فکر کردنمان هم اغلب به برگزاری جلسه و نشست خلاصه میشود. دور هم مینشینیم و از صفات نیک روشندلها سخن میگوییم و دست آخر به امکانات ناکافی و مشکلاتی که آنها در رفت و آمد با آن مواجه هستند اشاره میکنیم. اگر هم بخواهیم سنگ تمام بگذاریم همایشی برگزار کرده و از نخبههای نابینا تقدیر و تشکر میکنیم. بعد هم پرونده جماعت روشندل را میبندیم تا سال دیگر همین موعد. البته بیانصافی نکنیم برپایی این جلسات چندان بینتیجه هم نبوده و چند سالی است که شهرداری اقدام به مناسبسازی پیادهراهها کرده و میتوان گفت تنها گامی که برای رفاه نابینایان برداشته شده، همین است. اما روی دیگر سکه که نمایانگر حقیقت زندگی روشندلان شهرماست، این است که آنها نه مکانی برای تفریح دارند و نه جایی برای فعالیت ورزشی و گاهاً به دلیل نامناسب بودن سطح معابر دچار حادثه میشوند. از همه مهمتر شغلی برای آنها تعریف نشده و برخی از آنها امورات زندگی خود را با دستفروشی میگذرانند. روشندلهای شهر ما حق زندگی دارند. حقی که ما نمیبینیم. درست مثل زشتی و زیباییهای شهر که آنها نمیبینند. سراغ چند تن از روشندلان رفتیم و درباره مشکلاتشان با آنها گفتوگو کردیم.
- عبور از چهارراه پرهیاهو
ساعت ۴:۳۰ دقیقه عصر را نشان میدهد که سروکلهاش پیدا میشود. قرارمان جلو بستنیفروشی واقع در تقاطع خیابانهای هنگام و فرجام است. «مهدی دام باتران» شهروند روشندلی است که در همسایگی ما در یکی از فرعیهای خیابان هنگام زندگی میکند. کارش دستفروشی است و هر روز از خیابان فرجام تا چهارراه سرسبز میرود و جلو ایستگاه مترو بساط میکند. دسته کیسه بزرگ آبی رنگ را به مچ دست راستش انداخته و با همین دست عصای سفیدش را حرکت میدهد. با دست دیگرش هم ساک چرخدارش را روی زمین میکشد. او میرود و من در کنارش گام برمیدارم. آرام و با احتیاط از روی پل آهنی رد میشود و کنار خیابان میایستد. حواسش به صدای خودروهایی است که با سرعت رد میشوند. میگوید: «تقاطع هنگامـ فرجام همیشه شلوغ و پرتردد است.» چراغ راهنمایی چشمکزنی که آنجاست به رانندهها اجازه میدهد با احتیاط تردد کنند اما احتیاطی در کار نیست. سرعت ماشینها آنقدر زیاد است که هر لحظه میتواند حادثهای خلق کند. رد شدن از عرض خیابان برای آدمهای بینا هم دشوار است چه برسد به «دام باتران» که کمک حالش عصای سفید است.
- اینجا پارک نکنید!
او با سلام و صلوات از خیابان رد میشود. میگوید: «هر بار که از این چهارراه رد میشوم، شهادتینم را میخوانم. ای کاش میشد مسئولان شهری فکری به حال این چهارراه میکردند.» بعد هم از مسیری که مناسبسازی شده به راهش ادامه میدهد. به هر نهری میرسد با دقت پایش را رد میکند. متأسفانه در جای جای مسیر ویژه نابینایان خودرو پارک شده و او ناگزیر باید دائماً راهش را تغییر دهد. از کم لطفی شهروندان گله میکند: «این مسیر برای این است که افرادی مثل من بتوانند راحت رفتوآمد کنند. پارک کردن خودرو در این مسیر راه رفتن را برای ما سخت میکند. یا بعضی از رانندهها جلو پل توقف میکنند. برای همین ناگزیر از روی جوی رد شدهام اما چون برایم ناآشنا بوده در جوی افتادهام.» عرض خیابان فرجام را رد شده و خیابان آیت را طی میکند تا به چهارراه سرسبز برسد. در بین راه مغازهدارهای زیادی هستند که با چیدن اجناس در پیادهراه، سدمعبر کردهاند. همین دردسر دیگر دام باتران است. میگوید: «در معابری که باریک است وقتی مغازهدارها سدمعبر میکنند ترجیح میدهم از حاشیه خیابان رفتوآمد کنم. این کار خطرناک است و امکان تصادف وجود دارد.»
- آقای مسئول، لطفاً ما را ببیند!
هنگام راه رفتن از خودش میگوید که از ۱۰ سالگی نابینا شده است. یک تومور بدخیم در چشمش باعث شده بیناییاش را از دست بدهد. تحصیلاتش را در مدرسه نابینایان ادامه داده و دیپلمش را خیلی سال پیش گرفته است. تعریف میکند: «۱۰ – ۱۵ سال پیش به بهزیستی رفتم، خواستم شغلی برایم دستوپا کنند. اما مسئول بهزیستی گفت در حوزهکاری ما شغلی برای افراد نابینا تعریف نشده است. حتی راهنمایی هم نکردند که چهکاری میتوانم انجام دهم. به تواناییهایم هم توجهی نکردند. من کلاس داستاننویسی مؤسسه نگین رعد رفتهام و چند تا داستان هم نوشتهام. ساخت و سوخت، کوکب خانم، اکبرآقا. داستانهای من هستند. ساخت و سوخت را براساس سرنوشت یکی از اقوام نوشتم. کتابهایم هم چاپ شده است. البته برای افراد بینا.» نزدیکیهای ایستگاه مترو سرسبز میرسیم. پاتوقش را میشناسد. از ساک چرخدارش پارچه سفید گلداری را بیرون میآورد و جلو شیرینیفروشی پهن میکند. از داخل کیسه یکی یکی عروسکها را بیرون میآورد و بادقت روی پارچه میگذارد. خرسهای کوچک و بزرگ در رنگهای مختلف، قرمز، نارنجی، نخودی، ۲ گربه سفید که موزیکالند و چند بره ناقلا، آنها را منظم کنار هم میچیند. اگر عینک دودی به چشم نداشته باشد کمتر کسی باور میکند که او نابیناست. کارهایش را بادقت انجام میدهد. نوبت به ماشین میرسد. ماشینهای فلزی و پلاستیکی که روی هرکدام برچسب قیمت نصب شده است. روی صندلی تاشو پلاستیکیاش مینشیند و منتظر آمدن مشتری میشود. با صدای پای هر رهگذری سر میچرخاند و بارقهای امید در دلش نقش میبندد که شاید عروسکی از او بخرد. در این میان آدمهای زیادی رد میشوند و فقط قیمت میپرسند. او هنوز عروسکی نفروخته است. میگوید: «ماهانه خیلی درآمد داشته باشم ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان است. ای کاش شهرداری یا بهزیستی جایی را برای افراد نابینا در نظر بگیرند. ما جز دستفروشی کار دیگری نمیتوانیم انجام دهیم. بارها شده از من عروسک خریده و نصف مبلغ را به من دادهاند. یا اینکه عروسکم را دزدیدهاند.»
- جای حفاریها را ترمیم کنید
«امیر سلامی» روشندل دیگری است که در منطقه ۱۳ زندگی میکند. ساکن خیابان پنجم نیروی هوایی است. او بهعنوان اپراتور تلفن در کانون پرورش فکری حجاب فعالیت میکند. سلامی از وضعیت پیادهراههای منطقه ۱۳ راضی است و میگوید: «خیابانهای اصلی پیادهراه مخصوص نابینایان دارد و تقریباً راحت رفتوآمد میکنیم اما خیابانهای فرعی و کوچهها پستی و بلندی زیادی دارد و همین گاهی اوقات مشکلساز میشود. البته هر بار با مانعی مواجه شدهایم و با سامانه ۱۳۷ تماس گرفتیم برای رفع مشکل رسیدگی کردهاند. چند وقت پیش جلو خانه ما را به دلیل حفاری اداره برق کنده بودند که برای درست کردن آن سریع اقدام کردند. او بیشتر از نامناسب بودن وضع ایستگاههای اتوبوس گلهمند است و میگوید: «بعضی از رانندههای اتوبوسهای تندرو فاصله بین سکو و اتوبوس را رعایت نمیکنند و برای سوار شدن اگر کسی کمکمان نکند حتماً زمین میخوریم یا پایمان بین سکو و اتوبوسگیر میکند. موضوع دیگر تابلوی بریلی است که در ایستگاههای اتوبوس نصب شده که به اعتقاد من کارایی ندارد. چون مبدأ را مشخص میکند. خودمان این را میدانیم که کجا هستیم. دیگر اینکه روی تابلوها آنقدر گردوغبار نشسته که رغبت نمیکنیم روی آن دست بکشیم.»
- سطح پیادهروها هموار نیست
«فاطمه قمصری» قهرمان گلبال منطقه ۱۴ است و سال پیش در مسابقات جهانی جاکارتا مقام برتر را از آن خود کرده است. او امکانات شهری را مناسب تردد افراد نابینا و کمبینا نمیداند و میگوید: «برای یک نابینا مهمترین چیز مسیر پیادهروی اوست. اقدام ارزندهای شده که پیادهراهها را با برجسته کردن مسیر مناسبسازی کردهاند. اما این موضوع خیلی اصولی انجام نشده است. انتهای بعضی از این مسیرها به جوی آب یا تابلوی راهنمایی و رانندگی ختم میشود و این خطرساز است. در محدوده حاشیه بزرگراه شهید محلاتی که در محدوده ناحیه ۵ شهرداری است آسفالت پیادهراه کنده شده و چالههای بزرگ و کوچک زیادی ایجاد شده است که چندین بار در آنها افتادهام.» قمصری در تلفنخانه شهرداری منطقه ۱۴ مشغول کار است. او گاهی اوقات برای انجام امورکاری ناگزیر به استفاده از وسایل حملونقل عمومی است. معتقد است ناوگان اتوبوسرانی برای تردد افراد نابینا شرایط نامطلوبی دارد و در اینباره میگوید: «برای مترو سوار شدن خیلی مشکلی نیست مسافران همراهی میکنند و داخل مترو ایستگاهها اعلام میشود اما در اتوبوسها اینطور نیست و نمیدانیم کدام ایستگاه باید پیاده شویم.» - سطلهای زباله سرگردان معضل شهروندان روشندل
«عباس درویشان فرد»، یکی از اهالی محله نارمک است. چشم چپش نابینا و چشم راستش کمبینای شدید است. از اینرو برای رفتوآمد به بیرون از خانه خواهرش مینا همراهیاش میکند. او میگوید: «معضلات افراد نابینا زیاد است. شهر برای آنها خیلی امن نیست. از چالهها و ناهمواریهای سطح معابر که بگذریم، رد شدن از خیابانها به سختی انجام میشود. ای کاش مأمور راهنمایی و رانندگی سر چهارراهها حضور داشته باشد. بعضی از رانندهها به محض سبز شدن چراغ بیتوجه به عابرپیادهای که در میان راه مانده با سرعت حرکت میکنند. از صدای ماشین متوجه میشوم که خودرویی از کنارم رد میشود. پیادهراههای معابر نارمک اغلب وسیع هستند و موتورسوارها وارد پیادهراه میشوند همین عامل حادثهساز است. اما از همه مهمتر سطلهای زبالهای است که وسط خیابان یا پیادهراه رها شدهاند. مأموران خدمات شهری به محض تخلیه زباله با شتاب آنها را رها میکنند و این سطلها به دلیل چرخدار بودنشان روانه خیابان یا پیادهراه میشوند.»
- سد معبر نکنید!
حسن لبافی قالیباف نمونه منطقه است. در بلوار ابوذر زندگی میکند و برای امرار معاش خود غیر از قالیبافی در سرای محله مواد خوراکی و جوراب میفروشد. او تا ۱۰ سالگی از نعمت بینایی برخوردار بوده و بر اثر بیماری ژنتیکی دید خود را از دست داده است. قالیبافی را در بهزیستی آموزش دیده و به قول خودش ۱۵ سالی میشود که قالی میبافد. او برای رفتوآمد از خانه تا سرای محله ناگزیر از وسایل حملونقل عمومی استفاده میکند. خیلی راضی نیست و میگوید: «بعضی از رانندهها رعایت شرایط ما را نمیکنند و گاها هنگام سوار و پیاده شدن آسیب میبینیم.» لبافی بیشتر از مغازهدارهایی که در مسیر پیادهرو یا خیابان سدمعبر میکنند گله دارد. میگوید: «این مشکل را بارها با مسئولان شهرداری در میان گذاشتهام ولی اتفاق خاصی نیفتاده است. افراد نابینا با کمک حس شنوایی یا لامسه رفتوآمد میکنند. هرگونه تغییرات در مسیر راهشان آنها را به دردسر میاندازد. خیلی وقتها دریچههای فاضلاب بسته نیست و در نهرهای بزرگ سقوط میکنیم.» - دستکهای فلزی مانعی برای رفتوآمد افراد نابینا
این روزها موضوع مناسبسازی شهر برای معلولان نقل نشستهای مدیران شهری شده و با نگاهی به معابر تهران میبینیم این جلسات تأثیر خود را گذاشته و بیشتر خیابانها مناسبسازی شدهاند. اما نکته مهم این است که در چهارچوبکاری شهرداری وقتی صحبت از معلولان میشود، بیشتر شرایط ویلچرنشینها مد نظر قرار میگیرد. در صورتی که نابینایان و ناشنوایان هم جزء معلولان هستند. «نگار صمدزاده» معاون فنی و عمران منطقه ۸ درباره اهمیت رفاه شهری برای افراد نابینا به نکات ارزندهای اشاره میکند. او میگوید: «تنها اقدامی که برای تردد افراد نابینا در سطح شهر انجام شده، استفاده از موزاییکهای شیاری و سکهای در معابر پیادهراههاست. البته از آنجایی که اجرای این طرح به دست پیمانکار سپرده میشود بعضی از آنها دقت لازم را به خرج نداده و شما هنگام پیادهروی متوجه میشوید مسیر ویژه نابینایان به دیوار یا جوی منتهی میشود همین امر خطرساز است و میتواند فرد نابینا را دچار حادثه کند.» وقتی صحبت از مناسبسازی شهر میشود، شاید نخستین تصویری که در ذهن نقش میبندد، پیادهراههاست. در صورتی که عابربانکها، ساختمانهای تجاری و اداری، مراکز درمانی، بوستانها و سرویسهای بهداشتی هم باید شرایط استفاده برای افراد کمتوان و نابینا را داشته باشد. صمدزاده در ادامه میافزاید: «سرویسهای بهداشتی برای شهروندان ویلچرنشین تعبیه شده است ولی خدمات خاصی برای افراد نابینا در نظر گرفته نشده است.» به باور معاون فنی و عمران شهرداری منطقه ۸، یکی از عمده مشکلاتی که در شهر وجود دارد، دستکهایی است که در پیادهروها جانمایی شده است. او در اینباره میگوید: «غیر از ناهموار بودن سطح پیادهروها که رفتوآمد روشندلان را با سختی همراه میکند، دستکهای فلزی U شکل یا بتنی در سطح پیادهروها نصب شده و همین بزرگترین مشکل افراد نابینا و ویلچرنشین است. مسئولان شهری برای اینکه خودرویی در پیادهراهها پارک نکند، آنها را جانمایی کردهاند غافل از اینکه همین دستکها میتواند به فرد نابینا صدمه بزند و او را هنگام پیادهروی دچار مشکل کند.» صمدزاده همزمان با روز عصای سفید کارمندان حوزه معاونت فنی و عمران را بسیج کرده تا معابر و پیادهراههای منطقه را بررسی و در صورت رؤیت هرگونه مانعی آن را برطرف کنند. او میگوید: «در طرحی جهادی اقدام به برداشتن دستکهای پیادهراههای منطقه کردهام. علاوه بر آن مناسبسازی ساختمانهای اداری منطقه را در دستور کار داریم. در حال حاضر ساختمان ناحیه ۲ شهرداری برای افراد معلول و نابینا شده مناسبسازی است.»