند. عموآلبرت دوباره همان کفشهای قدیمیاش را مثل همیشه بدون جوراب پوشیده بود. اما کفشهای کامران وفا حرف نداشت. کاش یکی از آنها را برای قرار امشب داشتم. از تمیزی برق میزد و خودم را میتوانستم توی سگک کفشش ببینم، بهتر از این نمیشد!
ـ آنتوان و ماری کجا هستن؟
این را گفت و پایی که داشتم خودم را توی سگکش میدیدم روی آن یکی پا انداخت. تصمیم گرفتم بروم روی کفشش. اینطوری اگر پاهایش را هم تکان میداد مشکلی نبود.
عموآلبرت گفت: «شبهای مهتابی مثل امشب به چه دردی میخورند؟»
متأسفانه کامران وفا هیجانزده شد و هردو پایش را محکم به زمین زد: «دو تا سؤال که جواب همدیگهند. خیلی وقتا دوتا سؤال جواب همدیگهند آلبرت. بینظیره!»
نمیدانستم فراکم به اندازهی کافی شیک هست یا نه. این فراک شمارهی پنجاه و هفت من بود.
ـ شبهای مهتابی برای زوجهایی مثل آنتوان لاووازیه و ماری، مثل ابعاد پنهانی است که هیچکس قادر نیست آنها را ببیند آلبرت عزیز.
عموآلبرت با یک پا، آن یکی پایش را خاراند و گفت: «خبر داری جهیزیهی ماری رو برای تأسیس آزمایشگاه شیمی فروختن؟ برای همین باید هم پنهان بشن.»
ـ ماری هم شیمیدانه و خودش خواسته.
ـ اما پدر ماری که شیمیدان نیست.
کامران وفا خندهی بلندی کرد و دستش به قاشق خورد و آن را انداخت روی زمین. خدای بزرگ چرا تا الآن حواسم به این قاشقها نبود. دستکم در آخرین لحظه با دیدن خودم توی قاشق از صاف بودن پاپیونم که میتوانم مطمئن بشوم.
کامران وفا گفت: «نور ماه این ابعاد کوچک پنهان را روشن میکند.»
عموآلبرت پیپش را از جیبش بیرون آورد: «همین که نور ماه، این کافه رو برایشان روشن نکرده، خدا رو شکر میکنم. من تجربه و استعدادِ کافی برای روبهروشدن با پدر ماری رو ندارم!»
خواستم از روی کفش کامران وفا بروم به سمت قاشق که یکمرتبه صندلیاش را عقب کشید و پایش را روی آن یکی پا انداخت و با دیدن من بلند گفت: «آلبرت مارمولک!»
تا خواستم حرکتی بکنم با دست ضربهای به من زد. نزدیک بود فراک زیبایم نخکش بشود و همهی زحمتهایم به باد برود. لعنتی به زمین و زمان فرستادم و دویدم توی گودی قاشقی که روی زمین افتاده بود و خودم را جمع کردم.
- ماه رو ببین آلبرت، راستیراستی از اون شبهای مهتابیه امشب.
حق با کامران وفا بود و درست محل قرار من را با انگشت نشان میداد، لب پنجرهی کافه. چیزی به قرارم نمانده بود، درست پنج دقیقهی دیگر.
همانطور که به ماه زل زده بود و به آرامی آمریکانواش را مینوشید، گفت: «بعضی از مردم از اینکه نمیدونن چرا ماه روی زمین نمیافته اذیت نمیشن. چرا؟»
عموآلبرت پکی به پیپش زد و به من که توی قاشق بودم زل زد: «چون وقت ندارن و باید پاپیونشون رو مرتب کنن.»
حق با عموآلبرت بود و من باید به سرعت میرفتم و حالا با اشارهی او فهمیده بودم به لطف کامران وفا سر و وضع مناسبی هم ندارم. عموآلبرت دوباره رو کرد به کامران وفا و گفت: «مسئله، اولویتبندی و برنامهریزی برای دیدنه کامران. اگه چشمهاتو باز کنی؛ میتونی هم پاپیونت رو ببینی، هم ماه رو.»
ـ درسته، البته خبرهای زیادی توی ابعادی هست که ما نمیبینیم.
بعد دوباره اشارهای به ماه کرد و لبخند زد: «آلبرت عزیز، دنیا پر از این ابعاد اضافهی رازآلوده.»
عموآلبرت انگشتهایش را به هم زد و گفت: «کافیه اثرات این چیزای اضافهی نادیدنی رو در دنیای قابل دیدنمان درست تفسیر کنی کامران. این یه مدل دیگه از دیدنه. دیدن به وسیلهی ندیدن.»
پاپیونم را مرتب کردم و نفس عمیقی کشیدم و دویدم به سمت پنجره. از دیوار بالا رفتم و تک سرفهای کردم و آمدم لب پنجره. آنجا جلوی چشمهایم زیر نور ماه، همهچیز برق میزد.
خب هنوز دو دقیقه به قرار مانده بود و من باید منتظر میشدم تا بیاید. راه رفتم و دوباره برای خودم سرفه کردم. دو دقیقه هم گذشت. رفتم و به شیشهی پنجره چسبیدم. دستهایم خنک شد. با خودم فکر کردم «پس چرا نمیآید؟» آرام با انگشتانم روی بخار شیشه، خط کشیدم. با خودم فکر کردم «چرا ماه روی زمین نمیافتد؟» یکدفعه از دور دو سیاهی پیدا شدند که دواندوان به این سمت میآمدند.
داشتم با خودم فکر میکردم «آیا این دو سؤال هم جواب همدیگر هستند؟» که آنتوان لاووازیه و همسرش ماری درست جلوی در کافه رسیدند.
- کودکی با سؤالهای فیزیکی
کامران وفا تولد: ۱۳۳۹ مرگ: او هنوز زنده است.
کامران وفا، استاد ایرانیآمریکایی فیزیک دانشگاه هاروارد، از فیزیکدانان برجسته در زمینهی نظریهی ریسمان است. وفا در سال ۲۰۰۸ میلادی مدال دیراک را دریافت کرد. در سال ۲۰۱۷ و در ایالت کالیفرنیا هم، او و دو نفر از همکارانش به پاس پیشبرد دانش در نظریهی ریسمان، گرانش کوانتومی و نظریهی میدانهای کوانتومی برندهی جایزهی فیزیک بنیادی شدند. دکتر وفا دربارهی علاقهی خود به فیزیک میگوید: «به یاد دارم زمانیکه کلاس اول دبستان بودم هر زمان که به ماه نگاه میکردم این سؤال که چرا ماه به زمین نمیافتد اذیتم میکرد! و اینکه چرا دیگران از این موضوع اذیت نمیشوند؟ انگار اینطور سؤالها نامربوطند! همین نوع سؤالها بودند که بعد از دوران کودکی مرا به فیزیک علاقهمند کردند.»
دکتر وفا در گردهماییها و سمینارهای زیادی در ایران بهصورت حضوری یا آنلاین شرکت میکند. او متولی «شبکهی ایرانیان برای دانش و نوآوری» (NIKI) است. این مؤسسه فعالیتهای عامالمنفعهی زیادی در ایران انجام داده که از جملهی آنها میتوان به تأسیس مرکز تحقیقات پیشگیری و درمان زخمهای مزمن در زنجان اشاره کرد. او معتقد است: «علم بیمرز است، یعنی مهم نیست دانش از کجا نشئت میگیرد. مردم بخشهای مختلف جهان میتوانند در آن سهم داشته باشند و البته که داشتهاند. این یکی از دلایل مهمی است که علم پیشرفت میکند. تعامل با مردمان مختلف از فرهنگها و پیشزمینههای مختلف از بخشهای جالب دانشمند بودن است.»
- ریسمانها و حالات میکروسکوپی سیاهچالهها
بنابر نظریهی ریسمانها، ماده در بنیادیترین صورت خود نه ذره، بلکه ریسمان مانند است. همانطور که حالتهای مختلف نوسانی در سیمهای سازهای زهی مثل گیتار صداهای گوناگونی ایجاد میکند، حالتهای مختلف نوسانی این ریسمانهای بنیادین هم بهصورت ذرات بنیادینِ گوناگون جلوهگر میشوند. فضایی که ریسمانها در آن در نظر گرفته میشوند ۲۶ بعدی است. این عدد از روی ضوابط ریاضی و نظریهی گروهها بهدست میآید. این بعدهای اضافی برخلاف سه بعد فضایی و یک بعد زمانِ ما، کوچک و فشردهاند. مثلاً یک لولهی دراز را در نظر بگیرید. سطح لوله دو بعدی است، یعنی اگر مورچهای روی این سطح قرار بگیرد میتواند در دو راستای مستقل از هم حرکت بکند. حالا فرض کنید محیط این لوله خیلی کم باشد، مثل یک کابل برق. برای مورچه اگر به اندازهی کافی کوچک باشد، این کابل هنوز یک سطح دو بعدی است، اما برای ما انسانها آن کابل برق یک شئ یک بعدی محسوب میشود. چون فقط درازای آن قابل درک است. دربارهی بعدهای اضافه در نظریهی ریسمان هم چنین چیزی رخ می دهد. ما به خاطر اندازهی بزرگ خود از درک این ابعاد اضافی عاجزیم، اما این ابعاد برای ریسمانها با انرژی زیاد قابل دسترسی است. این ریسمانها میتوانند دور این ابعاد کوچک فشردهی اضافی به شکلهای مختلفی پیچیده باشند. طبق نظریهی کامران وفا و همکارانش پیچیده شدن ریسمانها در ابعاد فشرده، از نقطهنظر ما مثل بیشتر کردن جرم یک ذرهی نقطهای است. تعداد حالات، به تنوع راههای پیچیده شدن ریسمانها در ابعاد اضافه بستگی دارد. میتوان نشان داد با پیچاندن ریسمانها در این ابعاد اضافی، فواصل طولی در ابعاد قابل درک برای ما عوض میشود و میتوان تشکیل یک سیاهچاله را توضیح داد. دو سؤال وجود داشت: ابعاد فشردهی ریسمانها به چه دردی میخورند؟ و حالات میکروسکوپی سیاهچالهها کجا هستند؟ این پژوهش نشان داد این دو سؤال جواب یکدیگرند.